مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
اختلال وسواسی-جبری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان ترکیبی مواجهه همراه با بازداری از پاسخ و آموزش رفتاری والدین بر نشانگان وسواسی-جبری در کودکان 4 تا 8 ساله با اختلال همبودی وسواسی-جبری و بی اعتنایی مقابله ای بود. روش کار: در این پژوهش از بین کودکان 4 تا 8 ساله شهر خوانسار سه کودک، یک دختر 5/7 ساله و دو پسر 6 و 7 ساله که بر اساس ملاک های DSM-5 و پرسش نامه های وسواس ییل-براون و آزمون SNAP-IV فرم والدین که دارای علایم همبودی اختلالات وسواسی-جبری و بی اعتنایی مقابله ای بودند، به شیوه در دسترس انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها آمار توصیفی از جمله میانگین و میانه و تعیین درصد داده های غیر همپوش و درصد داده های همپوش، مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: با بررسی میانه و میانگین به دست آمده و مقایسه آن در سه موقعیت خط پایه، موقعیت مداخله و پیگیری و محاسبه داده های غیر همپوش (80%) و داده های همپوش (20%) در موقعیت مداخله و پیگیری مشحص شد که درمان ترکیبی مواجهه همراه با بازداری از پاسخ و آموزش رفتاری والدین بر کاهش نشانگان وسواس در هر سه کودک با اختلال همبودی وسواسی-جبری و بی اعتنایی مقابله ای تاثیر داشته است. نتیجه گیری: بنابر این می توان نتیجه گرفت که درمان ترکیبی مواجهه همراه با بازداری از پاسخ و آموزش رفتاری والدین بر کاهش نشانگان وسواسی-جبری کودکان 4 تا 8 ساله ی مبتلا به همبودی اختلالات وسواسی-جبری و بی اعتنایی مقابله ای تاثیر دارد و می توان این شیوه ی درمانی را به روان شناسان و مشاوران و سایر درمانگران پیشنهاد نمود.
مقایسه اختلال های خواب در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هفتم مهر ۱۳۹۷ شماره ۷ (پیاپی ۲۸)
245-260
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اختلال های خواب در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و بهنجار بود. روش این پژوهش علی-مقایسه ایی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه افراد عادی و افراد مبتلا به اختلال وسواسی-عملی شهر مشهد در محدوده سنی 20 تا 30 سال، در سال 1394 بود، نمونه مورد بررسی 56 نفر مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و بهنجار بود، که شامل 26 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری بود که توسط روانپزشک یا روانشناس تشخیص اختلال وسواسی-جبری داده شده بودند و 30 نفر از افراد بهنجار که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شدت بیخوابی، خواب آلودگی ایپورث، کیفیت خواب پترزبورگ استفاده شد. داده های این پژوهش باروش، آزمون T مستقل و تحلیل کواریانس تجریه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و بهنجار در شدت بی خوابی و کیفیت خواب تفاوت معناداری وجود دارد، اما در خواب آلودگی تفاوت معنی دار نبود. نتایج نشان داد که افراد وسواسی-جبری میزان بی خوابی بیشتر و کیفیت خواب پایین تری نسبت به افراد بهنجار دارند. در نتیجه می توان گفت که بهبود بی خوابی و کیفیت خواب در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری اهمیت بسیار دارد.
تحلیل ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
267-245
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگی های روان سنجی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکووردر شمال غرب ایران، با مشارکت نمونه غیر بالینیِ وسیع تر و مقایسه نتایج حاصل با مطالعه ایزدی، عابدی و معین (1391) بود. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه بزرگسالان ساکن استان آذربایجان شرقی و غربی (3437411 نفر) با 200 نفر نمونه غیر بالینی (نمونه گیری خوشه ای) و 40 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-جبری (نمونه گیری هدفمند) بود. کلیه افراد به پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور تورداسون و همکاران (2004) و پرسشنامه وسواس مرگ عبدالخالق (1998) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج حاکی از هماهنگی ساختار عاملی پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور با ساختار عاملی مفروض مؤلفان اصلی پرسشنامه است. ضریب همبستگی معنادار با پرسشنامه وسواس مرگ (56/0= r، 0001/0=P) نشان از روایی ملاکی این ابزار داشته و اعتبار به روش همسانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ برای نمره کل مقیاس در گروه غیر وسواسی، وسواسی و کل به ترتیب برابر با 946/0، 938/0 و 952/0 است که حاکی از همسانی درونی مطلوب این ابزار می باشد. نتایج آزمون تی دو گروهی مستقل حاکی از تفاوت آماری معنادار بین میانگین دو گروه بالینی و غیر بالینی است (23/2T=، 278df= و 02/=0P نمونه غیر بالینی) و (53/6T=، 118df= و 0001/0P= نمونه بالینی). با استفاده از منحنی ROC نقطه برش جدیدی برابر با 91 برای این ابزار در شمال غرب ایران پیشنهاد شد. نتیجه گیری: پرسشنامه وسواسی-جبری ونکوور در نمونه غیر بالینی نیز از اعتبار و روایی مطلوبی برخوردار بوده و ابزار مناسبی برای سنجش این سازه تلقی می شود اما در شمال غرب ایران بنا به دلایل فرهنگی نمره برش بالاتری دارد.
