مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
ادراک فضا
حوزه های تخصصی:
منظر فرهنگی مفهومی دربردارندة ارزش های فرهنگی ـ طبیعی بوده که حاصل تعامل میان انسان و طبیعت در طول تاریخ است. علاوه بر این مناظر فرهنگی دربرگیرنده، حافظ و بیانگر هویت و تاریخ یک منطقه و ساکنین آن هستند و از این رو حفاظت از مناظر فرهنگی و ارزش های آن از اهمیت به سزایی برخوردار است. منظر فرهنگی، منطقه ای جغرافیایی را شامل می شود که در آن آثار فرهنگی و جلوه های طبیعی با رویدادهای تاریخی و فعالیت های انسانی درهم آمیخته است. این مفهوم در عرصه میراث بین المللی شرح و بسط پیدا کرده و به عنوان بخشی از تلاش های صلح جویانه جهانی مطرح می شود.
منظر فرهنگی، منظری طبیعی است که با فعالیت گروهی انسانی شکل پیدا کرده و می تواند از مناطق شهری و تاریخی وسیع تا یک مزرعه کوچک را دربرگیرد.
محوطه مزار پیرمراد در پیوند با طبیعت پیرامون شهرستان بانه، به عنوان منظر فرهنگی ارگانیک، یکی از مکان های آیینی در این شهرستان است، که بر اساس ویژگی های جغرافیایی و ارتباط نزدیک با طبیعت از یک سو و قرارگرفتن در حاشیه شهر از سوی دیگر، به نقطه عطفی از نظر مذهبی و تفرجی در زندگی مردم تبدیل شده است.
هدف اصلی در پژوهش حاضر بیان مبانی و مفاهیم فرهنگی ـ آیینی متبلور در منظر طبیعی ایران است که تداوم باور های آیینی کهن را در دوران اسلامی و تا کنون جلوه گر ساخته است. سعی بر آن است با بررسی نمونه موردی مزار پیرمراد تداوم فرهنگ و آیین که از میراث با ارزش این خطة باستانی است نشان داده شود. پیوند با طبیعت، نیازهای روحی و فیزیکی استفاده کنندگان را برآورده می سازد و همین امر باعث بقا و تداوم آن در طول زمان و شاخص شدن آن به صورت مجموعه ای واحد شده است. به کمک بازشناخت این ساختار می توان در ساماندهی منظر فرهنگی و هماهنگ با نظام طبیعت در زندگی امروز بهره برداری لازم از این سایت فرهنگی ـ طبیعی را به عمل آورد.
مراتب ادراک فضای سیال در مسجد جامع تبریز؛ با نگاهی به مفهوم حرکت در آراء ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت لازمه ی ادراک معمارانه است. فضای معماری به واسطه خواص پویایی، سیالیت و مکث، موجبات حرکت فیزیکی، بصری و ذهنی را در ناظر فراهم می آورد.در فلسفه، عامل حرکت مبنای ادراک حقایق جهان مادی است. فیلسوفان اسلامی، حرکت را امری کمالی و دارای غایت می دانستند که مشمول اصل قوه و فعل است.طبق نظریه ی حرکت جوهری ملاصدرا، وجود مادی به واسطه ی حرکت دائمی خود به سمت وجود روحانی، با طی مراتب و گذر از عوالم محسوسات، خیالات و معقولات به ادراک حقیقی جهان نائل می شود.پژوهش حاضر از نوع کیفی تحلیلی-توصیفی بوده و راهبرد پژوهش مطالعه ی موردی با رویکرد تفسیری می باشد. این مقاله با تحلیل تجربه ی ادراکی ناظر در مسجد جامع تبریز، مقارنه ی حرکت و ادراک در فلسفه و معماری را مورد بررسی قرار می دهد. از نتایج عمده ی پژوهش، بین مراتب استکمالی بدن تا نفس در کسب معرفت بر مبنای فلسفه ی حرکت جوهری و مراحل ادراک تجربی فضا از ماده به معنا در معماری اسلامی، هم خوانی قابل توجهی مشاهده می شود. معماری اسلامی با ایجاد فضای معنوی خاص همواره بستری برای کشف و شهود درونی ناظر فراهم می ساخته و با توجه به ویژگی های سیالیت، تجربه ی ادراکی ناظر را از نازل ترین مراتب به سوی کامل ترین آن هدایت می کرده است.
خوانش جنسیتی گردشگران ایرانی از فضاهای باز شهری اروپایی نمونه موردی: فضاهای باز شهری در فرانسه و ایتالیا
منبع:
هنر و تمدن شرق سال اول چهارم ۱۳۹۵ شماره ۱۴
3 - 12
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فضاهای شهری امروز ما را فضاهای جنسیتی فرا گرفته اند. جنسیتی شدن فضا به معنای محروم شدن گروهی از مردم، برای حضور و بهره وری از آن فضاست. از بین بردن فضاهای جنسیتی و فراهم کردن شرایط برای حضور همگان در فضاهای شهری در قدم اول نیازمند توانایی شناسایی مؤلفه های جنسیتی در فضاست. شناسایی این مؤلفه ها و به کارگیری یا حذف آن ها از فضاهای مختلف می تواند به تولید فضاهای شهری متعادل تری بیانجامد. از آنجایی که ادراک زنان و مردان از فضا با هم متفاوت است، کشف اولویت های ادراکی آنها در فضا می تواند زمینه ای بر شناسایی مؤلفه های جنسیتی باشد. مطالعه بر روی آثار معماری، هنری و ادبی زنان برای کشف مؤلفه های زنانه روش کشف این عناصر است. روش تحقیق در این پژوهش، مشاهدات میدانی، کتابخانه ای و مصاحبه با گردشگران ایرانی است که برای اولین بار فضاهای موزه ژورژ پمپیدو در شهر پاریس، میدان ماسنا در شهر نیس، میدان دل کامپو در شهر سیه نا و پله های اسپانیایی شهر روم را دیده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در میان فضاهای نام برده، فضای باز موزه ژورژ پمپیدو و میدان دل کامپو فضاهایی مردانه، پله های اسپانیایی فضایی زنانه و میدان ماسنا در شهر نیس یک فضای بدون جنسیت (متعادل) است.
تحلیل ساختار فرمی مسیریابی در فضاهای مجتمع های مسکونی بر اساس نظریه نحو فضا (مطالعه موردی: مجتمع مسکن مهر فاز 3 شهر پردیس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی مسیریابی در محوطه مجتمع های مسکونی، موضوع مهمی برای طراحی معماری این گونه فضاها است. مسیری که محور دید و خوانایی بیشتری را برای انسان ایجاد نماید، می تواند مسیری بهینه باشد. هدف از انجام این پژوهش بررسی ساختار فرمی مسیریابی در فضای مجتمع های مسکونی بر اساس نظریه نحو فضا است. در این پژوهش، یک توصیف ساختاری از رفتار محیطی انسان بر اساس مبانی نظری نحو فضا ارائه می شود. همچنین با استفاده از نرم افزار Depthmap X 0.50 و با استخراج روش های مبتنی بر گراف، ادراک و تفسیر مردم از مسیریابی در محوطه مجتمع مسکونی تبیین می گردد. یافته های پژوهش نشان می دهند که سه نوع گردش مبتنی بر شبکه، منحنی و خطی در طراحی محوطه مجتمع های مسکونی صورت می گیرد که انسان با توجه به اهداف و منافع فردی و جمعی، می تواند یکی از این مسیرهای را برای عبور انتخاب نماید. همچنین بر اساس نتایج، مسیریابی در مسیر گردش خطی، آسان ترین مورد در جهت ادراک فضا است. همچنین مسیریابی شبکه ای به سبب خوانایی کمتر، دشوارترین مسیر جهت مسیریابی افراد می باشد. مسیریابی منحنی نیز به سبب اینکه دارای عمق فضایی کوتاه تری می باشد، دارای خوانایی مناسبی می باشد. به طورکلی یافته ها در این پژوهش نشان دادند که مسیریابی با عمق فضا و محور بصری افراد رابطه معناداری دارد.
بررسی نقش تزیینات در ارتقای کیفیت فضایی خانه های سنتی یزد"براساس مطالعه موردی خانه شفیع پور یزد"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶۰
۱۴۹-۱۳۳
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر کیفیت دهنده به فضاهای سکونتی در دوره های مختلف تزیینات بوده، که به اشکال متفاوتی تجلی یافته است. معماری در ادوار گوناگون محملی جهت حضور هنرهای گوناگونی مانند خوشنویسی، گچبری، آینه کاری، نقاشی و ... بوده است. این هنرها نقش مهمی در کیفیت دهی به فضای های مسکونی داشته اند. بر این اساس است که امروزه آثار بسیاری از هنرمندان بنام کشور در بدنه بناهای تاریخی به یادگار مانده است. امروزه رویکردهای مختلف معماری و تزیینات باعث جدا شدن این هنرها شده و درنتیجه نقش هرکدام از آن ها در کیفیت دهی به فضا از یکدیگر تفکیک و کم رنگ گردیده است. در این رابطه سوالی که مطرح می شود این است که تزیینات در گذشته چه نقشی در کیفیت دهی به فضاهای سکونتی ایفا می نموده است؟ و پیرو این سوال، سوال دیگری مطرح است که آیا می توان رابطه ای بین تزیینات و معماری جستجو کرد؟ پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی، تحلیلی و پیمایشی با بررسی جایگاه تزیینات در یک مصداق معماری گذشته تلاش دارد رابطه تزیینات و کیفیت فضای معماری را شناخته و معرفی نماید. این امر مهم با مطالعه میدانی و در نظر گرفتن خانه شفیع پور یزد به عنوان یک مصداق ارزشمند، به مطالعه نقش تزیینات به خصوص نقاشی در کیفیت فضاها و شیوه حضور این هنرها در فضاهای مختلف آن پرداخته و در ادامه با بررسی تزیینات موجود در فضاهای این خانه به دسته بندی انواع تزیینات به کار رفته در آن و توصیف هر کدام می پردازد. پژوهش حاضر یک نظام از شکل مواجه شدن با تزیینات جهت طراحی فضا را بیان کرده و جایگاه تزیینات در فضای معماری را تبیین می کند. نتیجه پژوهش نشان می دهد که تزیینات در کیفیت فضای معماری نقش مهمی داشته که مهمترین نقش آن بالا بردن صفات کیفی فضاست. همچنین دارای مولفه های مهمی است که در مسیر فرایند طراحی معماری جهت خوانایی و هویت دهی به فضاها نقش اساسی دارند و طراحان باید به نوع تزیینات و میزان آن متناسب با فضا توجه نمایند. امید است نتایج حاصل از این مقاله مورد استفاده طراحان و هنرمندان قرار گیرد.
بازشناخت ماهیت فضای معماری معاصر در میراث ایران زمین براساس خوانش فضای تغزل (فضای آشکار و پنهان) شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
۴۷-۳۵
حوزه های تخصصی:
اهداف: توسعه فناوری و سازماندهی فضاها براساس نگرش های عملکردگرا و صحنه سازی های بصری مدرن موجب بروز محصولات قالبی در سیمای شهری ایرانِ معاصر شده که بیشتر به نیازهای فیزیکی و جلوه های بصری پرداخته است. در مواجه با معماری گذشته بدلیل وجود پیوند روحی میان معماری و ادبیات، جلوه هایی از مضامین انسانی در ارتباط با فضا ملاحظه می شود. به منظور برقراری مجدد این پیوند خوانش «فضای تغزل حافظ» به منظور بازشناخت مفهوم فضا مورد توجه قرار گرفت. روش ها: واقعیت فضا در حوزه ها ی فلسفه و معماری در ارتباط با تجربه ی انسان و مطالعات پدیدارشناسی مطرح می شود. فضای درونی شعر حافظ نیز در ارتباط با انسان تجربه می شود بنابراین روش تحقیق این پژوهش پدیدارشناسی است. به منظور شناخت تجربه های انسانی در ارتباط با فضای تغزل حافظ و بازشناخت «مفهوم فضا» این مقاله به خوانش تجربه های انسانی گروهی از متخصصین در رشته های مختلف پرداخته است. یافته ها: یافته های پژوهش مفهوم «فضای تغزل حافظ» را در ارتباط پیوسته و تنیده با حضور انسان بدنمند (کالبد – ذهن) مطرح می کند به گونه ای که انسان در فضای تغزل و فضای تغزل در وجود انسان معنادار می شود. در واقع این فضا در یک رابطه ی دیالکتیک چند وجهی (لایه های مرئی و نامرئی) خارج از محوریت و تمرکزگرایی بر انسان یا دیگر پدیده ها پدیدار می شود. نتیجه گیری: در نهایت با توجه به مفاهیم استخراج شده از فضای تغزل شعر حافظ، فضایی میانجی، بدنمند و منشوری در یگانگی با حضور انسان مطرح شده که بر این اساس مدل چگونگی فضاهای تغزلی و مجسم در سیمای شهری و معماری ایران معاصر شکل گرفت.