مهسا ابراهیم پورقوی

مهسا ابراهیم پورقوی

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

اثربخشی برنامه توان بخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: توانبخشی عصب شناختی حس های پایه تحریک الکتریکی فراجمجمه ای نیمرخ حسی اختلال طیف اتیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۲۵
هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود. هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود.
۲.

اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر افسردگی کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تنظیم هیجان افسردگی کودکان مبتلا به سرطان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۷ تعداد دانلود : ۵۶۰
زمینه و هدف: بروز سرطان در کودکان رویداد تنش آوری است که علاوه بر ایجاد مسائل و مشکلات مختلف درمانی برای خانواده، عوارض جسمانی و روانی مختلفی برای فرد مبتلا نیز به دنبال دارد. افسردگی یکی از مهم ترین علائم روانی همبود با سرطان است که هم در مطالعات مختلف و هم در مشاهدات بالینی در افراد مبتلا با این بیماری، فراوان گزارش شده است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر افسردگی کودکان مبتلا به سرطان بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی یک گروهی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی کودکان 8 تا 12 سال (دختر و پسر) مبتلا به سرطان بود که در سال 1394 در مراکز درمانی بیمارستان طبی کودکان و شهید بهرامی شهر تهران بستری شده بودند. تعداد 10 کودک از این مراکز درمانی به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و برنامه مداخله ای تنظیم هیجان را طی 9 جلسه 30 دقیقه ای دریافت کردند. داده های پژوهشی به وسیله فرم های والدین و معلم پرسش نامه سیاهه رفتاری کودکان (آخنباخ و رسکورلا، 2001) در طی مراحل پیش آزمون و پس آزمون، جمع آوری شدند و در پایان با استفاده از آزمون تی وابسته، تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج آزمون تی وابسته نشان داد نمره افسردگی کودکان در پس آزمون نسبت به پیش آزمون به طور معناداری کاهش یافته است؛ درنتیجه آموزش تنظیم هیجان، تأثیر معنی داری بر کاهش افسردگی کودکان مبتلا به سرطان دارد ( 0/001 P< ). نتیجه گیری: با توجه به یافته پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش تنظیم هیجان با تقویت مهارت های مثبت تنظیم هیجانی و کاهش مهارت های منفی، می تواند نشانگان افسردگی را در کودکان مبتلا به سرطان کاهش دهد. علاوه بر این افزایش استفاده از شیوه های مثبت تنظیم هیجانی، به پذیرش شرایط موجود بیماری کمک کرده و با بهبود همکاری کودکان، موجب تسهیل روند درمان آنها در بیمارستان نیز می شود.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان