اندیشه اسلامى در قرون نوزدهم و بیستم به سه دسته تقسیم مى شود: 1 ـ اندیشه اسلامى نوگرا, از نیمه دوم قرن نوزدهم تا دهه ;1920 2 ـ اندیشه اسلامى معاصر, از فروپاشى خلافت عثمانى تا پایان دهه هفتاد میلادى; 3 ـ اندیشه اسلامى جدید, پس از دهه هفتاد میلادى. مقایسه اندیشه اسلامى نوگرا و اندیشه اسلامى معاصر نشان مى دهد که از نظر رشد, تعامل و بالندگى در دنیاى اسلام و جهان عرب, اندیشه اسلامى نوگرا بسیار پیشروتر بوده است.
اندیشه اسلامى معاصر نیازمند نوسازى و بازنگرى است که در آن رابطه فکرى نخبگان منظومه هاى فکرى شیعه و سنى باید از نو پایه ریزى شود و ارتباط با غرب بر اساس انتقاد دوباره تعریف گردد.
با فروپاشى نظام کمونیستى، اسلام به عنوان یک گزینه فرهنگى و تمدنى، انتخاب تازهاى را فراروى انسان معاصر قرار داده است. به بنبست رسیدگان نظام فکرى شرق و سرخوردگان از لیبرالیسم غرب، راه نجات خویش را در اسلام مىبینند. گرایش روز افزون به اسلام زنگ خطر را براى غرب به صدا در آورده است. از سوى دیگر، در این میان برخى از غربىها در صدند تا اسلام را به عنوان دشمن غرب جایگزین نظام کمونیسم سازند. این مسائل ایجاب مىکند که اسلامگرایان با اهتمام بسیار، به اسلام، اندیشه اسلامى و جنبش اسلامى بپردازند و با درک مشکلات، موانع و چالشهاى دنیاى معاصر، راه حلهاى مناسبى را به انسانهاى تشنه معارف اسلامى تقدیم کنند. زکى میلاد در فصل دوم کتاب تحولات و خط سیر اندیشه اسلامى معاصر با دقت بسیار تحولات اندیشه اسلامى معاصر را پى گرفته و به ویژگىها، ضرورتها، چالشها و موانع بر سر راه آن مىپردازد.
حرکت اصلاحى امام حسین(ع) اندیشه ابعاد و شیوهها
نهضت اصلاحى امام حسین(ع)، متکىبر اندیشهاى خاص، به انگیزه رویارویى باترفندهاى خطرآفرین «حزب عثمانیه» کهاساس دین و امت اسلامى را تهدید مىکردبه وجود آمدهاست.
نویسنده در این مقاله با اشاره بهفرهنگسازى حزب عثمانیه در جلوگیرىاز طرح و بیان فضائل اهل بیت (ع) درحوزه فرهنگى، اجتماعى، سیاسى واقتصادى و چگونگى معرفى چهرهنورانىاهلبیت (ع) و افشاى جبههمقابلمىپردازد.
وى از تلاش محورى عترت رسولالله(ع) در حمایت و دفاع از دین درمقابلاقدامات دین زدایانه بنىامیه و«حفظ معیارها» به عنوان برنامهاصلاحىامام حسین(ع) نام برده و پیرامونآن سخن مىگوید.
مقاله در بررسى شیوههاى حرکتحسینى از تمهیدات اندیشیده شده حضرتبراى ایجاد یک حرکت بزرگ اجتماعىجهت خنثى سازى اقدامات انحرافى حزبعثمانیه و رهبرى این جریان سخن گفته وآنها را مورد بحث قرارمىدهد.|271|
امام حسین(ع) و رهبرى بحران از مکه تا کربلا
بحران اختلالى است که از جهت سطح، کلسیستم و از جهت نوع فیزیکى یا نمادى، سیستم راتهدید کرده و به مخاطره مىاندازد. بحران ممکناست به دو صورت در جامعه به وجود آید، یکى درزمانى که کل سیستم از جهت مادى و فیزیکى تحتتاثیر قرار گرفته و حیات آن به مخاطره افتادهباشد؛ دیگر آنکه سیستم به جهت مسائل اعتبار وحیثیت اجتماعى و به طور نمادین دچار بحرانگردیده و به ورطه سقوط کشانده شود. بحران کربلااز نوع دوم محسوبمىشود.
در این مقاله توضیح داده شده است که درمدیریت بحران موفق، سه عامل، نقش تعیین کنندهدارد که در نهضت کربلا به رهبرى امام حسین (ع)به روشنى نمایان است:
ویژگىهاى رهبرى چون قاطعیت، هدف روشن،عقیده همراه با بصیرت، مشورت در امور و...ویژگىهاى پیرو چون وفادارى، مقاومت، شجاعتو... استراتژى و سیاسیتهاى مقابله چون داشتناطلاعات و خنثى کردن توطئهها... نویسنده معتقداست امام حسین (ع) پس از عدم بیعت با یزید وحرکت از مدینه به دنبال شرائط مناسبى براىمبارزه با یزید بود که با توجه به مرکزیت شیعه درکوفه، پس از اعلام آمادگى مردم، آن حضرت بهسمت عراق حرکت کرد و با درایت و مدیریت خوداین هنر را داشت که مشکل بحران را با موفقیتپشت سر گذارد و آن را به فرصتى طلایى تبدیل کندو در جهت اهداف خود به کار گیرد، به گونهاى کهزمینه براى دگرگونى در تمامى نسلها و منشاء تمامىانقلابهاى مردمىگردید.|36|