مطالب مرتبط با کلیدواژه

تفاسیر صوفیانه


۱.

بررسی اصطلاح تطبیق در تأویلات کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تفاسیر صوفیانه اصطلاح تطبیق تأویل التأویلات فی القرآن الکریم عبدالرزاق کاشانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹۳ تعداد دانلود : ۵۱۴
تجربه های درونی عرفانی سالکان که بر اساس مجاهده (مراقبات معنوی) شکل می گیرد، سبب ساز گشودن باب فهم و تأویل شهودی جدیدی بر آن ها می گردد. زبان و نوع گفتمان انتخابی، برای بیان این کشف و شهودها متفاوت است. از سده چهارم تا نهم هجری، تفاسیر صوفیان سهم منحصربه فردی در تفسیر قرآن به خود اختصاص دادند. در سنت دوم عرفانی که از سده هفتم آغاز می شود، حصول معرفت با هستی شناسی پیوند می خورد. در این میان، عبدالرزاق کاشانی (م730) در تأویلات که تفسیری انفسی با رویکردی فلسفی عرفانی است، شناختِ بطن قرآن را تأویل می داند و در مواردی از جمله تأویل ناپذیر بودن آیه، اصطلاح «تطبیق» را به کار می گیرد. آن طور که خود کاشانی اشاره کرده، در موارد اندکی این تطبیق ها را به کار گرفته است تا راه سلوک را به تازه کاران نشان دهد و زمینه ترقی و تنشیط آن ها را فراهم گرداند. هرچند قبل از وی تأویل هایی از جنس انطباق قصص قرآنی با قوای روحی بی سابقه نبوده، به نظر می رسد عبدالرزاق تطبیق را با کارکردی خاص و شاید به عنوان مبنایی برای تأویل به کار گرفته است. این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی نمونه های به کار گرفته شده اصطلاح تطبیق در این تفسیر را بررسی کرده است تا حیطه معنایی دقیق این اصطلاح و ارتباط تطبیق با تأویل را روشن سازد. بر اساس نتایج به دست آمده، اصطلاح تطبیق در تأویلات غیر از تأویل است و محور اصلی کاربرد این اصطلاح نزد کاشانی، خودشناسی یا وجودشناسی صوفیان تأثیر متقابل عناصر وجودی انسان در هنگام اوج یا سقوط روحی است.
۲.

نقد و بررسی تفاسیر صوفیانه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۳۲۷ تعداد دانلود : ۱۹۳
در میان قرآن پژوهان غربی که به دیده انصاف به متون اسلامی وبویژه قرآن ، نگریسته اند، خانم کریستین سندز شیوه استادان مشتاق ومحتاط خود را همچنان می پیماید. او در کتاب "تفاسیرصوفیانه قرآن از سده چهارم تا نهم" نخست به بررسی پیش فرض های هرمنوتیکی صوفیه پرداخته وسپس مقایسه ای تحلیلی داشته است میان روش های عارفانِ مفسّر ذیل داستان موسی و خضر، سرگذشت مریم و آیه نور.در بررسی این کتاب، پس از نگاهی به امتیازات وجنبه های مثبت اثر، به مواردی از ضعف های محتوایی این پژوهش که متوجّه مولّف بوده، پرداخته شده است. بخش قابل توجّهی از نکات ذوقی-تفسیری در این کتاب، برپایه مطالبی است که از عبدالرزاق کاشانی و بخش های تأویلی غرایب القرآن نظام الدین اعرج نیشابوری و پس از آن، علاء الدوله سمنانی، نقل گردیده و با یکدیگر مقایسه شده اند. در حالی که سال هاست در جای خود به اثبات رسیده که عمده مباحث تأویلی در غرایب القرآن برگرفته از "تأویلات نجمیّه" است . توجه به این نکته، می توانست چینش مباحث و ارزیابی نهایی مولف را تغییر دهد. همچنین به مواردی از ضعف ترجمه اثر توجه شده که به تعقید و گرفتگی متن فارسی انجامیده است. شواهدی که از این ضعف ها ارائه شده، از موارد اختلاف سلیقه درترجمه نبوده است.