تحلیل آثار نیکزاد نجومی بر مبنای نظریه کارناوال میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
۵۲-۴۱
حوزه های تخصصی:
جهان در عصر حاضر، شاهد تحولات پیچیده ای بوده است. انسان همواره کوشیده مصیبت ها و فجایع را پشت سر گذاشته و جوابی برای آنها بیابد. او به دنبال راهی می گردد تا به بیان این تقابل ها و تضادها در قالب آثاری هشدار دهنده، پیچیده و تفکر برانگیز بپردازد. نیکزاد نجومی، از هنرمندان معاصر است که به واسطه بدن هایی گروتسک و بریده بریده در فضایی کارناوالی، به واگویه کردن این تقابل ها می پردازد. آثار او، به نقد قدرت حاکم پرداخته و با عناصر متعددی، آن را به چالش می کشند. این آثار، ویژگی های خاصی داشته که در اندیشه میخائیل باختین و نظریه کارناوال او نیز دیده می شوند. کارناوال گرایی[i] در ادبیات، از برجسته ترین ایده های باختین است که زیر مجموعه مباحث فرهنگ عامه و طنز محسوب می شود. از کارکردهای اصلی کارناوال، واژگونی نظام سلسله مراتبی حاکم و وارونگی هنجارهای رایج است؛ از این رو، به دلیل نزدیکی آرای باختین با مضمون این آثار، می توان ویژگی های کیفی آثار او را که به نمود ادراک کارناوالی از جهان می پردازند، مورد تحلیل قرار داد. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که به چالش کشیدن قدرت و هجو آن در آثار نیکزاد نجومی، چگونه نمودار می شود؟ هدف از این پژوهش، برقراری نسبت میان امور زندگی روزمره همچون کارناوال و قدرت با هنر، در قالب خوانشی باختینی از مفهوم کارناوال گرایی است. بر این مبنا، در نقاشی های او، شاهد تقابل فضای رسمی و جدی با فضای غیررسمی و اموری متضاد هستیم و این تقابل به صورت چند پارگی و ظهور شخصیت های ناقص، غریب و ترکیبی، دست کاری در بعضی قسمت های بدن و تکرار آن، تلفیق بدن انسان با بدن حیوان، انجام امور پیش پا افتاده و مهمل، مبدل پوشی و برش های بدنی در قالب شخصیت هایی نیمه دلقک (هارلکن)، نمایش داده شده است. این پژوهش، با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه ای توصیفی- تحلیلی انجام شده است.