مناسبات کار و زندگی در جامعه آکادمیک: آزمون یک الگوی مفهومی بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رفتار سازمانی سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
105 - 134
حوزه های تخصصی:
در شرایط تغییر فرهنگ کار، توسعه فناوری های نوین و اقتضائات اجتماعی- فرهنگی، شاهد کم رنگ شدن مرزهای کار و زندگی هستیم. برای نمونه، کمتر پژوهشی در حوزه مطالعات خانواده را می توان یافت که به صورت مشهود یا مکنون متأثر از کار و مطالبات آن نباشد. این پژوهش با تمرکز بر مشاغل دانشی و اقتضائات خاص آن، درمورد اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انجام شد. پژوهش با آزمودن الگویی که دربردارنده روابط دوسویه و هر دو وجه منفی و مثبت برهم کنش عرصه های کار و زندگی افراد بود، آغاز شد. مشغولیت مستمر ذهنی، تعدد و تنوع نقش های کاری، سرریز نگرش های منفی/ مثبت، کاری/ خانوادگی، مطالبه گری مسئولیت های خانوادگی، حمایتگری خانواده و پروای مراقبت و ارتقای مهارت های زندگی ابعاد تشکیل دهنده این الگو بودند. سپس پرسشنامه ای شامل شاخص های تشکیل دهنده این چارچوب تدوین و میان نمونه آماری توزیع شد. آزمونِ الگو توسط مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS انجام شد و پس از حذف گویه های دارای بار عاملی پایین، الگو مورد تأیید قرار گرفت. آزمون های آماری مقایسه میانگین یک گروه، دو گروه و تحلیل واریانس، وضعیت موجودِ مناسبات کار و زندگی اعضای هیئت علمی را به تفکیک ویژگی های جمعیت شناختی مشخص کرد. نتایج این بخش از تحقیق نشان داد میانگین تضاد کار با زندگی و درعین حال، غنی شدن زندگی توسط کار در اعضای هیئت علمی پژوهشگاه در سطح بالاتر از متوسط است. غنی شدن کار توسط زندگی در زنان به صورت معنی داری بیش از مردان بود. درنهایت میانگین تضاد کار با زندگی در استادیاران بیشتر از مرتبه های علمی دانشیار و استاد بود. جمع بندی نتایج تحقیق نشانگر ظهور و بروز هر دو وجه مثبت و منفی مناسبات کار و زندگی در افراد آکادمیک بود.