مطالعات منابع انسانی

مطالعات منابع انسانی

مطالعات منابع انسانی سال 11 تابستان 1400 شماره 40 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

منابع انسانی راکد پیشران یا بازدارنده عملکرد سازمان: مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منابع انسانی راکد عملکرد سازمان منابع انسانی دانشی و غیردانشی مازاد مطلق و نسبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۱۰
زمینه و هدف: وجود منابع انسانی بیش از نیاز واقعی در سازمان، تأثیرهای متفاوت و گاه متناقضی بر عملکرد سازمان در پی دارد. به منظور شناخت بهتر این تأثیرها و مدیریت مؤثر این وضعیت، پژوهش حاضر، به مرور نتایج مطالعات انجام شده در خصوص تأثیر منابع انسانی راکد بر عملکرد سازمان پرداخته است. روش: این پژوهش از نوع کیفی، کاربردی، تفسیری و استقرایی است. منابع اطلاعاتی آن را مقاله های منتشر شده در خصوص منابع انسانی راکد در دو پایگاه داده اسکپوس (الزویر) و مؤسسه علوم اطلاعات شبکه علمی (تامسون روترز) تشکیل می دهد. انتخاب مقاله ها بر پایه استفاده از شاخص های مدنظر انجام شده است. روایی پژوهش با استفاده از چک لیست استاندارد CASP و پایایی آن نیز به کمک شاخص کاپای کوهن در نرم افزار اس پی اس اس ارزیابی و تأیید شده است. یافته ها: پس از ترکیب نتایج مطالعات مرور شده، چارچوبی برای شناخت بهتر چگونگی تأثیرگذاری منابع انسانی راکد، بر عملکرد سازمان ارائه شده است. این چارچوب، از دو بُعد مازاد مطلق یا نسبی و دانشی یا غیردانشی بودن منابع انسانی شکل گرفته است. بر این اساس، منابع انسانی راکد، به چهار گونه دسته بندی شده اند: مازادمحور، انباشت محور، دانش محور و ارزش محور. در این میان، تأثیر گونه های ارزش محور و دانش محور بر عملکرد سازمان، مثبت و تأثیر گونه های مازادمحور و تا حدی انباشت محور، منفی ارزیابی شده است. نتیجه گیری: این چارچوب می تواند مبنایی برای تنظیم کارکردهای مدیریت منابع انسانی باشد و برای بهینه سازی منابع انسانی راکد در سازمان استفاده شود. مدیریت مؤثر منابع انسانی راکد، به گونه شناسی درست این وضعیت در سازمان نیاز دارد. با این حال، وجود شمار بیش از اندازه از هر گونه آن، برای عملکرد سازمان زیان بار است.   کلیدواژه ها: منابع انسانی راکد، عملکرد سازمان، منابع انسانی دانشی و غیردانشی، مازاد مطلق و نسبی زمینه و هدف: وجود منابع انسانی بیش از نیاز واقعی در سازمان، تأثیرهای متفاوت و گاه متناقضی بر عملکرد سازمان در پی دارد. به منظور شناخت بهتر این تأثیرها و مدیریت مؤثر این وضعیت، پژوهش حاضر، به مرور نتایج مطالعات انجام شده در خصوص تأثیر منابع انسانی راکد بر عملکرد سازمان پرداخته است. روش: این پژوهش از نوع کیفی، کاربردی، تفسیری و استقرایی است. منابع اطلاعاتی آن را مقاله های منتشر شده در خصوص منابع انسانی راکد در دو پایگاه داده اسکپوس (الزویر) و مؤسسه علوم اطلاعات شبکه علمی (تامسون روترز) تشکیل می دهد. انتخاب مقاله ها بر پایه استفاده از شاخص های مدنظر انجام شده است. روایی پژوهش با استفاده از چک لیست استاندارد CASP و پایایی آن نیز به کمک شاخص کاپای کوهن در نرم افزار اس پی اس اس ارزیابی و تأیید شده است. یافته ها: پس از ترکیب نتایج مطالعات مرور شده، چارچوبی برای شناخت بهتر چگونگی تأثیرگذاری منابع انسانی راکد، بر عملکرد سازمان ارائه شده است. این چارچوب، از دو بُعد مازاد مطلق یا نسبی و دانشی یا غیردانشی بودن منابع انسانی شکل گرفته است. بر این اساس، منابع انسانی راکد، به چهار گونه دسته بندی شده اند: مازادمحور، انباشت محور، دانش محور و ارزش محور. در این میان، تأثیر گونه های ارزش محور و دانش محور بر عملکرد سازمان، مثبت و تأثیر گونه های مازادمحور و تا حدی انباشت محور، منفی ارزیابی شده است. نتیجه گیری: این چارچوب می تواند مبنایی برای تنظیم کارکردهای مدیریت منابع انسانی باشد و برای بهینه سازی منابع انسانی راکد در سازمان استفاده شود. مدیریت مؤثر منابع انسانی راکد، به گونه شناسی درست این وضعیت در سازمان نیاز دارد. با این حال، وجود شمار بیش از اندازه از هر گونه آن، برای عملکرد سازمان زیان بار است.   کلیدواژه ها: منابع انسانی راکد، عملکرد سازمان، منابع انسانی دانشی و غیردانشی، مازاد مطلق و نسبی
۲.