مقایسه آمیختگی فکر-عمل و کنترل توجه در بیماران مبتلا به اختلالات وسواسی-جبری و افسردگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۹
27 - 38
حوزه های تخصصی:
هدف : از پژوهش حاضر مقایسه آمیختگی فکر- عمل و کنترل توجه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و افسردگی بود. روش: پژوهش از نوع پس رویدادی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و افسردگی مراجعه کننده به کلینیک های روان پزشکی و درمانگاه های تخصصی اعصاب و روان شهر شیراز بودند که از طرف متخصصین تشخیص اختلال وسواسی-جبری یا افسردگی اساسی دریافت کردند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و 30 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از ابزا رهای مقیاس تجدیدنظر شده آمیختگی فکر- عمل و مقیاس کنترل توجه برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها ی پژوهش نشان داد که آمیختگی فکر-عمل اخلاقی در افراد مبتلا به افسردگی و آمیختگی فکر-عمل احتمال برای دیگران و خود در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری بیشتر بود. بعلاوه، بین گروه های وسواسی-جبری و افسردگی از لحاظ کنترل توجه و ابعاد آن تفاوت معنی داری وجود نداشت؛ از سوی دیگر با توجه به میانگین ها هر دو گروه کنترل توجه کمی داشتند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش اهمیت نقش آمیختگی فکر- عمل و کنترل توجه در شکل گیری و گسترش اختلالات وسواسی- جبری و افسردگی را نشان می دهند.
بررسی ویژگی های طیفی مرتبط با اختلال وسواسی_جبری در الکتروانسفالوگرافی کمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از میان تکنیک های نقشه برداری مغزی، الکتروانسفالوگرافی کمی با کاربری آسان تر جهت بررسی اختلالات روان پزشکی از جمله اختلال وسواسی_جبری مورد اقبال واقع شده است. ویژگی های طیفی، نمایان گر توزیع قدرت سیگنال در باند های فرکانسی مختلف سیگنال الکتروانسفالوگرافی کمی می باشند و می توانند تفاوت فعالیت عصبی نواحی مختلف را که شاید زمینه ساز بیماری باشند مشخص کنند. در این مطالعه با استفاده از ویژگی های طیفی دخیل در اختلال وسواسی_جبری که بر اساس مطالعات گذشته شناخته شده است را بررسی کرده و به عنوان ورودی داده ها به عملکرد الگوریتم پیشنهادی عملکرد بررسی کردیم. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی_تحلیلی بود. سیگنال های الکتروانسفالوگرافی در حالت استراحت از افراد دارای اختلال و سالم در شرایط چشم بسته به دست آمد. این روش با استفاده از کلاهک ۲۱ کاناله انجام شد. پس از حذف نویز با روش ICA ویژگی های طیفی محاسبه و پس از افزایش داده ها از طریق تقسیم الکتروانسفالوگرام به سیگنال های یک دقیقه ای، به عنوان ورودی ماشین یادگیری استفاده شد. همچنین با استفاده از آزمون های آماری این ویژگی ها بین دو گروه سالم و افراد دارای اختلال مقایسه شد. یافته ها: ۴۲ فرد وارد مطالعه شدند که ۲۷ نفر دارای اختلال و ۱۴ نفر سالم بودند. مشخص شد که هیچ یک از ویژگی های استخراج شده بین دو گروه اختلاف معناداری نداشتند. حساسیت ارایه شده توسط الگوریتم یادگیری ماشین 83/3 درصد، اختصاصیت ۸۰ درصد، دقت 82/1 درصد و نرخ نسبت یافتن غلط (FDR) 11/7 درصد به دست آمد. نتیجه گیری: برخلاف مطالعات قبل اغلب ویژگی های طیفی به جز یک مورد (بتای ناحیه پیشانی) اختلاف معناداری نداشتند. الگوریتم یادگیری ماشین با دقت 82/1 درصد توانست افراد مبتلا را تشخیص دهد. این عملکرد قابل قبول و مشابه عملکرد دیگر الگوریتم ها با ویژگی های غیر طیفی و روش های تصویربرداری دیگر بود.
کارکردهای نوروپسیکولوژیک (عصب روان شناختی) بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
609 - 623
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی کارکردهای نوروپسیکولوژیک (عصب روان شناختی) بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر بر اساس ماهیت و هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش پژوهش ، مقطعی- تحلیلی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی شهر ارومیه در بازه زمانی فروردین تا دی ماه 1401 بود. نمونه آماری پ ژوهش شامل 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی (15 نفر برای هر گروه از بیماران) مراجعه کننده به مراکز درمان روان پزشکی و روان شناختی شهرستان ارومیه و 15 نفر از افراد سالم بدون تشخیص اختلال وسواسی جبری بود. روش نمونه گیری به صورت دردسترس بود. شرکت کنندگان در گروه های مختلف از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و خانواده ای و دامنه هوشی همتا گردیده بودند. آزمودنی ها با استفاده از پرسش نامه بازنگری شده وسواسی اجباری، پرسشنامه وسواسی-جبری مادزلی، آزمون ویسکانسین، آزمون برو/نرو، آزمون خطرپذیری بادکنکی بارت و آزمون برج لندن مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی تفاوت معناداری در ارزیابی های عصب شناختی از نظر مهار پاسخ، انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله با گروه سالم دارند.
نتیجه گیری: این نتایج نشان دهنده ی نقص در مهار پاسخ، انعطاف پذیری شناختی و حل مسئله در این بیماران می باشد؛ درحالی که الگوی اختلالات عصب شناختی در این دو اختلال متفاوت هست