۱.
بلاک چین تکنولوژی برافکن و در مرزهای نوآوری است و توسعه کاربرد بلاک چین آثار و پیامدهای گوناگونی را بر فضای عمومی و سیاست گذاری فرهنگی بر جای می گذارد. بازشناسی بلاک چین برپایه بنیادهای فلسفی و سپس نظریه فرهنگی متناسب با این تکنولوژی، امکان طرح دکترین بلاک چین و دلالت های سیاستی آن را تمهید خواهد کرد. در این مقاله و متناسب با نظام مسئله بلاک چین در سیاست گذاری فرهنگی، مجموعه ای از دلالت های سیاستی در سه سرفصل فرهنگی، مدیریتی و علمی بیان شده اند.عناوین دلالت های فرهنگی عبارت اند از معناسازی فرهنگی، تغییر ساختاری فرهنگ، ارتباطات فرهنگی، پویایی فرهنگ، یکسان سازی فرهنگی، تعارض های فرهنگی، انسجام اجتماعی، اعتماد عمومی، نقش های عاملیتی در فرهنگ، خودتنظیمی و نظارت، رشد فردگرایی، رشد تمدنی نئولیبرالیسم.دلالت های مدیریتی نیز ذیل این عناوین طرح شده اند: تمرکزگرایی تمرکززدایی، خوداتکایی وابستگی، تصمیم سازی فقدان تصمیم، نهادگرایی گروه گرایی، فرصت محوری تهدیدمحوری، کارآمدی ناکارآمدی، محدودسازی دسترس پذیری، تدریج آزمون، تهدید انرژی فرصت انرژی.همچنین در دلالت های علمی به این محورها توجه شده است: پیشرفت در علم اسلامی، ترابط علوم پایه و علوم انسانی.در برآیند و جمع بندی نیز چهار رویکرد سیاست گذاری بلاک چین طرح شده اند: رویکردهای تنظیم گرانه، مشارکتی، مداخله ای و نوآورانه.
۲.
خط مشی یک الگوی راهنما برای هماهنگ سازی بازیگران حل یک مسئله عمومی است. شکل گیری یک خط مشی، به عنوان پدیده ای اجتماعی، خود نیازمند تأمین زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی متعددی است. این متن تلاش می کند برخلاف رویکردی که به بازخوانی مکرر نظریه های مدرن مشغول است، با بازخوانی حکمت عملی، به بازسازی الگوی نظریه سیاستی براساس ظرفیت های حکمت عملی بپردازد. نظریه سیاستی زمینه های معرفتی موردنیاز خط مشی را در قالب پاسخ به سه پرسش «هستی شناختی»، «سعادت شناختی» و «مسئله شناختیِ» خط مشی تأمین می کند. حکمت عملی نیز دانشی برهانی است که معرفتی یقینی را درباره پدیده های ارادی و انسانی، ازحیث نیل به سعادت تولید می کند. این دانش سترگ، از سه بخش توصیفی، تقدیری و تجویزی تشکیل شده است. بخش توصیفی حکمت عملی با ارائه هستی شناسی لایه مند برای پدیده سیاستی، پرسش اول نظریه سیاستی را پاسخ می گوید. همین بخش با صورت بندی مفهوم سعادت و همچنین همراهی با بخش تقدیری حکمت عملی، پاسخ پرسش دوم نظریه سیاستی را تأمین می کند. دستیابی به بینش نظری موردنیاز برای ادراک و ساختاردهی مسئله سیاستی نیز با ادغام دو بخش توصیفی و تقدیری حاصل می آید.
۳.
این مقاله، با تأکید بر مأموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر تدوین برنامه جامع سبک زندگی اسلامی ایرانی، درصدد است با توجه به اختلاف نظر صاحب نظران پیرامون مصادیق و حوزه های سبک زندگی، راهکاری مطرح نماید که اولاً مطالبه سیاست گذار مبنی بر «جامعیت برنامه سبک زندگی» در جامعه اسلامی و زیست بوم ایران تأمین شود، ثانیاً از جهت نظری، حائز شرایط علمی بودن باشد و ثالثاً با توجه به اختلاف دیدگاه های صاحب نظران، وفاق حداکثری ایجاد نماید. برای این امر، با روش مطالعه اسنادی، رویکردهای حداقلی و حداکثری به مصادیق و حوزه های سبک زندگی، با در نظر گرفتن توسعه روزافزون عوامل و مؤلفه های سبک ساز در زندگی افراد، شناسایی شده و برای نیل به هدف مذکور، در گروه های کانونی تفصیلاً مورد بحث قرار گرفت. در بحث پیرامون مبنای وفاق، تعیین معیارهای نظری برای پالایش حوزه های سبک زندگی، به کارگیری روش مناسب و استفاده از سازوکارهای مدیریتی پیشنهاد شد و در مقام جمع بندی، جمع سه راهکار پیشنهادی، برای شناسایی حوزه های سبک زندگی به کار بسته شد. لذا با گردآوری همه حوزه های موردنظر صاحب نظران، بر مبنای چهار مفهوم کلیدی سبک زندگی، یعنی «الگوهای رفتاری»، «هویت فردی»، «تمایز» و «سلیقه»، پالایش صورت گرفت و سپس مصادیق و حوزه های به دست آمده، ذیل عناوین عام تر دسته بندی شد.
۴.
موضوع مقاله حاضر بررسی علل وضعیت نقش آفرینی مردم در امر حکمرانی است. به تعبیر دیگر، از یک طرف، علل عدم تحقق نقش آفرینی مطلوب نهاد اجتماعی در امر حکمرانی و از طرف دیگر، علل تحقق این مهم مورد مطالعه قرار گرفت. روش مورد استفاده در این پژوهش، مدل تحلیل لایه ای علت هاست. با استفاده از این روش، هرکدام از دو وضعیت موجود و مطلوب، در چهار لایه علّی لیتانی، سیستمی، گفتمانی و استعاری صورت بندی شده اند. بنابراین پژوهش حاضر، بعد از گذر از لایه لیتانی یا همان مشهودات مربوطه و لایه سیستمی که بیانگر علل سیستمی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی، فناوری و ... است، به لایه گفتمانی و سپس لایه استعاری پرداخت. این دو لایه اخیر که از ابتکارات مدل مذکور است، با توجه به قابلیت آن ها، سبب انسجام بخشی در صورت بندی علل به دست آمده گردیدند. این انسجام بخشی از دو جهت بود: قسم اول، در لایه گفتمانی و نیز لایه استعاری، به جهت کشف دال مرکزی از میان مضامین گفتمانی استخراج شده و چینش سایر موارد در پیرامون آن بود و قسم دیگر انسجام بخشی، در ترتب طبیعی علل سیستمی بر علل گفتمانی به دست آمده. سه گفتمان تمرکزگرایی دولتی، جامعه بازار و مردمی سازی بسته، گفتمان های اصلی وضع موجود بودند و درمقابل، حکمرانی مردمی، به عنوان گفتمان اصلی وضع مطلوب. در میان استعاره ها نیز، استعاره اقتدارگرایی (لویاتان) متناظر با گفتمان تمرکزگرایی دولتی و استعاره امامت امت متناظر با گفتمان حکمرانی مردمی، استعاره های مرکزی بودند. درنهایت، اهم سیاست های پیشنهادی ذکر گردید.
۵.
رشد چشمگیر آسیب های اجتماعی در دنیای معاصر، منجر به اتخاذ راهبردها و برنامه های متعددی گردید که به منظور پیشگیری و کاستن از آثار مخرب این معضلات شکل گرفتند. مفهوم امداد فرهنگی به کنشگری گروهی از افراد، با دغدغه ها و مبانی دینی، در عرصه امدادرسانی به آسیب دیدگان فرهنگی اجتماعی اشاره دارد. این امدادگران تلاش می کنند با اصلاح و تعمیق باورها و عقاید دینی، به پیشگیری و ترمیم آسیب دیدگی افراد بپردازند. هدف از انجام این پژوهش بررسی وضعیت و نحوه امدادگری فرهنگی زنان به عنوان بخشی از جامعه امدادگران فرهنگی است که ازطریق مصاحبه با تنی چند از بانوان امدادگرفرهنگی، به روش تحلیل مضمون و مبتنی بر مدل تحلیلی راهبردی سوات صورت گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که زنان، علی رغم ضعف ها و چالش های محیطی موجود، از نقاط قوت و توانایی های جنسیتی قابل توجهی جهت امدادرسانی به آسیب دیدگان اجتماعی برخوردار هستند و همچنین در حال حاضر، فرصت های بی بدیلی جهت تقویت و بهره گیری از چنین ظرفیتی وجود دارد.
۶.
انقلاب اسلامی بنابر تصریح رهبران خود، در ذات خویش پدیده ای است فرهنگی و دینی که داعیه پیشرفت و تعالی همه جانبه جامعه را داشته و ظهورش به خودی خود ناقض الگوهای توسعه غربی است. همین امر مستلزم تبیین چیستی پیشرفت از نگاه متفکران انقلاب و بیان تفاوت های آن با الگوهای رایج توسعه در جهان غرب است. توجه به فرهنگ و تعالی فرهنگی یکی از مؤلفه های اصلی اندیشه آیت الله خامنه ای در باب پیشرفت است. بازخوانی نظریات توسعه از زاویه فرهنگ و فروعاتش، به خصوص دوگانه تنوع/وحدت فرهنگی که با مسئله بومی نگری در اندیشه آیت الله خامنه ای ربط وثیق دارد، می تواند در تنویر تفاوت های نظریات توسعه با الگوی پیشرفت در انقلاب اسلامی پرثمر باشد. در این مسیر که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی طی می شود، نُه رسته اصلی در نظریات توسعه، یعنی «مکتب نوسازی»، «مکتب وابستگی»، «مکتب نظام جهانی»، «نظریه های نئولیبرالی توسعه»، «نظریه های ساختارگرایانه توسعه»، «نظریه های پساساختارگرایانه توسعه»، «نظریه فوردیستی و پسافوردیستی»، «نظریه استعماری و پسااستعماری» و نهایتاً «نظریه پساتوسعه» برمبنای «کثرت گرایی و وحدت گرایی فرهنگی» قابل گونه بندی خواهند بود و نهایتاً چهار نقد مهم به این نظریات، از خاستگاه اندیشه آیت الله خامنه ای به شرح ذیل می توان وارد کرد:۱- بی توجهی به زیست بوم های فرهنگی و نفی دیگری فرهنگی در غالب نظریات توسعه؛۲- نگاه طفیلی و دست دوم داشتن به فرهنگ در نظریات توسعه؛۳- عدم توجه به امور معنوی (تعالی فرهنگی) در نظریات توسعه؛۴- خنثی نگری ارزشی و نسبی گرایی فرهنگی در نظریات توسعه مدافع تکثر فرهنگی.
۷.
واژگان و کلمات در میراث گفتمان های اسلامی، مثل متون دینی، قرآن و خطابه های پیامبر(ص)، دارای مفاهیم و اهداف زبانی است که از منظر زبان شناختی اهمیت دارد. جریان گفتمان سازی با توجه به ظهور نحله های سیاسی متعدد، به واژگان و شگردهای جدیدی در رویارویی با مخاطبان مختلف نیازمند است. در پژوهش حاضر تلاش می شود با روش کتابخانه ای و تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، به بررسی خطبه سیاسی غدیر پرداخته شود تا راهبردهای ارتباطی حضرت در کانال های زبانی تبیین گردد. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که پیامبر اعظم(ص) در گفتمانش، جهت تقریب عاطفی و تقلیل شکاف های اجتماعی، از توانش واژگانی و معجمی درقالب استراتژی های همبستگی استفاده منطقی نموده و فضای تعاملات زبانی را با توجه به معرفت و شناخت فیمابین، مدیریت کلامی می نماید تا موجب تشدید بار عاطفی کلامش شود. با توجه به راهکنش زبانی موجود در خطبه سیاسی غدیر و نحوه ارتباط با مخاطبان، پیامبر(ص) توانست پویایی خاصی به گفتمانش ببخشد و اهمیت و ارزش مخاطب خاصش را به دیگران متذکر شود.
۸.
این مقاله درباره سیاست گذاری امر جنسی در جامعه ایران سخن می گوید. برای ورود به بحث، توضیح مختصری پیرامون دو مجموعه از رویکردهای ادغام گرا و تمایز گرا -به مثابه نوعی چهارچوب مفهومی- ارائه شده است؛ دو رویکردی که به واسطه مواجهه شان با غرب شکل گرفته اند. روش پژوهش را تحلیل اسنادی در فضای رویکرد پژوهش کیفی تشکیل می دهد. مروری بر اسناد و مدارک مرتبط با سیاست گذاری در حوزه های دارای هم پوشانی با امر جنسی نشان می دهد در سطح سیاست های کلی و کلان، طی سه دهه گذشته، اولویت توسعه اقتصادی بر سایر عرصه های زندگی غالب بوده است؛ کمااینکه سیاست گذاری کلان کشور چیزی جز پیگیری راهبردهای افزایش عرضه نیروی کار ارزان و تحصیلکرده و نیز کاهش فرزندآوری در سال های پس از دفاع مقدس نبوده است. به عبارت دیگر، با اندکی تسامح، سیاست گذاری کلی و کلان کشور در حوزه امر جنسی را می بایست متناسب با رویکرد ادغام گرا تحلیل کرد. پیشروی رویکرد ادغام گرا، در سطح قوانین نیز کاملاً روشن است، به گونه ای که تلاش برای «گسترش تحصیلات عالی»، تصویب «قانون کنترل جمعیت و خانواده»، و «بیمه زنان خانه دار»، به علاوه «کوشش برای قانونمند کردن اموری نظیر سن ازدواج»، نشانه های توسعه آهسته و پیوسته رویکرد ادغام گرا به شمار می روند. درمقابل، قدرت یابی نظریه عدالت جنسیتی به نمایندگی از رویکردهای تمایز گرا را می توان در چهارچوب تدوین «قانون تسهیل ازدواج جوانان» و «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» و سرانجام برهم ریختن «قانون خدمت وظیفه عمومی» نظاره کرد. درعین حال، مهم ترین چالش قوانین مرتبط با رویکرد تمایزگرا فقدان منابع مالی لازم و ناهم خوانی با فرایندهای جهانی است.