داوود تقوایی

داوود تقوایی

مدرک تحصیلی: گروه روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اراک

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۵۱ مورد از کل ۵۱ مورد.
۴۱.

ارزیابی اثر بخشی توان بخشی شناختی بر تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، کاهش مشکلات خواندن و عملکرد خواندن کودکان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: توان بخشی شناختی تحمل ناپذیری بلاتکلیفی مشکلات خواندن عملکرد خواندن اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۱۵۷
هدف پژوهش حاضر ارزیابی اثر بخشی درمان توان بخشی شناختی بر عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن دختر پایه چهارم ابتدایی دبستان های شهر همدان در سال 99-1398 بود که 30 نفر از آنها با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. برای گروه آزمایش به مدت یک ماه (در هفته 2 جلسه 45 دقیقه ای) برنامه توانبخشی شناختی اجرا گردید. گروه کنترل در این مدت، آموزشی دریافت نکرد. عملکرد خواندن با آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، مشکلات خواندن توسط جدول سنجش مشکل و نوع آن (سمن) و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی توسط پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون و همکاران(1994) سنجیده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین میانگین متغیرهای عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت (0.05 P <). لذا، درمان توان بخشی شناختی می تواند ابزار مفیدی برای افزایش عملکرد خواندن و کاهش مشکلات خواندن و عدم بلاتکلیفی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن باشد.
۴۲.

مقایسه اثربخشی آموزش معکوس و راهبرد فراشناختی بر خودشکوفایی دانش آموزان و ارائه راهکارهای عملیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش معکوس راهبردهای فراشناختی خودشکوفایی دانش آموزان متوسطه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۳۲
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش معکوس و راهبرد فراشناختی بر خودشکوفایی دانش آموزان و ارائه راهکارهای عملیاتی انجام شد. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش جمع آوری داده ها، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه ناحیه 1 کرج در سال ۱۴۰۰ بودند که طبق ملاک های ورود و خروج در پژوهش تعداد 45 نفر بر اساس فرمول کوکران و بر اساس روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تقسیم بندی شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش، پرسشنامه خودشکوفایی جونز و کراندال (1986) بود. در مرحله پیش آزمون متغیر وابسته روی گروه آزمایشی اول، گروه آزمایش دوم و گروه کنترل اجرا شد. متغیر مستقل (آموزش معکوس) بر روی گروه آزمایش اول و آموزش راهبردهای فراشناختی روی گروه آزمایش دوم اجرا شد و گروه کنترل به روش سنتی آموزش دیدند. در مرحله پس آزمون متغیر وابسته روی هر سه گروه آزمایش اول، آزمایش دوم و گروه کنترل اجرا و در مرحله پیگیری یعنی یک ماه پس از مرحله پس آزمون متغیرهای وابسته روی هر دو گروه آزمایشی اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و جهت آزمون فرضیه های پژوهش از آمار استنباطی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت میانگین متغیر خودشکوفایی، بین دو گروه تحت آموزش قرار گرفته با گروه کنترل معنادار است (P<0.01). از طرفی نتایج نشان داد که اثربخشی آموزش معکوس با آموزش راهبردهای فراشناختی در درس علوم بر خودشکوفایی در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار است.
۴۳.

اثر بخشی بازی درمانی بر عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در دانش آموزان دارای اختلال اختصاصی یادگیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: بازی درمانی عملکرد خواندن مشکلات خواندن تحمل ناپذیری بلاتکلیفی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۱۳۹
مقدمه: مشکلات یادگیری از جمله مشکلات خواندن یکی از بحث های مهمی است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی بسیار تأثیرگذار است از این رو پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر بخشی بازی درمانی بر عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی دارای اختلال اختصاصی همراه با نقص در خواندن بود. روش ها: پژوهش حاضر شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه گواه می باشد و شامل دو مرحله پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری اختصاصی دختر پایه چهارم بودند. حجم نمونه برابر با 30 نفر در دو گروه بود که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها سه پرسشنامه (عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی) استفاده شد. آزمون مورد استفاده در این پژوهش، آزمون تحلیل کوواریانس ترکیبی یا اندازه های مکرر (GLMRM) بود. پروتکل مورد استفاده برنامه بازی درمانی شناختی بود که شامل تمرین ها و بازی های تکمیلی برای افزایش مهارت خواندن، درک مطلب، ضعف های حافظه دیداری و شنیداری، دقت و توجه و عادت کودکان به مطالعه که به مدت 18 جلسه 45 دقیقه ای در 9 هفته متوالی به صورت حضوری اجرا گردید. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برنامه بازی درمانی شناختی موجب افزایش و بهبود عملکرد خواندن، کاهش مشکلات مربوط به خواندن و بهبود تحمل ناپذیری بلاتکلیفی می گردد. بنابراین به کارگیری آموزش بازی درمانی به مربیان، معلمان و درمانگران حوزه تعلیم و تربیت در مراکز اختلال یادگیری و آموزشی و بالینی بهره گیرند پیشنهاد می شود. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد روش بازی درمانی در افزایش عملکرد خواندن، کاهش مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی کارآمد است.
۴۴.

اثربخشی درمان متمرکز بر خانواده بر سرمایه روانشناختی مراقبین بیماران اسکیزوفرنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: درمان متمرکز بر خانواده سرمایه روان شناختی مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰ تعداد دانلود : ۱۴۰
زمینه و هدف: مراقبین بیماران اسکیزوفرنی نقش مهمی در ارائه حمایت و کمک به عزیزان خود که با چالش های اسکیزوفرنی دست و پنجه نرم می کنند، ایفا می کنند. این مراقبین اغلب مسئولیت های مهمی از جمله مدیریت دارو، ارائه حمایت عاطفی و کمک به کارهای روزانه بر عهده دارند. با این حال، مراقبت از فرد مبتلا به اسکیزوفرنی نیز می تواند سخت و استرس زا باشد، که منجر ناراحتی عاطفی می شود. لذا هدف از این مطالعه اثربخشی درمان متمرکز بر خانواده بر سرمایه روان شناختی مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بود. مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل مراقبین بیماران اسکیزوفرن مراجعه کننده در بیمارستان امام حسین بودند. بدین منظور به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از آنها انتخاب شدند و به طور مساوری در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در گروه آزمایش 2 نفر در حین اجرای جلسات از ادامه همکاری انصراف دادند و گروه آزمایش به 13 نفر تقلیل یافت. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه 60 دقیقه ای به صورت یک روز در هفته تحت مداخله درمان متمرکز بر خانواده قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها عبارت بود از پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط انجام شد یافته ها: میانگین سرمایه روانشناختی مراقبینی که مداخله درمانی متمرکز بر خانواده را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری بهبود نشان دادند (001/0>p). نتیجه گیری: در نتیجه، این پژوهش تأثیر مثبت معنادار درمان متمرکز بر خانواده را بر سرمایه روانشناختی مراقبین بیماران اسکیزوفرنی نشان می دهد. یافته ها بر اثربخشی این رویکرد درمانی در افزایش رفاه و تاب آوری مراقبین در مواجهه با چالش های مراقبت از اسکیزوفرنی تأکید می کند. این نتایج اهمیت گنجاندن مداخلات متمرکز بر خانواده را در مراقبت و حمایت جامع ارائه شده به مراقبین، در نهایت ارتقای رفاه روانی و ظرفیت آنها برای مقابله با نیازهای مراقبت، برجسته می کند.
۴۵.

