مطالب مرتبط با کلیدواژه

حرکت و سکون


۱.

واکاوی مفهوم لَختی و ارتباط آن با نظریه میل ابن سینا از بستر تعریف حرکت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۲۶ تعداد دانلود : ۱۴۴
از تحلیل مفهوم لَختی یا اینرسی دو معنا برداشت می شود. به معنای مقاومت جسم در برابر تغییر حالت را همه قبول دارند، اما معنای دوم یعنی بقای جسم بر حالت سکون یا حرکت مستقیم الخط یکنواخت (قانون اول نیوتن)، متوقف بر این است که تعریف ما از حرکت و سکون چه باشد. اگر تعریف دکارتی یعنی حالت بودن حرکت و سکون را بپذیریم، معنای اخیر پذیرفتنی است، اما با تعریف ارسطویی سازگار نیست. ابن سینا قرن ها قبل نظریه میل را مطرح کرد؛ میل مقاوم او معنای اول لختی را در بردارد و میل محرک هم اگرچه شبیه معنای دوم آن است، اما وی نمی توانسته آن را بپذیرد، چون منتقد تعریف دکارتی از حرکت است. دیدگاه ابن سینا به نظر لایب نیتس شباهت دارد و معتقد است وجود میل محرک برای تداوم حرکت لازم است. از اهداف مترتب بر این پژوهش، به عنوان نمونه، توجه دادن به ظرفیت بالای اندیشه های فلاسفه اسلامی نظیر ابن سینا در تکامل مفاهیم و نظریه های فیزیکی است.
۲.

طبیعت کلی و قوای آن در آثار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: آثار ناصرخسرو طبیعت کلی هیولا و صورت زمان و مکان حرکت و سکون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸ تعداد دانلود : ۱۷
در تفکر جهان شناسانه ناصرخسرو، طبیعت کلی با شش قوّه هیولی، صورت، زمان، مکان، حرکت و سکون جایگاه ویژه ای در مراتب هستی و پیوند جهان روحانی و جسمانی دارد. جوهری لطیف است که حرکت عالم جسمانی و اشراف بر جهان هیولانی از طریق آن ممکن می شود و حافظ موجودات و صورت هاست. قوای طبیعت کلی نقشی اساسی در قوام جهان بازی می کنند؛ عالم جسمانی حاصلِ ترکیب صورت با هیولی به عنوان جوهری ابداعی، متجزی، معقول و منفعل است. زمان نیز ابزار به فعلیت رساندن قوت های موجودات است. مکان هم حدی است که اشیاء و اجسام را در بر می گیرد. حرکت در معنی مطلقِ تغییر بر جسم عارض می شود و کون و فساد، زیادت و نقصان و تغییر و استحاله مهم ترین انواع آنند که به صورت جوهری، کمّی و کیفی پدید می آیند. تحلیل طبیعت کلی و قوای آن از دیدگاه ناصرخسرو که بیشتر در آثار منثور و کمتر در دیوان به آن پرداخته، زمینه فهم بهتر نگاه او به آفرینش جهان را فراهم می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد ریشه بسیاری از باورهای ناصرخسرو در این زمینه، به اندیشه های فیلسوفان یونانی به ویژه ارسطو و به تبع آن اندیشه های متفکران اسماعیلی بازمی گردد.