فرانسیس بیکن در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی: تأملی در چهره ژانوسی پیشاهنگ پروژه علم مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
123 - 103
حوزه های تخصصی:
فرانسیس بیکن پیش قراول پروژه علم مدرن است. روش او برای پژوهش در طبیعت، گسستی انقلابی از روش قدما بود. توصیف مجدد او از رابطه میان انسان و طبیعت نیز به همان اندازه با توصیف قدما تفاوت داشت. او با این رأی دیگر فیلسوفان مدرن اولیه موافق بود که انسان تنها قادر است چیزی را بشناسد که خودش ساخته باشد و این مؤید صورتی از فروبستگی نسبت به امر استعلایی در معنای قدمایی کلمه بود. اما باید پرسید که آیا بیکن، در مقام فیلسوف، می توانست با این فروبستگی موافق باشد؟ آیا او در لحظه بنیانگذاری بیکنیسم، خودش یک بیکنیست بود؟ بررسی دقیق تر آثار بیکن نشان می دهد که پاسخ تا حدی منفی است. اگر روش سقراطی فلسفه ورزی را به عنوان معیار بپذیریم، آنگاه فیلسوف در مقام فیلسوف نمی تواند به معنای دقیق کلمه قائل به آموزه های جزمی باشد. در اینجا میان فیلسوف به ما هو، و قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت مجموعه ای از آموزه های جزمی، فاصله ای وجود دارد که در مورد بیکن نیز صدق می کند. لاجرم می توان از دو بیکن سخن گفت: فیلسوفی با چهره ای ژانوسی. بیکن در مقام پیشاهنگ پروژه علم مدرن، و بیکن در مقام فیلسوفی سقراطی که از آن حیث که فیلسوف است، در آموزه های جزمی خودش نیز شک می کند. به نظر می رسد چهره بیکنی بیکن، با وجود فاصله ای که او در مقام فیلسوفی سقراطی از آن می گیرد، در نهایت چهره اخیر را دستخوش تغییر ساخته و دچار ابهام می کند. در این مقاله می کوشیم با پرتو افکندن بر این دو چهره، زوایایی از تنش موجود میان آنها را در معرض دید قرار دهیم.