طراحی و اعتبارسنجی مدل مفهوم شناختی ناتوانی آموخته شده در سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ناتوانی آموخته شده سازمان های دولتی داده بنیاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲ تعداد دانلود : ۸۷
زمینه و هدف: سال هاست که از مطرح شدن پدیده ناتوانی آموخته شده در حوزه مطالعات منابع انسانی می گذرد، اما نشانه های پیدا و پنهان آن همچنان نامکشوف مانده است. هدف این پژوهش، کاوش مفهوم ناتوانی آموخته شده در سازمان های دولتی ایران برای رسیدن به درکی عمیق از محتوای این پدیده، از دیدگاه خبرگان امر در نظام اداری است.وش: راهبردپژوهش، نگاشت تفسیری نظریه پردازی داده بنیاد بود و مشارکت کنندگان آن، کارکنان سازمان های دولتی شهر ایلام بودند که از طریق روش نمونه گیری نظری و رعایت قاعده اشباع نظری، با بیست نفر مصاحبه انجام شد. ابزار جمع آوری اصلی داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته برای احصای پدیده محوری و در بخش کمّی، پرسش نامه ای محقق ساخته برای اعتبارسنجی مدل مفهومی به دست آمده بود. اعتبار مصاحبه ها، به کمک دو راهبرد کثرت گرایی و وارسی همکاران بررسی شد، همچنین برای اطمینان یافتن از داده های کیفی، روش پایایی بین دو کدگذار به اجرا درآمد. یافته ها: بر اساس نتایج، ناتوانی آموخته شده در قالب الگوی سه لایه ای تصور و ترسیم می شود که در عمیق ترین لایه مفهومی، پنج عامل شکل گیری هراس اداری، احساس کِهتری، نهادینگی عادت های شغلی، تعصب پیشین و بسندگی در شغل، پدیده محوری را شکل می دهند و بالاترین لایه ناتوانی آموخته شده، در قالب رفتارهایی از قبیل روزمرگی شغلی، واپس گرایی شغلی و مصون سازی شغلی نمود می یابد. همچنین، نتایج اعتبارسنجی مدل از طریق آزمون تی تک نمونه ای با در نظر گرفتن شش شاخص جامعیت، ایجازگرایی، منحصربه فرد بودن، انسجام، تناسب با سازمان ها و تناسب با نیازهای فعلی سازمان ها، نشان داد که از نظر خبرگان و مطلعان، مدل مفهومی از اعتبار نظری برخوردار است. نتیجه گیری: آگاهی از نشان دهنده های پدیده ناتوانی آموخته شده در محیط سازمان های دولتی کشور، گامی مهم در راستای افزایش شناخت مدیران در خصوص پدیده های کمتر شناخته شده در چارچوب گفتمان لبه تاریک رفتار سازمانی به شمار می رود. استراتژی های مطرح شده در این زمینه نیز، می تواند برای تقلیل اثرهای آن بر پیکره سازمان ها، بستر لازم را فراهم آورد.
۳.

