دو مفهوم از فضای شهری در کالبد شهر ایرانی قابل درک است. یکی مفهوم "آرمان شهر دولتی ایرانی" است که در آن دولت نیازمند تعامل با مردم نیست و مکانی نیز در شهر برای این موضوع در نظر گرفته نمی شود، مانند تمامی قلعه شهرهای قدرت مادی و پارسی ایران. دیگری مفهوم "دولت شهر آرمانی ایرانی" است که در آن حضور مردم در عرصه تصمیم گیری های دولتی مطرح بوده و مکان میدان مرکزی در شهر بدین منظور اختصاص یافته است، مانند شهر های پارسی هلنی و پارتی که چون این میدان، صحن معبد نیز می باشد، مفهوم یک دولت شهر آرمانی ایرانی نیز دارد. سازمان شار ایرانی در دولت اشکانی از یکسو با تبعیت از قدرت پادشاه شهر دارای حصار و قلعه بوده است، و از سوی دیگر دولت - شهری است که در آن از آرای مردم در تصمیم گیری های حکومتی استفاده می شود، که مکان جلوه این حضور اجتماعی، میدانی در جلوی معبد ایرانی بوده است. چون این میدان حکومتی در راستای باورهای دینی و آرمان های ایرانی شکل می گیرد، مفهوم فضای شهری ایرانی در این دوره یک "دولت شهر آرمانی ایرانی" است. به منظور اثبات فرضیه های فوق، تعریفی از موضوع فضای شهری به تشریح مفاهیم ذهنی و مصادیق عینی، در مکاتب شهرسازی پرداخته می شود. سپس تاریخ مفاهیم دولت شهرهای ایرانی و یونانی در سیر تحول شهرسازی ایران نسبت به هم مقایسه می شوند. عدم تمایل به مردمسالاری بودن حکومت های ایرانی، قلعه شهرهای مادی و پارسی با دولت شهر آرمانی مردمسالارانه که در شهر هاترا عنوان گشته مطرح می شود.
محله عودلاجان در شمار محلات پنجگانه تهران قدیم بوده است، این محله روزگاری محل تمرکز جمعیت شهر تهران به شمار می آمده است. با گذشت زمان و بروز تغییرات فراوان در کالبد و بافت محله، فرسودگی هایی در آن ایجاد شد، عمده این تغییرات شامل خیابان کشی های بی ضابطه ای می باشد که طی دوره های مختلف در بافت محله ایجاد شد که از آن جمله می توان به ایجاد خیابان سیروس بر اساس خیابان کشی های سال 1316 ش، امتداد یافتن گذر پامنار تا خیابان بوذرجمهری و امتداد یافتن خیابان بوذرجمهری تا در دهه 40 اشاره نمود، که هر کدام از آنها در مسیر امتداد و گسترش خود باعث تخریب های فراوان گردیدند، که از آن جمله می توان به تخریب راسته بازار سرچشمه و بخشی از تکیه رضا قلی و... در امتداد ایجاد خیابان سیروس اشاره نمود. مجموع این فرسودگی ها و نامناسب شدن شرایط زندگی در این محله، به همراه طبقاتی شدن بخش ها و نواحی مسکونی شهر تهران نوعی مهاجرت درون شهری و اجباری را در آن به وجود آورد که سبب مهاجرت افراد بومی و ساکن این محله به نواحی دیگر شهر گردید و به دنبال آن جمعیت غیر بومی و مهاجری که هیچگونه تعلق خاطری به محله و حفظ هویت تاریخی و فرهنگی آن نداشتند جایگزین ساکنین اصلی گردیدند. با توجه به تغییرات ایجاد شده در محله عودلاجان و سایر محلات قدیمی مشابه باید به دنبال راهکار مناسبی در جهت حفظ و تداوم خاطره های شهری در این محلات بود، راهکاری که با آن بتوان بر ضخامت تاریخی افزود نه سبب زدودن خاطره و از بین بردن هویت تاریخی آن گردید.
شهرها از دوران باستان نشانه قدرت و توان سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، تکنولوژیکی و قدرت خلاقیت جوامع مختلف، بوده اند. بدین ترتیب مشخص است که هر جامعه انسانی، برای دست یابی به تمدن، به عنوان بالاترین و والاترین سطح فرهنگ بشری، و ساختن و نگهداری شهرها، می باید، ابتدا، مسائل و معضلات متعدد و گسترده ای را حل کرده و پشت سر گذاشته باشد. بدیهی است که دستیابی و میزان رشد تمدن در بین جوامع مختلف بستگی مستقیم به میزان موفقیت آنها در حل مسائل فوق و توجه به موضوع هایی داشته است که دیگر جوامع از توجه و حل آنها عاجز بوده اند. به همین علت است که، تمدن های باستانی و کهن، قدر و ارزشی کم نظیر می یابند و باز به همین علت است که امروزه می توان تفاوت های بسیار زیادی را بین شهرها، در جوامع توسعه یافته، در حال توسعه، و عقب مانده، مشاهده کرد. این اختلافی است که، در حال حاضر، بین شهر در ایران، در مقایسه با گذشته شکوهمند و افتخارآفرین خودش، و همین طور تمدن و شهرنشینی در جهان توسعه یافته معاصر، به چشم می خورد. این مقاله در پی پرداختن به این موضوع، و بررسی برخی از جوانب مختلف و کلیدی آن، چالش ها و موانع رودررو و راهبردهای احتمالی برای برون رفت از شرایط موجود است.
شهر و اجزای آن، با مبادلاتی (جرم و انرژی و اطلاعات )که انجام می دهند. دچار تحول و تغییر می شوند. تحول و تغییر با خود،کمبودها، مسائل و مشکلات، محدودیت ها و نیازهایی را به همراه دارد. رفع کمبودها و نیازها و حل کردن مسائل و مشکلات، با تعیین و تبیین هدف شروع می شود. با پرداختن به کمبودها و نیازها و محدودیت ها، هدف ابزاری، و با توجه به مسائل و مشکلات، هدف اساسی (بنیانی )امکان تعیین و تبیین یافته، شهر را در مسیرحرکت مشخص قرار خواهد داد. از این رو، تعیین هدف در فرآیند برنامه ریزی شهر ضرورت یافته، لزوم تعین جایگاه آن در فرآیند یادشده، بیش از پیش احساس می گردد. بررسی و مطالعه شهر با نگرش سیستماتیک، شهر را در سطوح و رده های گوناگون مطرح کرده، کمبودها و نیازها، مسائل و مشکلات و محدودیت های همان سطح و رده از شهر رابه عنوان خروجی (تبعیت از اصل سلسله مراتبی ) ارائه می دهد. هدف طی فرآیندی به طور سلسله مراتبی تعیین و تبیین می شود. ورودی این فرآیند، خروجی (محصول و الگو) دو مرحله از فرآیند برنامه ریزی شهر، یعنی اهداف فرادست و مرحله شناسایی و شناخت سیستم شهر می باشد. در این مقاله فرآیند تعیین و تبیین هدف به عنوان روشی ارائه می گردد. با استفاده از مؤلفه ها، ابعاد و مشخصه ها، هدف تعیین و تبیین می شود، تا در ادامه، با اولویت بندی آنها، به عنوان ورودی و سایر مراحل فرآیند برنامه ریزی شهر بتواند مورد استفاده قرار گیرد.
در جستجوی زمانی از دست رفته ودر سخن گفتن با زبان گذشته به آن گونه که به زبان مردمان همه روزگاران شنیدنی آید دشوار است. توس محوطه ای باستانی در شمال مشهد است که امروز بیشتر بقایای باستانشناسی است. این محوطه دوره ها و حوادث زیادی را پشت سر گذاشته است. این تاریخ و بزرگان فرهنگی آن و ارزش های باستانی اش منظری فرهنگی است. حفظ این منظر در طراحی امروزی می بایست لحاظ گردد. مطالعات تطبیقی با دیگر شهرهای تاریخی ورجوع به مستندات و مدارک رفته رفته به آشکار سازی خطوط گم شده می انجامد. این موضوع به همراه سابقه تاریخی فرصت طراحی امروز را فراهم می کند به شکلی که بتواند پیوستگی تاریخی خود را حفظ کند. این نوشتار به این موضوع می پردازد که چگونه در حالیکه شناخت ما از ویژگی های معماری یک سایت تاریخی کم است می توان رئوس تصمیم گیری هایی را مشخص کرد که به هدف سنجش و حفظ مستمراصالت ویکپارچگی آن تدوین شده است. این کار با تعریف دو سطح کلان وخرد مطالعه وشناسایی حوزه و سطح مداخله با توجه به منشورهای جهانی مقدور می گردد.همچنین به انعطاف پذیری کاربری ها تاکید شده است. اگر چه مطالعه موردی است اما این شیوه می تواند در دیگر سایت های تاریخی نیز استفاده گردد. در این تحقیق به بازشناسی شهر تاریخی تابران توس پرداخته وسطوح مداخله تدقیق شده است.
شیز به عنوان یک شهر مهم مذهبی در دوران قبل از اسلام مطرح است. تخت سلیمان نیز محل آثار باقیمانده ای از همان دوران می باشد که امروزه در جنوب استان آذربایجان غربی واقع است. این مطالعه در دو بخش صورت می گیرد؛ یکی بحث تطبیق مکانی شیز با محل کنونی تخت سلیمان و دیگری تحلیلی تاریخی و کالبدی از شیز می باشد. در بحث تطبیق مکانی از آتشکده ای به نام آذرگشنسب به عنوان واسطه استفاده شده است. با استفاده از منابع و اسناد تاریخی در دو قسمت جداگانه، یعنی یک بار تطبیق مکانی آتشکده آذرگشنسب با تخت سلیمان کنونی و یک بار تطبیق مکانی آتشکده با شهر شیز انجام گرفت. تحلیل تاریخی شیز در دوره های هخامنشی، پارتی، ساسانی و اسلامی انجام گرفت. نظر به اینکه تنها آثار دوره های ساسانی و ایلخانی در تخت سلیمان بر جای مانده است، برای این دو دوره تحلیل کالبدی نیز صورت گرفت. بعد از بررسی های انجام گرفته نتیجه گرفته شد که محل کنونی تخت سلیمان منطبق بر شهر شیز است.