مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
خودبازداری
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه جهت گیری زندگی، بنیان های اخلاقی وخودبازداری در والدین سازگار و ناسازگارکودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر است. روش: پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه ای است. جامعه پژوهش را کلیه والدین دارای کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر شهرستان نقده در بهار سال 1395 تشکیل می دادند که از بین آنها 130 نفر (65 نفر والد سازگار و 65 نفر والد ناسازگار) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار پرسش نامه سازگاری بل، پرسش نامه جهت گیری زندگی، پرسش نامه خودبازداری و پرسش نامه مقیاس ویژگی های اخلاقی استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین بنیان های اخلاقی در خرده مقیاس های اخلاق بر مبنای یادگیری (02/0=p) و اخلاق برمبنای تأیید دیگران (03/0=p) و در جهت گیری زندگی (001/0=p) بین والدین سازگار و ناسازگار تفاوت معناداری وجود دارد و میانگین جهت گیری زندگی والدین سازگار به صورت معنی داری بیشتر از والدین ناسازگار است. در رابطه با خودبازداری، در مؤلفه های کنترل تکانه (05/0=p) و مراعات دیگران (005/0=p) و مسئولیت پذیری (05/0=p) در والدین سازگار و ناسازگار تفاوت معناداری وجود دارد و میانگین کنترل تکانه و مراعات دیگران و مسئولیت پذیری در والدین سازگار بیشتر از والدین ناسازگار است، ولی در مولفه فرونشاندن خشم (32/0=p) تفاوتی بین والدین سازگار و ناسازگار وجود ندارد. نتیجه گیری: براساس یافته های تحقیق نتیجه گرفته می شود که والدین ناسازگار در مقایسه با والدین سازگار در جهت گیری زندگی و خودبازداری و در اخلاق برمبنای یادگیری و اخلاق برمبنای تأیید دیگران نمره کمتری را گزارش کردند که برنامه ریزی و آموزش هایی برای افزایش میزان جهت گیری زندگی و خودبازداری و رفتارهای اخلاقی در والدین ناسازگار کودکان کم توان ذهنی پیشنهاد می شود.
رابطه میزان عملکرد خانواده با میزان خود نظم دهی تحصیلی و خود بازداری در میان دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی سهم متغیر های عملکرد خانواده، در پیش بینی میزان خود نظم دهی تحصیلی و خود بازداری در میان دانش آموزان دبیرستانی بوده است. روش پژوهش حاضر، توصیفی از از نوع همبستگی بود. به همین منظور، 200 دانش آموز دبیرستانی با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفته اند. ابزار جمع آوری اطلااعات، پرسشنامه های عملکرد خانواده اپشتاین، بالدوین و بیشاب(1983)، خودنظم دهی تحصیلی کانل و ریان(1987) و خود بازداری وینبرگر و شوارتز (1990) بود. برای تجزیه و تحلیل آماری از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج به دست آمده بیانگر همبستگی مثبت و معنادار بین عملکرد خانواده در همه ابعاد(حل مشکل، ارتباط، ایفای نقش، پاسخ دهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی) با خود نظم دهی تحصیلی آنان بود. نتیج رگرسیون نشان داد که از بین متغیر های پیش بین، متغیرهای ایفای نقش و حل مساله توانسته اند خودنظم دهی را در دانش آموزان پیش بینی کنند. همچنین نتایج به دست آمده بیانگر همبستگی معنی داری بین عملکرد خانواده در همه ابعاد(حل مشکل، ارتباط، ایفای نقش، پاسخ دهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی) با خود بازداری آنان نبود.
بررسی خودبازداری و نظام باورها در افرادمصرف کننده مت آمفتامین در شروع و پایان جلسات درمانی ماتریکس در مراکز درمانی ترک اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۱
89-106
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی خودبازداری و نظام باورها در افرادمصرف کننده مت آمفتامین در شروع و پایان جلسات درمانی ماتریکس در مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر اصفهان درسال 1397بود. روش : این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون بود. نمونه آماری شامل 45 نفر مرد وابسته به مت آمفتامین مراجعه کننده به مراکز درمانی که به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. گروه نمونه دو پرسش نامه خودبازداری ( وینبرگرو شوارتز، 1990) و نظام باورها (هالند و همکاران، 1998) را در دو مرحله پاسخ دادند. گروه نمونه تحت جلسات درمانی ماتریکس قرار گرفت. یافته ها : نتایج نشان داد درمان ماتریکس بر بهبود خودبازداری (فرونشاندن خشم ، مسئولیت پذیری ومراعات دیگران) و نظام باورها (اعتقادات و اعمال مذهبی ، و حمایت اجتماعی) موثر بود. نتیجه گیری: جلسات درمانی ماتریکس در خود بازداری و نظام باورها در افراد وابسته به مت آمفتامین موثر است.