اثربخشی درمان متمرکز برخودشفقتی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شفقت درمانی متمرکز بر خود افسردگی فشار مراقبتی ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۱۱۰
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شفقت درمانی متمرکز بر خود بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر انجام شد. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر مراجعه کننده به انجمن آلزایمر ایران در شهر اراک طی ماه های بهمن ۱۴۰۲ تا مرداد ۱۴۰۳ بود. تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک ، مقیاس فشار مراقبتی زاریت ، و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو بود. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه تحت مداخله شفقت درمانی متمرکز بر خود قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها نشان داد که مداخله شفقت درمانی به طور معناداری باعث کاهش افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. این نتایج نشان دهنده اثربخشی این روش درمانی در بهبود وضعیت روان شناختی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر است.
۴۶.

اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی انگیزش تحصیلی درگیری تحصیلی کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۸ تعداد دانلود : ۹۲
هدف: اختلال یادگیری خاص باعث مشکلات تحصیلی بسیاری در دانش آموزان می شود. در نتیجه، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بود.روش شناسی: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر ابتدایی دارای اختلال یادگیری خاص مراجعه کننده به هسته مشاوره آموزش وپرورش شهر همدان بودند. حجم نمونه 40 نفر در نظر گرفته شد که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش ده جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی پالینسار و براون (1981) قرار گرفت و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. داده ها با مقیاس انگیزش تحصیلی (هارتر، 1981)، پرسشنامه درگیری تحصیلی (زرنگ، 1391) و پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه (آینلی و بورک، 1992) گردآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی باعث افزایش هر سه متغیر انگیزش تحصیلی (001/0=, P14/33=F)، درگیری تحصیلی (004/0=, P54/9=F) و کیفیت زندگی در مدرسه (004/0=, P52/9=F) دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص شد.بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه می توان از روش آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی برای بهبود متغیرهای تحصیلی از جمله انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بهره برد.
۴۷.

اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی فشار مراقبتی ناگویی هیجانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۲۲
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر بود. روش شناسی: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر، مراجعه کننده به انجمن آلزایمر ایران در شهر اراک در ماه های بهمن ماه 1402تا مرداد ماه 1403 تشکیل دادند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) (15 = N) و گروه کنترل (15 = N) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه افسردگی، پرسشنامه فشار مراقبتی و پرسشنامه ناگویی هیجانی، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، میانگین نمره فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طرز معناداری کاهش پیدا کرده است (001/0 < P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر موثر باشد.
۴۸.

The Relationship Between Sexist Parenting Style and Cognitive Emotion Regulation Styles in Men With Perpetration of Domestic Violence Against Women(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Domestic Violence sexist parenting style Cognitive Emotion Regulation Structural Equation Modeling men perpetrators

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۳
Objective: This study aimed to investigate the relationship between sexist parenting style, cognitive emotion regulation strategies, and the perpetration of domestic violence against women by married men. Methods and Materials: A correlational design was used involving 300 married men selected through convenience sampling from medical centers in Qazvin. Participants completed the Mohseni Tabrizi Domestic Violence Questionnaire and the Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Descriptive statistics, Pearson correlations, and structural equation modeling using LISREL 8.80 were conducted to analyze the data. Model fit was assessed using indices including Chi-square, RMSEA, CFI, and TLI. Findings: Results indicated that sexist parenting style was positively associated with domestic violence perpetration (β = .51, p < .001). Maladaptive cognitive emotion regulation strategies were also significantly associated with increased violent behavior (β = -.39, p < .001). Model fit indices demonstrated a good fit (χ²/df = 1.41, RMSEA = .037, CFI = .97, TLI = .96). Additionally, sexist parenting and emotion regulation interacted positively in predicting violence, suggesting that both factors jointly contribute to abusive behavior. Conclusion: The findings underscore the critical role of sexist parenting and maladaptive cognitive emotion regulation strategies in perpetuating domestic violence against women. These results highlight the need for preventive interventions focusing on gender-sensitive parenting practices and training in adaptive cognitive emotion regulation strategies among men to reduce the prevalence of domestic violence.
۴۹.

