مطالب مرتبط با کلیدواژه

روش شناسی کمی


۱.

ارتقاء روایی و پایایی در پژوهشهای کیفی مدیریتی :تاملی بر استراتژیهای ممیزی پژوهشی

کلیدواژه‌ها: روایی پایایی روش شناسی کمی روش شناسی کیفی پارادایم فرضیه ای-قیاسی پارادایم کلی نگرانه-استقرایی رویکرد شیوه ترکیبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۳۳ تعداد دانلود : ۴۵۶۶
روش شناسی های پژوهش را از لحاظ میزان توجه به کمی گرایی به پژوهش های کمی و کیفی تقسیم کرده اند. به علت حاکمیت روش شناسی کمی بر پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی تلاشهای فراوانی برای ارتقاء اعتبار یافته های پژوهش کمی با توسل به فنون کمِی مختلف صورت گرفته است. روایی و پایایی معیارهای اصلی برای ارزیابی پژوهش های کمِی هستند، اما با ظهور روش شناسی کیفی، سئوالهایی در باب روایی و پایایی یافته های پژوهش های کیفی مطرح شد. سئوال اصلی این است که آیا می توان روایی و پایایی را در مورد روش شناسی کیفی بکار برد؟ به نظر می رسد ممیزی پژوهشی راهی برای ارتقاء روایی و پایایی در پژوهش های کیفی است. در این مقاله پس از بررسی کامل مبانی، پیش فرضها، تفاوتهای روش شناسی های کمی و کیفی، روایی و پایایی در پژوهشهای کمی و کیفی مورد بحث قرار گرفته و استراتژیهایی برای ارتقاء روایی و پایایی در پژوهشهای کیفی ارائه می شود.
۲.

روش، نظریه و نسبت میان آن دو؛ واکاوی مفهوم روش و نظریه از دو منظر کمّی و کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۶۴۵ تعداد دانلود : ۸۲۱
این مقاله به بررسی دو مفهوم کلیدی روش و نظریه در پژوهش های تجربی می پردازد. مقاله با قرار دادن این دو مفهوم در بستر روش شناسی پژوهشی، معانی و رویکرد های متفاوت به آنها را از دو منظر روش شناسی کمّی و کیفی مورد بررسی قرار می دهد. بدین منظور ابتدا ویژگی ها و ابعاد روش شناسی های کمّی و کیفی در پژوهش های تجربی تشریح می شوند و سپس، پس از بررسی تطبیقی میان این دو و ذکر نقاط تشابه و تفاوت آن ها، فرایند پژوهش در هر یک از این دو رویکرد مد نظر قرار می گیرد. در ادامه مقاله ماهیت نظریه، به مثابه جزء مکمل روش در پژوهش های تجربی، از منظر دو دیدگاه کمّی و کیفی و ترکیب آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در نهایت مقاله با استفاده از «گونه شناسی نظریه ها» و توسل به مفهوم «دور هرمنوتیکی» دیدگاه خود را در مورد نسبت میان روش و نظریه در پژوهش های تجربی بیان می نماید و به تبیین نقش «چارچوب های نظری» در طرح این نوع از پژوهش ها می پردازد.
۳.

روش شناسی پژوهشی علم طراحی به مثابه یک روش شناسی راه حل محور(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۰۳۵ تعداد دانلود : ۴۵۴
علم طراحی اخیراً به عنوان یک روش شناسی پژوهشی مورد توجه قرار گرفته است. این روش شناسی تفاوت های مهمی با روش شناسی های کمّی و کیفی متداول دارد و به عنوان یک روش شناسی عمل گرایانه راه حل محور در نظر گرفته می شود. باوجوداین، همان طور که خواهیم دید روش شناسی پژوهشی علم طراحی نه در مقابل روش شناسی های کمّی و کیفی بلکه دربردارنده آنهاست. روش شناسی علم طراحی از سطح توصیف و تبیین فراتر می رود و در جهت حل مسئله گام برمی دارد. ازاین رو هدف اصلی روش شناسی پژوهشی علم طراحی تغییر نگاه از مسئله محوری به راه حل محوری است و بدینسان تغییر جهت از رویکردهای توصیفی−تبیینی صرف به رویکردهای تجویزی. با وجود اهمیت این روش شناسی برای عرصه هایی چون مدیریت، مدیریت فناوری اطلاعات، سیاست گذاری و برخی دیگر از حوزه های علوم انسانی، در ایران توجه چندانی به آن نشده است. این بی توجهی تا حدی باعث شده است که بیشتر پژوهشگران به ویژه در حوزه های علوم اجتماعی پژوهش های خود را به توصیف، تبیین، و تحلیل مسائل معطوف کنند و وارد فرایند طراحی راه حل برای مسائل نشوند. این مقاله ضمن معرفی و تحلیل علم طراحی به عنوان یک روش شناسی پژوهشی، کاوش مبانی فلسفی آن، و طرح چهارچوب های مطرح این حوزه، به بررسی کاربست آن در ایران خواهد پرداخت.
۴.

