۱.
یکی از مقولات پُربسامد در اغلب فرهنگ های بومی و جوامع محلی ایران، هدیه دادن است. فرایند تبادل هدایا در موقعیت ها و مناسبت های مختلف، علاوه بر اینکه معنی پذیری آن موقعیت ها و مناسبت ها را برای ایرانیان بیشتر کرده، زمینه ساز تداوم آنها و به طور کلی پایداری عناصر و نمادهای فرهنگ ایرانی در گذر زمان شده است. از این رهگذر، تأمل بر جایگاه هدایا در فرهنگ های متنوع ایرانی و «چیز»هایی که به مثابه هدیه تبادل می شوند، دریچه ای برای فهم چگونگی قوام یافتن جوامع محلی ایران و استمرار ارزش های اجتماعی و فرهنگی آنهاست. ازاین رو، مقاله حاضر، پس از نگاهی عام به مقوله هدیه در فرهنگ ایرانیان با استفاده از روش کتابخانه ای، برپایه یک رویکرد ژرفانگر انسان شناختی و مبتنی بر پژوهشی مردم نگارانه با استفاده از تجربه میدانی و از طریق مشاهده، مشاهده مشارکتی، و مصاحبه، تبادل هدایای هنری مناسکی و به طور مشخص، فرایند تبادل هدایا در آیین های سور و سوگ را در یکی از نقاط ایران مرکزی یعنی روستای ابیانه در استان اصفهان، با تأکید بر مناسک مهم عروسی و نخل گردانی کندوکاو کرده است. ازاین خلال، به دنبال پاسخی برای این پرسش ها بوده که تبادل هدایا چه جایگاهی در نظام ارزشی جامعه و فرهنگ ایرانی، و به طور اخص در جامعه ابیانه دارد و زمینه مناسکی تبادل چه ارتباطی با ویژگی های هنری هدایای هنری موردتبادل در دو آیین مذکور دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که طرح اشیای هنری موردتبادل، ارزش های اعتقادی هدیه دهندگان و هدیه گیرندگان را بازنمایی می کند و انتقال آنها درواقع انتقال ارزش ها و القاکننده امنیت و قدرت به جامعه است. تبادل این اشیا در قالب مناسک، موجب تداوم زنجیره های تبار و مسئولیت ازطریق تداوم زنجیره هدیه می گردد. درحقیقت، تبادل هدیه ارزش های فرهنگی را به جریان می اندازد و زنده نگه می دارد، اما زمانی که تبادل هدیه در بسترهای متمرکز بر ارزش های خاص فرهنگی همچون مناسک گذار و آیین های مذهبی یا ملی صورت می گیرد و بخشی از ساختار این آیین ها و مناسک می شود، با واردشدن بخش بزرگ تری از جامعه در چرخه تبادل نیرویی مضاعف برای بازتولید اجتماع و ارزش های آن می یابد.
۲.
این مقاله ظرفیت های ادبی و روایی یکی از افسانه های پهلوانی عامیانه فارسی را برای طراحی شخصیت قهرمان در کامیک استریپ و انیمیشن ایرانی مطالعه کرده است. فرض آن است که شخصیت قهرمان در افسانه امیرارسلان نامدار، ظرفیت خلق شخصیت قهرمان ایرانی را در محصولات کامیک استریپ و انیمیشن دارد. اقتباس از مؤلفه های قابل ترجمان تصویری در این داستان عامیانه و طراحی شخصیت قهرمان ملی براساس آن، به دلیل روایت هایی از فرهنگ و تاریخ ایران در دوره قاجار و نیز ژانر تخیلی آن، برای تولید انیمیشن ایرانی مناسب است. همچنین، با بهره گیری از ادبیات عامیانه پهلوانی ایرانی در خلق شخصیت قهرمان ایرانی در انیمیشن، امکان آشنایی مخاطبان با فرهنگ ملیِ منعکس در داستان های پهلوانی عامیانه ایرانی فراهم می شود. پرسش مقاله آن است که چگونه می توان با تحلیل شخصیت قهرمان و چرخه سفر قهرمانی او در افسانه امیرارسلان نامدار، شخصیت قهرمانی مناسبی را برای تولید کامیک ایرانی و انیمیشن طراحی کرد. در این مقاله، نمونه به طور هدفمند انتخاب شده است و در روش تحقیق، تحلیل روایت و نشانه شناسی شخصیت قهرمان، به ترتیب بر نظریات ولادیمیر پراپ و جوزف کمبل متکی است و از الگوی کریستوفر ووگلر نیز استفاده شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که این افسانه می تواند منبع ادبی قابل اقتباسی برای طراحی شخصیت قهرمان ایرانی در کامیک استریپ و انیمیشن ایرانی باشد، زیرا به خوبی به صفات قهرمانان متصف می شود و چرخه سفر قهرمانی را طی می کند.