The Effectiveness of the Integrated Intervention of Joint Sexual Therapy and Satir Model on Sexual Satisfaction and Marital Silence of Couples With Sexual Dissatisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۱۰
Objective: The purpose of this research was to determine the effectiveness of the integrated intervention of joint sexual therapy and Satir model on sexual satisfaction and marital silence of couples with sexual dissatisfaction. Method: The research method was quasi-experimental with experimental and control groups. The statistical population of this research included all couples who referred to counseling centers in Malayer city in 2022. 30 couples were selected as available and were replaced in two experimental (15 couples) and control (15 couples) groups randomly and by lottery method. The combined intervention of joint sex and Satir therapy was performed in 9 sessions twice a week for 90 minutes. Then both experimental groups participated in the post-test phase and after 3 months the follow-up phase was done. Rezaei and Rasouli's sexual satisfaction questionnaire (2018) and Larson's sexual satisfaction questionnaire (1998) were used to collect data. In order to analyze the data, descriptive statistics tests (mean and standard deviation) and analysis of variance with repeated measurements and SPSS version 24 software were used. Results: The results showed that the combined intervention of joint sexual and sexual therapy had an effect on reducing marital silence (F= 49.26) and increasing sexual satisfaction (F=179.54) of couples (P<0.001). Conclusion: According to the results of this research, it is suggested to use the combined intervention of joint sexual therapy and Satir in reducing marital silence and increasing sexual satisfaction of couples with sexual dissatisfaction.
۵۰.

مقایسه اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شفقت متمرکز بر خود بر افسردگی و ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی درمان شفقت متمرکز بر خود افسردگی ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۲۴
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شفقت محور بر افسردگی و ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر بود. روش شناسی: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر در شهر اراک بود که ۴۵ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جای گذاری شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو مداخله (MBSR و CFT) در کاهش افسردگی و ناگویی هیجانی در مقایسه با گروه کنترل مؤثر بودند (P<0.001). با این حال، در کاهش افسردگی، درمان شفقت محور مؤثرتر از MBSR عمل کرد، در حالی که در کاهش ناگویی هیجانی، برنامه ذهن آگاهی تأثیر معنادارتری نسبت به روش شفقت محور داشت. این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز پایدار ماند. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هر دو روش درمانی می توانند به بهبود شاخص های روان شناختی مراقبین سالمندان آلزایمری کمک کنند، اما انتخاب روش درمانی باید بر اساس ویژگی های هیجانی و شناختی افراد انجام گیرد. MBSR برای کاهش ناگویی هیجانی و CFT برای افسردگی مؤثرتر است.
۵۱.

Comparing the Effectiveness of Problem-Solving Skills Training Based on Tolman's and Bandura's Theories on Adolescent Girls' Problem-Solving Styles(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Problem-Solving Style Problem-Solving Skills Student

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۴
Objective: The purpose of this study was to compare the effectiveness of problem-solving skills training based on the theories of Tolman and Bandura on the problem-solving styles of middle school students. Methods: The research method was quasi-experimental. The population consisted of all female first-year middle school students in Hamadan, with a sample size of 75 students (three groups of 25), selected through multi-stage cluster sampling. The D'Zurilla, Nezu, and Maydeu-Olivares problem-solving questionnaire (2000) was used for data collection. Problem-solving training sessions based on Tolman's theory followed a protocol provided by Tolman (1932), and those based on Bandura's theory followed a protocol by Bandura (1999), conducted over eight 60-minute weekly sessions for two months. Data were analyzed using Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) and the Scheffé post hoc test. Findings: There were differences in the impact of training based on these theories on students' problem-solving styles (P < .01). Training based on Tolman's theory was more effective in reducing the use of negative and impulsive problem-solving styles compared to training based on Bandura's theory (P < .01). Conclusion: These trainings increased the use of positive and logical orientation styles and decreased the use of negative, avoidant, and impulsive styles among students.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان