هر با توجه به علاقه روز افزون به تأثیرگذاران دیجیتال به عنوان ابزار ارتباطات برند در سال های اخیر، نیاز است که بررسی شود چگونه تأثیرگذاران با ایجاد پیوند با دنبال کنندگان، می توانند ادراک و رفتار آن ها را نسبت به برندهای موجود شکل دهند. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر نفوذ ادراک شده از تأثیرگذاران دیجیتال بر قصد خرید با میانجی گری تعامل و ارزش مورد انتظار از برند (مورد مطالعه: کاربران اینستاگرام) است. جامعه آماری پژوهش، کاربران اینستاگرامی هستند که حداقل یک بار از طریق این شبکه خرید کرده اند. شیوه نمونه گیری تصادفی هدفمند در دسترس بوده است و با توجه به مشخص نبودن تعداد پاسخگویان در جامعه آماری از روش کوکران نامحدود به دست آمده است (که تعداد 384 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است). ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه اقتباس شده (خیمنز کاستیلو و سانچز فرناندز، 2019) است و از متغیرهای نفوذ ادراک شده از تاثیرگذاران دیجیتال، قصد خرید برند توصیه شده، تعامل برند و ارزش مورد انتظار از برند و 14 گویه استفاده شده است. روایی پرسشنامه با استفاده از روش نسبت روایی محتوایی (CVR) و شاخص روایی محتوایی (CVI) و پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی ارائه شده است. جهت تحلیل توصیفی و همچنین بررسی رابطه بین متغیر ها از نرم افزار اس پی اس اس (SPSS) استفاده شد و برای تحلیل عاملی تأییدی و مدل یابی معادله ساختاری با توجه به اینکه تعداد افراد نمونه بالای 200 نفر بود و بنابراین الزامی به رعایت پیش فرض نرمال بودن داده ها نبود، از نرم افزار ایموس (AMOS) بهره گرفته شد. نتیجه اصلی پژوهش نشان داد نفوذ ادراک شده از تاثیرگذاران دیجیتال با میانجی گری تعامل برند در خودپنداره فرد و ارزش مورد انتظار بر قصد خرید برند توصیه شده تاثیر مثبت دارد. بنابراین مدیران می توانند با شناسایی تاثیرگذاران اینستاگرام، زمینه بهبود خریدهای مشتریانشان را فراهم آورند.
اولین گام برای اجرای استراتژی بازاریابی هدفمند در هر شرکتی، شناسایی نیازها و انتظارات مشتریان در بخش های مختلف بازار است. بخش بندی بر اساس ارزش مورد انتظار، می تواند تجزیه و تحلیل دقیقی از گروه های مشتریان بالقوه ای که نیازهای آنها توسط محصولات فعلی به خوبی تأمین نشده است ارائه کند و به آنها این امکان را بدهد تا فرصت های تولید محصولات جدید را شناسایی کنند. هدف پژوهش حاضر، بخش بندی مشتریان آجیل و خشکبار است. جامعه آماری این پژوهش را خریداران آجیل و خشکبار شهر مشهد تشکیل می دهند. پس از مصاحبه با پنج نفر از متخصصان بازار آجیل و خشکبار، 32 ارزش مورد انتظار شناسایی شد. سپس پرسشنامه شامل متغیرهای جمعیت شناختی و ارزش های مورد انتظار مشتریان در بین 4000 مشتری به روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس در فروشگاه های عرضه کننده آجیل و خشکبار شهر مشهد توزیع گردید. با استفاده از نظرات صاحب نظران، روایی محتوایی پرسشنامه افزایش یافت و پایایی آن، با محاسبه آلفای کرونباخ به کمک نرم افزار SPSS 957/0 به دست آمد که نشان دهنده قابلیت اعتماد بالای ابزار تحقیق است. برای تحلیل داده ها و بخش بندی مشتریان از الگوریتم DBSCAN و نرم افزار رپیدماینر استفاده شد. بر اساس یافته های این پژوهش سه بخش از مشتریان آجیل و خشکبار با ویژگی های جمعیت شناختی و ارزش های مورد انتظار آنها شناسایی شد و با عناوین مشتریان لوکس، مشتریان حساس و مشتریان عادی نام گذاری شدند. در نهایت پیشنهادهای کاربردی و مدیریتی متناسب با ارزش ها و ویژگی های جمعیت شناختی هر بخش از بازار ارائه گردید..