۳.
فلسفه علم به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر در پی شکل گیری هر رشته علمی مطرح می شود و به موضوعات مهمی چون واکاوی ماهیت آن علم، روش های مناسب برای به وجود آوردن معرفتی قابل اعتماد و کارآمد، تمایزات شبه علم با معرفت علمی، نقد و بررسی کار دانشمندان آن رشته و چنین موضوعاتی می پردازد. به دنبال تأسیس ایران شناسی که با اهدافی مانند معرفی درست فرهنگ و تمدن ایران به جهان و ساماندهی مطالعات ایران شناسی صورت پذیرفت، این مهم درباره این رشته علمی نیز مطرح شد. براین اساس، نوشتار حاضر می کوشد به کمک روش توصیفی- تحلیلی و با اتکاء به تجربیات عملی در این رشته و با استفاده از منابع و تحقیقات مرتبط با فلسفه علم و نیز مطالعات ایران شناسی به مسئله اصلی تحقیق، یعنی چیستی فلسفه علم ایران شناسی بپردازد. به این منظور، پس از تعاریف مربوط به فلسفه علم ایران شناسی، موضوعات مرتبط با آن نیز مطرح شده است. فلسفه علم ایران شناسی تأمل انتقادی در علم ایران شناسی را که فراورده ایران شناسان است، وجه همت خود می سازد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که برای دستیابی به گفتمان و پژوهش مطابق با معیارهای فلسفه علم در ایران شناسی توجه به مباحثی چون علیت، عینیت و ذهنیت، و روش شناسی ضرورتی انکارناپذیر است.
۴.
تغییرات سیاسی و اجتماعی اواخر دوره قاجاریه همزمان با ورود مؤثر شرق شناسان و عتیقه جویان غربی شرایطی را به وجود آورد که ایرانیان برای نخستین بار در طول تاریخ طولانی خود، ایران را ابژه شناخت قرار دادند. روشنفکران ایرانی در پی کسب آگاهی از جریان های فکری اروپایی و در کنار شرق شناسی و ایران شناسی غربیان که منجر به کشف پیشینه تاریخی و آثار باستانی و شکوه و عظمت گذشته ایران شد، به ضرورت درک مجدد و بازتعریفی از خود پی بردند و براین اساس گفتمان ایران شناسی شکل گرفت. همزمان اهداف سودجویانه شرق شناسان و عتیقه جویان غربی که با ناآگاهی پادشاهان قاجار همراه بود، گفتمان باستان شناسی ایران را شکل داد. بدین ترتیب گفتمان ایران شناسی و گفتمان باستان شناسی در ارتباطی تنگاتنگ و در یک برهه زمانی به منصه ظهور رسیدند. پژوهش حاضر با روش تبارشناسانه، درجه صفر پیدایش این گفتمان ها را جهت شناخت دال های مهم آنها و نحوه تأثیر و تأثرشان بر یکدیگر ارزیابی کرده است تا درک جامعی از مبانی نظری، مفاهیم و پیوندهای مشترک گفتمان های مذکور ارائه دهد. نتیجه ارزیابی دال های تأثیرگذار در این دو گفتمان عبارت است از آنکه مجموعه ای از تتبعات ایران شناختی برساختی جدید از هویت ملی ایرانیان منطبق با گذشته غرورانگیز تاریخی آنان پدید آورد و واکاوی های باستان شناختی داده های ملموس این اندیشه را فراهم و تئوری حاکم بر جامعه را رؤیت پذیر کرد.
