مطالب مرتبط با کلیدواژه

کارما


۱.

«قانون کارما» و فرضیه «بازپیدایی» در آیین هندو (با تأکید بر دیدگاه اوروبیندو)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بدن روح کارما بازپیدایی آیین هندو اوروبیندو نظریه تکاملی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۰۰ تعداد دانلود : ۸۸۴
«قانون کارما» (karma) و فرضیه «بازپیدایی» (rebirth) از موضوعات مهمی است که با مسئله حیات پس از مرگ، جبر و اختیار، و تقدیر و سرنوشت انسان ارتباط دارد. از این رو، در ادیان و مکاتب فلسفی هند مطرح و تقریباً مورد قبول کلیه آن ها بوده است و شالوده عقاید فلسفی آن ها را تشکیل می دهد. کارما به معنای عمل و عکس العمل است؛ یعنی هر عملی چه خوب و چه بد دارای عکس العملی است. همه آن ها همچنین، اعتقاد دارند که نظام عالم در نظام اخلاقی انسان ها منعکس می شود. درخصوص منشأ مفهوم کارما در میان محققان اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند کارما ریشه ودایی (vedic) دارد، برخی نیز ریشه اعتقاد به کارما را در اعتقادات قبایل بومی ماقبل ودایی می دانند. در اوپانیشادها (Upanishads) نیز کارما و فرضیه بازپیدایی مطرح بوده و صریحاً به جدایی روح از بدن اشاره شده است. در گیتا (Gita) نیز صریحاً، به قانون کارما و بازپیدایی اشاره شده است. در آیین های بودایی و جین نیز اعتقاد به کارما وجود دارد. در آیین بودا، از واژه ای به نام سامسکارا (smskara) استفاده شده است که به معنای نیرو، اراده، ساختن، و به هم آمیختن است. در آیین جین نیز به سرگردانی روح در سلسله مراتب هستی اشاره شده است و اعتقاد آن ها این است که باید ازطریق اصول اخلاقی و رهبانی روح را از زندان تن آزاد کرد. در میان متفکران معاصر هندی، اوروبیندو (Aurobindo) مسئله کارما را، به طور جدی، بررسی کرده است. اساساً، این موضوع یکی از دغدغه های اولیه او بوده و در چهارچوب نظریه تکاملی خود به آن پرداخته است.
۲.

بررسی بازتاب ملکوت اعمال در شاهنامه ی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاهنامه فردوسی ملکوت اعمال پادافره کارما

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳۰ تعداد دانلود : ۷۶۸
ملکوت اعمال یا پادافره ایزدی در عرفان اسلامی جایگاه خاصی دارد. بر اساس این مؤلفه، اعتقاد بر این است که هر کنش نیک یا بد در همین دنیا، ملکوتی دارد که تبعات خیر یا شر آن دامنگیر کنش گر می شود و علاوه بر بازخواست کنش گر در آن دنیا در پیشگاه خداوند، در همین دنیا نیز هر شخصی متناسب با نوع کارکردش، نتیجه خیر یا شر آن را می بیند؛ چنانکه در ادیان هند نیز از این قانون کنش و واکنش، به کارما یاد می شود. در این جستار نگارنده با واکاوی کل شاهنامه به این امر دست یافت که فردوسی حکیم نیز علاوه بر معارف حکمی پیش از اسلام، با آگاهی از آبشخور عرفان اسلامی، بر این دیدگاه است که سوای از بازخواست روز قیامت، هر شخصی در این دنیا نیز ثمره اعمال خود را درمی یابد و لذا ما را به کردار نیک رهنمون می شود تا تبعات شر گناه، دامنگیرمان نشود. از جمله مواردی که در شاهنامه، کنش گر به محض انجام کنش نیک یا بد، ثمره آن را در همین دنیا می بیند، می توان به موارد زیر اشاره کرد: دادگری،کین ورزی، آشتی جویی، ریختن خون بی گناه، مرزشکنی، خوارداشت پادشاه، شاه کشی، جفاپیشگی و منی کردن، بیدادگری، ، فرزندکشی، عهدشکنی، کشتن دربندان بی پناه، تسخیر غاصبانه قدرت و... .
۳.

ادراک «دیگری» معلول در بستر اجتماعی ایران از دیدگاه متخصصین جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۲۰
هدف پژوهش حاضر ادراک دیگری معلول در بستر اجتماعی ایران است. روش پژوهش کیفی و از نوع تحلیل مضمون و میدان پژوهش اساتید جامعه شناسی دانشگاه های شهر تهران بودند.  با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی و رسیدن به اشباع داده ها، تعداد 13 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تعیین قابلیت اعتماد مصاحبه ها از راهبردهایی چون بازبینی توسط شرکت کنندگان و یک داور ناظر استفاده شد. تحلیل دادها نیز بر اساس روش شبکه مضامین آترید-استرلینگ صورت گرفت. نتایج در سه مضمون سازمان دهنده شامل: موانع نگرشی، موانع فیزیکی و موانع نهادی استخراج گردید. به طور کلی نتایج نشان داد که معلولان نسبت به دیگر گروه ها و اقلیت های جامعه، در نظام سیاست گذاری و برنامه ریزی کمتر لحاظ شده اند و مسائل آنها به خوبی شناسایی نشده است. لذا نظام تصمیم گیری جامعه نیازمند سیاست ها و برنامه هایی برای حضور و مشارکت فعال معلولان می باشد. بدون مشارکت فعال و برابر معلولان و سازمان های نماینده آنها، استراتژی ها و برنامه های توسعه موجب تداوم و تبعیض علیه افراد معلول می شود. با این حال، برای مؤثر بودن سیاست ها و برنامه ها، باید باورهای فرهنگی مربوط به ناتوانی را که در جامعه وجود دارد، در نظر بگیرند. اگر بخواهیم در این زمینه حقیقتاً یک گام به پیش رو داشته باشیم درک ناتوانی به عنوان نقص یا محدودیت باید به عنوان یک ویژگی منحصر به فرد از هویت کلی فرد بازتعریف شود. با توجه به نقش مؤسسات آموزشی در اجتماعی کردن نسل بعدی شهروندان، مدارس می توانند نقشی جدایی ناپذیر در پرورش جامعه عادلانه تر، به ویژه از طریق آموزش چندفرهنگی ایفا کنند  تا ضمن ترویج معلولیت به عنوان یکی از تنوع های فرهنگی موجبات کاهش اختلاف بین گروه ها و تقویت روابط بین گروهی را فراهم نمایند.