تبیین خرد بر اساس ذهنیت فلسفی، دیدگاه گیری اجتماعی و خودبازداری در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خرد به عنوان بالاترین مرحله تحول شناختی و عالی ترین سطح تحول شخصیت فرد شناخته شده است. عوامل مختلفی از جمله، ذهنیت فلسفی به عنوان نوعی تفکر عمیق در امور زندگی، دیدگاه گیری اجتماعی به عنوان درک نقطه نظرات دیگران و همچنین خودبازداری که شامل کنترل شخصی در خصوص هیجانات بر خردورزی تأثیرگذار هستند. هدف از پژوهش حاضر تببین خرد بر اساس ذهنیت فلسفی، دیدگاه گیری اجتماعی و خودبازداری در دانشجویان بود. روش کار: روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 384 نفر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 97-96 به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های خرد Ardelt (2003)، ذهنیت فلسفی سلطانی (1375)، دیدگاه گیری اجتماعی محققی و همکاران (1395) و خودبازداری Weinberger و Schwartz (1990) بود. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان به وسیله از نرم افزار SPSS -22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد ذهنیت فلسفی، دیدگاه گیری اجتماعی و خودبازداری به طور مثبت و معنادار به ترتیب با ضریب بتای 35/0، 21/0 و 13/0 قادر به پیش بینی خرد می باشند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود در محیط های آموزشی با تأکید بر اهمیت و آموزش ذهنیت فلسفی، دیدگاه گیری اجتماعی و خودبازداری بتوان افراد خردمند را وارد بازار کار و جامعه کرد.
اثربخشی درمان شناختی – رفتاری گروهی بر خودکنترلی، خودبازداری و نگرش های ناکارآمد در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر خودکنترلی، خودبازداری و نگرش های ناکارآمد در سوء مصرف کنندگان مواد انجام گرفت. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون، پیگیری و گروه کنترل بود. تعداد 34 مراجعه کننده به مرکز درمانی طلوع واقع در استان لرستان در سال 1398 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکنترلی تانجی، بامیستر و بون ( SCS )، خودبازداری وینبرگر و شوارتز ( SRS ) و نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک ( DAS ) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس نشان داد که بین نمره پس آزمون خودکنترلی، خودبازداری و نگرش های ناکارآمد در گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد. 18% خودکنترلی، 39% خودبازداری و 75% نگرش های ناکارآمد بوسیله روش شناختی رفتاری قابل تبیین است. این یافته ها نشان می دهد که درمان شناختی رفتاری می تواند سبب افزایش خودکنترلی و خودبازداری و کاهش نگرش های ناکارآمد در سوء مصرف کنندگان مواد شود. بنابراین درمانگران می توانند از این درمان به عنوان روش مداخله ای استفاده کنند.
مقایسه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیرمنطقی و خود بازداری در دانشجویان دختر و پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۱
۲۲۹-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج و باورهای غیرمنطقی با خود بازداری در دانشجویان دختر و پسر انجام گرفت. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی _ مقایسه ای بود. جامعه ی آماری تمامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در سال 1394-1393 تشکیل می دادند که از بین آنها 365 نفر (170 پسر و 195 دختر) به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های باورهای غیر منطقی (جونز، 1980)، پرسشنامه نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج (کردلو، 1380) و پرسشنامه خودبازداری (وینبرگر و شوارتز، 1990) پاسخ دادند. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون t مستقل نشان داد که بین نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیر منطقی و خودبازداری در دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد (58/2>t و 01/0>p). نتیجه گیری: نتایج یافته ها بیانگر این بود که جنسیت عاملی تاثیرگذار بر نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری می باشد به طوری که پسران نگرش و گرایش به ارتباط قبل از ازدواج بیشتر، باورهای غیرمنطقی و خودبازداری کمتری داشتند.
نقش تشخیصی خودبازداری، معنا در زندگی و افسردگی در احتمال خودکشی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
131 - 143
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف متمایز ساختن دانش آموزان با احتمال خودکشی بالا و پایین از یکدیگر، بر اساس مؤلفه های خودبازداری، معنا در زندگی و افسردگی انجام شد. روش پژوهش حاضر علی_ مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان اسکو در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با توجه به جدول کرجسی و مورگان، 766 نفر از آنها با دو روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و روش هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس خودبازداری وینبرگر و شوارتز (1990)، مقیاس معنا در زندگی استگر و همکاران (2006)، پرسشنامه افسردگی بک (1966) و پرسشنامه احتمال خودکشی کال و گیل (2002) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 22spss و آزمون تحلیل تشخیصی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های تحلیل تشخیصی، منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد که طبق این تابع متغیر افسردگی و مؤلفه های کنترل تکانه و مسئولیت پذیری دارای بالاترین توان تمایز بودند. مؤلفه های بعدی متمایزکننده گروه ها به ترتیب مؤلفه های کنترل خشم، وجود معنا، جست وجوی معنا و مراعات دیگران بودند (01/0< p). همچنین نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که بیشتر دانش آموزان با احتمال خودکشی پایین با بالاترین درصد تشخیص (8/89 درصد) به درستی از دیگر دانش آموزان متمایز شده بودند و 9/84 درصد از افراد دو گروه طبق تابع به دست آمده به طور صحیح مجدداً طبقه بندی شده بودند. نتایج این طبقه بندی مجدد نشانگر توان متغیرهای یادشده در تمایز میان دانش آموزان با احتمال خودکشی بالا و پایین بود؛ لذا به متولیان عرصه تعلیم و تربیت پیشنهاد می شود که برنامه هایی را در راستای ارتقای مهارت های خودبازداری و معنابخشی به زندگی دانش آموزان در نظر بگیرند.