شناسایی کارکردهای شناختی تاثیرگذار بر عملکرد شناختی مدیران راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کارکردهای شناختی ارزیابی عمکلرد عملکرد شناختی مدیران راهبردی تصمیم گیری چندمعیاره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۹۳
زمینه و هدف: عملکرد شناختی، مجموعه ای از ظرفیت هاست که توانایی بازشناسی، پردازش و پاسخ به اطلاعات ورودی را به فرد می دهد. عملکرد شناختی، ساختارهای ذهنی و کارکردهای شناختی مدیران راهبردی در سازمان ها، در موفقیت سازمان ها و رسیدن به اهداف استراتژیک آنها عواملی بسیار تأثیرگذار هستند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی کارکردهای شناختی تأثیرگذار در عملکرد شناختی مدیران راهبردی و اولویت بندی آنها اجرا شده است. روش: روش این پژوهش، آمیخته متوالی کیفی کمی است که در آن، به صورت متوالی، از ترکیب روش های کمّی و کیفی استفاده شده است. ﺩﺭ ﺍیﻦ پژوهش، ابتدا با استفاده از روش های کیفی، کارکردهای شناختی تأثیرگذار بر عملکرد شناختی مدیران شناسایی شد، سپس در فاز کمّی، به کمک تحلیل های آماری و یکی از روش های معتبر تصمیم گیری چندمعیاره، کارکردهای شناسایی شده، اولویت بندی شدند. یافته ها: در بخش کیفی، پس از مرور ادبیات، 14 کارکرد شناختی تأثیرگذار بر عملکرد شناختی مدیران استخراج شد و مدل مفهومی پژوهش به دست آمد. در بخش کمّی با استفاده از پیاده سازی روش های آماری و روش تصمیم گیری چندمعیاره، کارکردهای شناختی اولویت بندی شدند و وزن هر یک از این کارکردها محاسبه شد. «کارکرد برنامه ریزی» و «انجام چند تکلیف هم زمان»، دو کارکرد بسیار با اهمیت، در بین کارکردهای شناختی اولویت دار بودند و بیشترین میانگین وزن نهایی را به دست آوردند. نتیجه گیری: خطاهای مدیران که از ضعف سطوح عملکرد آنها در هر یک از کارکردهای شناختی نشئت می گیرد، به مشکلات جبران ناپذیری می انجامد که به صورت ناخودآگاه، کارایی سازمان را کاهش می دهد. در این پژوهش با شناسایی و اولویت بندی کارکردهای شناختی تأثیرگذار بر عملکرد شناختی مدیران، راهبردهایی برای پیشگیری از ایجاد خطاهای شناختی و کاهش ضریب دقت و افزایش صحت تصمیم ها به دست آمد.
۴.

طراحی و اعتبارسنجی الگوی دلبستگی شغلی کارکنان صنعت بانکداری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دلبستگی شغلی کارکنان صنعت بانکداری نظریه پردازی داده بنیاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۹۷
زمینه و هدف: دلبسته شدن کارکنان به نقشی که در سازمان ایفا می کنند، در ارتقای عملکرد شغلی و بهره وری منابع انسانی نقش چشمگیری دارد، از این رو، هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی فرایندی دلبستگی شغلی کارکنان صنعت و اعتبارسنجی آن است. روش: این پژوهش کاربردی با رویکرد آمیخته متوالی (کیفی کمّی) اجرا شده است. مشارکت کنندگان مرحله کیفی پژوهش، 10 نفر از مدیران صنعت بانکداری کرمانشاه بودند که با روش نمونه گیری گلوله برفی و به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده های این مرحله به کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیاد تحلیل شدند. در مرحله کمّی نیز، 384 نفر از کارکنان صنعت بانکداری، به صورت تصادفی ساده، برای نمونه آماری انتخاب شدند. داده های این مرحله با پرسش نامه محقق ساخته گردآوری و با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: دلبستگی شغلی کارکنان، به عنوان مقوله محوری در نظر گرفته شد و مقوله های مرتبط با عوامل علّی، بستر محیطی (زمینه ای و مداخله گر)، راهبردها و پیامدها نیز شناسایی شدند و روابط میان آنها نشان داده شد. آزمون تحلیل مسیر انجام شده نیز روابط میان این عوامل را تأیید کرد. نتیجه گیری: مدیران منابع انسانی می توانند با تقویت انگیزه های کارکنان برای افزایش دلبستگی شغلی خود، ایجاد بستر و زمینه مناسب برای تسهیلگری آن و استفاده از راهبردهای تقویت کننده، از نتایج و پیامدهای فردی و سازمانی ارزشمند دلبستگی شغلی کارکنان سازمان خود بهره مند شوند.
۵.

شناسایی عوامل مؤثر بر آوای سازنده کارکنان در سازمان های دولتی ایران (مورد مطالعه: یک سازمان نظامی در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آوای کارکنان عوامل مؤثر بر تسهیل آوای کارکنان روش دلفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۲ تعداد دانلود : ۱۰۵
زمینه و هدف: گوش سپردن به آواها و صداهای کارکنان، باعث می شود که عملکرد سازمان ارتقا یابد. رفتارهای صوتی، به اطلاعات اختیاری و داوطلبانه ای اشاره می کند که هدف آن، ارتقای عملکرد سازمانی است. در این رابطه، برای شنیدن صدای کارکنان، باید بسترها و سازوکارهای آن فراهم شده و عوامل مؤثر بر این رفتارهای صوتی شناسایی شوند. از این رو، هدف مقاله پیش رو، شناسایی عوامل مؤثر بر تسهیل آوای کارکنان و صداهای مرتبط با بهبود، در سازمان های دولتی است. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی و پیمایشی است. گردآوری داده ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از 8 خبره منابع انسانی با کمک پرسشنامه انجام شده است. تحلیل داده ها نیز با استفاده از روش دلفی فازی در سه مرحله انجام شده است.  برای سنجش روایی از روش روایی محتوا و برای ارزیابی پایایی از میزان ناسازگاری استفاده شده است. یافته ها: طی سه مرحله نظرسنجی از خبرگان در نهایت 39 عامل تسهیل گر آوای سازنده کارکنان شناسایی و تایید شد که در پنج دسته کلی طبقه بندی شدند: عوامل فردی، عوامل گروهی، عوامل سازمانی، عوامل مدیریتی و عوامل محیطی. نتیجه گیری: ارزیابی وبهسازی وضعیت موجود تسهیل گرهای آوای سازنده کارکنان در سازمان می تواند به طور همزمان زمینه را برای بهبود سازمانی فراهم سازد و به توسعه قابلیت های منابع انسانی سازمان نیز مساعدت کند. بدین منظور، ضروری است سازوکارهای مورد نیاز برای شنیده شدن صدای کارکنان و تأثیرگذاری آنها بر تصمیمات سازمانی فعال و بهره برداری شوند.
۶.

مقایسه اثربخشی آموزش برنامه ریزی عصبی کلامی و تحلیل ارتباط متقابل بر حل تعارض میان فردی مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برنامه ریزی عصبی کلامی تحلیل ارتباط متقابل حل تعارض میان فردی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۷۸
زمینه و هدف: یکی از مهارت های انسانی مهم مدیران، مهارت آنها در مدیریت تعارض های میان فردی برای ایجاد محیط کاری پویا و سازنده است. بدین منظور شناخت اثربخشی روش های مختلف در این زمینه ضروری است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای برنامه ریزی عصبی کلامی و تحلیل ارتباط متقابل بر حل تعارض میان فردی مدیران اجرا شده است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی با گروه کنترل و پیگیری است. جامعه آماری آن را مدیران مرد میانی شرکت پارس خودرو تشکیل می دهند که از میان آنها 66 نفر از آنها به روش تصادفی در گروه ها جایگزین شدند. ابزارهای این پژوهش، پرسش نامه حل تعارض، پروتکل آموزش تحلیل ارتباط متقابل و پروتکل آموزش برنامه ریزی عصبی کلامی بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر، در نسخه 6 نرم افزار اس پی اس اس استفاده شد. یافته ها: به کارگیری هر دو روش آموزشی مورد بررسی در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل، بر افزایش نمره مدیریت تعارض مدیران تأثیری معنادار داشتند. با وجود این، اثربخشی آموزش تحلیل ارتباط متقابل بیشتر بود. نتیجه گیری: بهره برداری موثر از پدیده گریزناپذیر تعارض در محیط کار نیازمند توانایی مدیران در ایجاد و حفظ سطحی بهینه از تعارض های میان فردی و میان گروهی است. ارائه آموزش های برنامه ریزی عصبی - کلامی و تحلیل ارتباط متقابل به به مدیران میانی کمک می کند دانش و مهارت های انسانی و میان فردی خود را در این زمینه ارتقا دهند و بتوانند سازمان را از مزایای مدیریت تعارض سازنده بهره مند سازند.
۷.

تشویق کارکنان به انحراف خلاق از راه تقویت شهامت ورزی توسط رهبران اقتدارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رهبران اقتدارگر ا تشویق انحراف خلاق شهامت ورزی کارکنان خلاقیت و نوآوری سازمان های دانش بنیان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹ تعداد دانلود : ۹۵
زمینه و هدف: موفقیت سازمان های دانش بنیان، به ترویج خلاقیت و نوآوری و گاهی، به شهامت اقدام هایی فراتر از قوانین زائد و دست وپاگیر بوروکراسی نیاز دارد. از این رو، پژوهش حاضر، به بررسی نقش رهبری اقتدارگرا در تشویق انحراف خلاق کارکنان، از راه ترغیب آنها به شهامت ورزی پرداخته است. روش: این پژوهش کاربردی و توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری آن را کارکنان سازمان های دانش بنیان استان لرستان تشکیل می دهد که از بین آنها، 309 نفر برای نمونه آماری انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه بود که روایی آن ، به روش روایی محتوا و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ ارزیابی و تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز، با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، در نرم افزارهای اسمارت پی ال اس و اس پی اس اس انجام گرفت. یافته ها: رهبران اقتدار گرا، هم به طور مستقیم و هم از راه شهامت ورزی کارکنان، بر انحراف خلاق تأثیر مثبت و معنادار می گذارند. نتیجه گیری: مدیران سازمان های دانش بنیان، می توانند برای توسعه توانمندی و شهامت، کارکنان را تقویت کنند تا فراتر از محدودیت های بوروکراتیک موجود بیندیشند و عمل کنند و از این طریق، عملکرد خلاقانه و نوآورانه خود را ارتقا دهند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۰