مطالعه تطبیقی مفهوم روش شناسی و نظریه از منظر پژوهش های کمّی و کیفی با تأکید بر نظریه پردازی در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: روش شناسی کیفی روش شناسی کمی نظریه طراحی معماری نظریه پردازی در معماری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۲ تعداد دانلود : ۱۸۴
صاحبنظران براینباورند اندیشمندانی که میخواهند نظریهپردازیکنند، باید از دو نوع دانش تخصصی برخوردار باشند؛ دانش، نسبتبه پدیدهای که برآنند تا در مورد آن تئوریسازیکنند و دانش، نسبتبه روششناسیهای نظریهپردازی. تدوین اسلوب پژوهش هم خود، شاخهای جداگانه از علم است که تحت عنوان روششناسی شناختهمیشود. روششناسی، دانشی متمرکز بر فرایندها و ابزارهای بهکارگرفتهشده در نظام دانشاندوزی و روند بهکارگیری آنها است. این دانش را میتوان ترجمه اصول یک پارادایم به زبان روش تحقیق بیانکرد. براین اساس، دو رویکرد اصلی روششناسانه، موسوم به روششناسی کمّی و کیفی از همدیگر قابل تشخیص هستند. ازطرفی، نظریه در مبناییترین شکل آن، یک الگو است. نظریه از هنگامی تکوینیافت که بشر در برخورد با واقعیتها، به جای افسانهپردازی به تعقل پرداخت و به کشف روابط علّی میان پدیده ها اهتمامورزید. نظریه درعینحال جمعبندی گذشته، جانبخشیدن به حال و شفافسازی آینده است. در دنیای امروز، هر رشته علمی به تعریفی مناسب از نظریه نیازمنداست. رشته معماری نیز از این قاعده جدانیست. معماران و طراحان، در مراتب حوزه های گوناگون با نظریه در ارتباط هستند. اما به وسیله نظریه حوزه تمایز در حوزه های معماری با سایر رشته های علمی بهروشنی مشخصنشدهاست. چرا که بهکارگیری نظریه در حوزه معماری، مستلزم شناخت دقیق و ریشهای نظریه و توجهبه ویژگیها و ضرورتهای آن است. بنابر آنچه گفته شد، تلاش نگارنده در این مقاله برآن بوده تا با بررسی تطبیقی– تحلیلی موضوع یاد شده و مطالعه کتابها، مقاله ها و منابع معتبر در حوزه روششناسی و نظریهپردازی، دو مفهوم کلیدی روش و نظریه را در پژوهشهای کاربردی بررسیکند و معانی و رویکردهای متفاوت این دو مفهوم را از دو منظر کمّی و کیفی بیانکند. همچنین، ویژگیهای نظریه معماری را هم ارزیابی کند تا از این طریق، بهتر بتوان به ویژگیهای نظریه در رشته معماری پیبرد.
۵.

منطق های متفاوت استنباط علّی در پژوهش های علوم اجتماعی

نویسنده:
تعداد بازدید : ۸۸ تعداد دانلود : ۶۰
در اواخر قرن بیستم، برخی روش شناسان علوم اجتماعی این استدلال را مطرح نمودند که علی رغم تفاوت های ظاهری میان سنت های پژوهشی کمّی و کیفی، زیربنای منطقی تبیین یا استنباط علّی در کلیه تحقیقات تجربی علوم اجتماعی- چه کمّی و چه کیفی- یکسان است و هر تحقیق تبیینی خوبی می تواند بر اساس زیربنای مشترک و واحدی از «منطق استنباط» درک شود. از نظر آنان، تفاوت میان دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی در علوم اجتماعی، نه در منطقِ استنباط بلکه فقط در N یا تعداد موردهای تحت بررسی و برخی ویژگی های ظاهری شان- بویژه استفاده از «اعداد» در مقابل «کلمات»- است. در مقابل این دیدگاه،برخی از روش شناسان علوم اجتماعی این استدلال را اقامه نمودند که یک منطقِ واحد و مشترک از استنباط علمی که بتواند هر دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی را تنظیم و هدایت کند، وجود ندارد. از نظر این گروه از روش شناسان،تفاوت هایی بنیادین میان دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی وجود دارد که جهت گیری های اصلی تحقیقات اجتماعی را به سمت وسو های کاملاً متفاوتی می راند؛ ضمن آن که، منطق متفاوتی را نیز برای تبیین یا استنباط علّی اقتضاءمی کند. از دیدگاه آنان، منطقِ استنباط علّی در تحقیقات علوم اجتماعی؛ یگانه و مشترک نیست، بلکه ما با ثنویت یا دو نوع منطقِ متفاوت از استنباط علّی در دو سنت پژوهشیِ کمّی و کیفی روبرو هستیم.جدیداً، برخی از روش شناسان علوم اجتماعی بر این نکته پای فشرده و مدعی شده اند که در مقایسه با تمامی تحقیقات کمی و کیفی در علوم اجتماعی، مطالعات تاریخی یا تک موردی (1=N) واجد منطق استنباطی متفاوت و متمایزی به نام منطق بیزی[1] هستند.نتیجه آن که، از نظر این گروه از روش شناسان متأخر، منطقِ استنباط علّی در تحقیقات علوم اجتماعی نه یگانه، نه دوگانه، بلکه سه گانه است. در مقاله حاضر، تلاش داریم که این منطق های متفاوت استنباط علّی در تحقیقات اجتماعی را تشریح نماییم و نشان دهیم که چرا نامناسب است تحقیقات واجد یک منطق استنباطی خاص را با منطق استنباطی دیگری مورد نقد قرار داد.