۵.
نظام دیوان سالاری گسترده و پیچیده ای که حکومت صفویه ایجاد کرده بود، یکی از مهم ترین اقدامات این حکومت است. ازآنجایی که صفویان نظام دیوانی ایران را اصلاح کردند و صورتی جدید از آن بنیان گذاشته اند، این نهاد در حکومت های بعد از صفویه نیز استفاده شده است. در مقاله حاضر تلاش می شود با روش توصیفی – تحلیلی، به این سؤال پاسخ داده شود که نظام اداری و دیوانی صفویه در عصر آقامحمدخان و فتحعلی شاه قاجار چگونه تداوم و تحول پیدا کرد. یافته های این بررسی نشان می دهد که نظام دیوانی صفویه در دوره قاجار هم تداوم و هم تحول داشت. در دوره حکومت آقامحمدخان استفاده از آن محدود بود، ولی در دوره فتحعلی شاه نهاد دیوان سالاری صفویه به شکل گسترده اقتباس و به کار گرفته شد. در این دوره با توجه به برخورد ایران با تمدن غرب، اصلاحات و تحولاتی در نظام دیوانی به وجود آمد، اما این اصلاحات به دلیل ویژگی های موروثی نظام دیوانی ایران نتوانست تحول عظیمی به وجود بیاورد و نظام دیوانی و اداری ایران تا آغاز انقلاب مشروطه، کم و بیش براساس همان کارکردهای نظام دیوانی برگرفته از صفویه مدیریت و اداره می شد.
۶.
در زمان انقراض صفویه، مورخانی مانند حزین لاهیجی، میرزا محمدخلیل مرعشی، میرزا سلطان هاشم و ابوالحسن قزوینی آثاری خلق کردند که تأکید آنها بر خاتمه صفویه، تسلط افاغنه، ظهور نادر و مسائل مرتبط با هوداران صفوی بوده است. وجه اشتراک این مورخان گذشته از مقارنه زمانی و مهاجرت به هند، صفویه دوستی و مخالفت با افاغنه و نادر و برجسته سازی و حتی جریان سازی هواداری از صفویه است. مورخان مذکور اغلب به صورت گزینشی سخنانی را در ناخرسندی از سقوط صفویه و پیامد آن مطرح ساخته اند، با این حال پاره ای از مطالب آنها درخصوص هنگامه انقراض و تبعات ناشی از آن با واقعیات موجود متفاوت است. این پژوهش درصدد پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که مطالب و ادعاهای این مورخان، مانند حضور و وجود جریان قوی صفویه دوستی، اخباری پرنقش از شاه طهماسب دوم، گزارش هایی از فروکاهی موقعیت نادر و سایر دلایل تا چه حد با واقعیات مطابقت دارد؟ این پژوهش براساس روش کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی توأم با نقد و مقایسه صورت گرفته است. بررسی ها حاکی از آن است که این مورخان با چشم پوشی از واقعیت ها، اغلب آرزوی مطلوب خود را بیان کرده اند، هرچند درباره آن نیز به دلیل نگرش های مختلف با یکدیگر اختلافاتی دارند. دراین میان، مرعشی و میرزا سلطان هاشم بر حضور ملموس جریان مرعشیان تأکید دارند. قزوینی بر اهمیت شاهزادگان دیگر مدعیِ انتساب به صفویه اصرار دارد و حزین لاهیجی بر نقش خود پای می فشارد.