خواننده الگو در تفاسیر قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به تبیین و کاربرد نظریه خواننده الگوی اُمبرتو اِکو، منتقد و نظریه پرداز ادبیِ معاصر، در فرآیند تفسیر قرآن می پردازد. برپایه نگرش وی هر نویسنده ای، هنگام نگارش، برای متن خود خواننده ای مفروض در ذهن دارد که البته با مخاطَبانِ عینیِ وی متفاوت است: نویسنده با توجه به ویژگی های زبانیِ متنِ مقصد و جامعه هدفی که متن در آن عرضه می شود این خواننده مفروض را طراحی می کند. وی این خواننده مفروض را خواننده الگو می نامد و معتقد است که مخاطبانِ متن برای فهم بهترِ آن باید از این خواننده درکی داشته باشند. از این منظر، طراحی خواننده الگو بخشی از فرآیند تفسیر است؛ به این معنا که مفسر بعد از آن که معنای متن را دریافت، آن را به خواننده الگو عرضه می کند و این گونه است که متن آماده ارائه به جامعه مخاطبان می شود. با بهره جویی از این مبنا می توان گفت شناخت خواننده الگو هم چون مرحله ای از فرآیند تفسیر می تواند برای شناخت دقیق ترِ فرآیند تفسیر ضروری باشد. ازاین رو ضروری است که نقش خواننده الگو را در شکل گیری متنِ تفسیری هم چون مقدمه ای بر تفسیر تحلیل کنیم. پیش ازاین برونو اوزیمو، نظریه پرداز مطالعات ترجمه، دیدگاه های اُمبرتو اِکو در این زمینه را از حوزه نشانه شناسی به حوزه مطالعات ترجمه وارد، و بومی سازی کرده است. ازآن جا که ترجمه نیز نوعی تفسیر محسوب می شود می توان گفت که اکنون زمینه برای ورود چنین مباحثی به حوزه مباحث نظری تفسیرِ قرآن کریم فراهم است. مطالعه کنونی کوششی برای همین منظور، یعنی بومی سازی نظریه خواننده الگو و توجه به استلزامات آن در حوزه تفسیر قرآن کریم است.