مطالب مرتبط با کلیدواژه

قوچ


۱.

چت مه و باسمه ترکمن (مطالعه نگاره قوچ)

تعداد بازدید : ۸۶۴ تعداد دانلود : ۴۴۷۳
نمادگرایی به عنوان یک زبان ارتباطی آشکارا در تمامی شئون و امکانات زندگی ترکمن ها ملموس است و تداعی کننده چیزی است که خاصیت مفهومی دارد. نگارنده سعی بر آن داشته تا با بررسی نقوش و فرم نگاره قوچ در فرش های ترکمن، به محتوای فراموش شده این نقش پرداخته و کارکرد آیینی - مذهبی و اعتقادات اجتماعی ترکمنها در رابطه با این نگاره را بررسی کند. هدف از انجام این مطالعه، شناسایی منبع الهام نقش ""قوچ"" در نمد و قالی ترکمن است. در این پژوهش برای گردآوری داده ها از منابع مکتوب و همچنین مصاحبه و مشاهده استفاده شده است. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی-تطبیقی انجام شده و ابزارهای گردآوری داده ها، کتابخانه ای (اسنادی) و میدانی (پیمایشی) است. نگاره ها شامل عوامل طبیعی و موجودات مانند گل و گیاه، حیوانات و حشرات، اجزای بدن انسان و ساخته های دست بشر شامل ابزار کشاورزی و قالی بافی، خوراکی، زیورآلات، وسایل تفریح و حمل و نقل، بناها، داغ و نشانه های جای گذاشته بر بدن حیوان می باشد. نگاره های نمد، مستقیماً بر قالی تأثیر گذاشته است که یکی از این نقوش، نقش قوچ است که نماد قوه مردانگی، قوه مولد مذکر و نیروی محافظ است؛ و با خورشید و آسمان به مفهوم تجدید انرژی خورشیدی و نماد چادرنشینی است.
۲.

نمادهای جانوری فرّه در هنر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر ساسانی دین زرتشت فره نماد سیمرغ عقاب قوچ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲۹ تعداد دانلود : ۳۵۲۱
سرزمین ایران تجلی گاه تفکراتی عمیق است که گاه نمود بصری یافته است. فرّه، به عنوان یکی از این تفکرات، نیرویی مافوق بشری با مفهوم دینی بوده که در دور ه ساسانیان نمود تصویری یافته است. این پژوهش با هدف تحلیل منشأ و ش اخصه های بصری نمادهای جانوری فرّه به سوالات این مطالعه پاسخ داده است: فرّه چه جایگاهی در نظام هنری ساسانی دارد؟ این تفکر در قالب چه جانورانی جلوه گر شده است؟ چه سنت خاصی در ترسیم این نمادها جهت برقراری پیوند بصری وجود دارد؟ روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی است و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است. مطابق نتیجه این پژوهش، فرّه به عنوان عامل تحکیم بخش در قدرت شاهی بصورت سه جانور سیمرغ، عقاب و قوچ متجلی شده است. طبق مطالعات بصری صورت گرفته، این نمادها پیرو الگوی ترسیمی مشترکی هستند که آنها را می توان از ویژگی های مسلم فرّه دانست. بدین شرح، بال به عنوان عنصر اساسی در پیکر این جانوران، مزّین بودن این عوامل به نقوش تزئینی و همچنین وقار شاهانه آنها، بیانگر پیوند معنایی شان با مفهوم قدرت برتر است.  
۳.

پیشنهادی درباره تصحیح و قرائت دو واژه از کارنامه اردشیر بابکان بر پایه قرینه ای در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فره شاهی بره قوچ غرم رنگ آذر فرنبغ خروس آله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۷ تعداد دانلود : ۴۸۷
یکی از نمودهای عینی و تظاهر مادی فرّه شاهی در کارنامه اردشیر بابکان، تجلّی آن در قالب حیوانی فربه و نیکو است که لفظ دال بر آن در متن کارنامه (فصل 3 بندهای 11، 15-16 و 22-23) به صورت جی ضبط شده است. درباره معنی واژه محققان تقریباً اتفاق نظر دارند و آن را «قوچ» معنی می کنند؛ اما در قرائت آن هم داستان نیستند. اغلب پژوهشگران به پیروی از آنتیا آن را به صورت +اجی تصحیح کرده و warrag خوانده اند؛ اما این لفظ در متون پهلوی و در متن های فارسی در معنی «قوچ» استعمال نشده است. در شاهنامه فردوسی به هنگام ذکر اخبار اردشیر بابکان در برابر آن لفظ فارسی «غرم» آمده است که به معنی «قوچ کوهی» است؛ بنابراین به نظر می رسد املای مذکور پهلوی نیز باید لفظی به همین معنی باشد. با توجه به معادل واژه مورد بحث در شاهنامه و بر اساس شواهد و قراینی که در متن مقاله ارائه خواهد شد، احتمال می رود که واژه مذکور با اسقاط حرف ا که امری معمول در خط پهلوی است، تصحیفی از +جای باشد. املای پیشنهادی اخیر را می توان rang خواند و «بز کوهی، میش کوهی» معنی کرد. واژه «رنگ» به همین معنی در متون نظم و نثر فارسی، به ویژه در متون قرن های چهارم و پنجم هجری فراوان به کار رفته است. املای پهلوی غجاغ را که در کارنامه (فصل 9 بند 11) در بیان تجلی آذر فرنبغ به شکل پرنده، استعمال شده است، مصححان و گزارندگان کارنامه و اخیراً فرانتس گرنه در متن ویراسته خود xrōs خوانده اند. این قرائت گر چه غیر ممکن نیست، اما چندان متناسب با املای واژه به نظر نمی رسد. واژه را به سهولت می توان ʾlwh حرف نویسی کرد و āluh خواند که به معنی «عقاب» است و در فارسی نیز به صورت «آلُه» باقی مانده و از ایرانی باستان * ardifya- راست پرواز»، (اوستایی ərəzifiia-، سنسکریت ṛjipyá- ) مشتق شده است.