استراتژی قرآن کریم در مواجهه با انحرافات اجتماعی(قسمت دوم)
آرشیو
چکیده
جامعهای سالم است که از امنیت جانی، مالی، منزلتی، عاطفی و ارزشی برخوردار باشد، در مقابل جامعهای نابهنجار است که فاقد این معیارها باشد؛ بنابراین انحرافات اجتماعی با توجه به این معیارها به پنج دسته کلی قابل تقسیم است که هر یک شامل اقسام مختلفی میشود. مهمترین هنجارهای جامعه اسلامی هنجارهای مربوط به امنیت ارزشی و اخلاقی است و هر آنچه امنیت اخلاقی و ارزشی را به طور خاص به خطر میاندازد، انحراف ارزشی محسوب میشود. هرچند سایر انحرافات نیز در آسیب رساندن به ارزش و عقاید در جامعه اسلامی بی ارتباط نیستند، اما آسیب آنها به دیگر مقولات پنجگانه آشکارتر است. در این نوشتار، به نحو اجمال انحرافات ارزشی از منظر قرآن کریم مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته است که عبارتند از: کفر، شرک، ارتداد، نفاق، بدعت، شبهه افکنی در دین، پذیرش ولایت بیگانگان، لذت طلبی، تسامح در دین داری، شیوع حس گرایی، پندارگرایی، مشارکت در ناهنجاری و توصیه به آنها و نهی از ارزشها و هنجارها، غنا، لهو، انحرافات جنسی و مشروبات الکلی.متن
مهمترین هدف ادیان، تربیت و هدایت انسان در ابعاد مختلف مادی و معنوی، فردی و اجتماعی است. زیرا انسان بدون بهره گیری از وحی هیچ گاه طعم سعادت واقعی را نخواهند چشید. خودخواهی و فزون طلبی اشباع ناپذیر آدمی و نیز تفسیرهای گوناگون مبتنی بر هوی و هوس، ره آوردی جز تحیر و سرگردانی یا تعصب و تحجّر در شناخت زندگی و حیات به ارمغان نمیآورد. به همین دلیل با وجود پیشرفتهای فراوان تکنولوژی مادی، جوامع از امنیت و تکامل در مدارج معنوی بهره مند نشده اند.
«کتابٌ انزلناه الیک لِتُخرج الناس من الظلمات الی النور»[1]، «کتابی است که بسوی تو فرو فرستادیم تا مردم را از تاریکیها به نور هدایت کنی».
این نور مایه حیات و روشنایی افراد و جامعه است. کسانی که با غفلت یا جهالت از نور معارف قرآن و اهل بیت فاصله بگیرند از هیچ مکتب یا معرفتی بهرهای نخواهند برد، بلکه از ظلمتی به ظلمت دیگر میگریزند و راه نجات نمییابند:
«اَو من کان میتاً فأحییناه و جعلناله نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارجٍ منها»[2]، «آیا فرد مردهای را که زنده میکنیم و به او نوری عطا میکنیم تا به وسیله آن در بین مردم حرکت کند، مثل کسی است که گویا در ظلماتی بسر میبرد و مجال خروج از آن را ندارد». اگر در جوامع و گروههای بیگانه از تعالیم قرآن و اهل بیت، ناهنجاریها و کجرویها شایع باشد، تعجبی نیست. حیرت و تعجب از ملتی است که در کنار نور قرآن، در ظلمت بنشیند و درمان دردهای خود را از این نسخه الهی نجوید، جامعه اسلامی ما به این بالندگی رسیده است، تا اقبال همه جانبه به قرآن و عترت را تنها راه حل همه معضلات خود بداند. مقالاتی که در مقوله «انحرافات و آسیبهای اجتماعی از دیدگاه قرآن» به رشته تحریر در میآید، گام ناچیزی در نزدیک شدن به این هدف متعالی است.
بخش نخست این مقالات عهده دار توضیحی اجمالی از مفاهیم مربوط به کجروی، مبانی آسیب شناسی از دیدگاه قرآن و منطق قرآنی رتبه بندی انحرافات اجتماعی بود. در این بخش سعی میشود تا انواع انحرافات اجتماعی از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار گیرد. البته گستردگی موضوع باعث شده است تا چرایی و تبیین انحرافات و راههای کنترل و پیشگیری به مجال دیگری موکول گردد، «لعل الله یحدث بعد ذلک امراً».[3]
انواع انحرافات اجتماعی
جامعه شناسان در تقسیم انحرافات اجتماعی به معیارهای مختلفی توجه میکنند: با توجه به اینکه کجروی از روی آگاهی یا عدم آگاهی صورت بگیرد، آن را به دو نوع آگاهانه یا ناآگاهانه تقسیم میکنند؛[4] از جهت کمیت و وقوع، هرگاه به ندرت و گاه گاهی واقع شود، به آن انحراف نخستین وگرنه تعبیر به انحراف ثانوی میشود؛[5]با نظر به عامل کجروی، هرگاه فردی مرتکب آن شود، آن را انحراف فردی، اما اگر گروه مبتلا به آن شود، آن را انحراف گروهی میگویند[6] و نیز بر حسب جایگاه و منزلت عامل کجروی در حکومت و قدرت و سازمان یافته بودن جرائم و عدم آن، به انواع مختلفی تقسیم میشود[7].
صرف نظر از این قبیل تقسیمهای معمولی این تحقیق درصدد است تا بر حسب معیار خاصی انواع انحرافات اجتماعی موردنظر قرآن کریم را بیان نماید:
برخی از اندیشمندان برجسته معاصر با الهام از قرآن و روایات، تحقق جامعه انسانی، اسلامی، سالم و بهنجار را منوط به تحقق شرایط پنجگانه ذیل دانستهاند:
1. امنیت اموال افراد؛
2. امنیت منزلت، حیثیت و امنیت جسم و جان افراد؛
3. آبروی افراد؛
4. امنیت روابط عاطفی بخشهای مختلف جامعه؛
5. امنیت عقاید و ارزشهای اخلاقی جامعه[8].
با توجه به ایده فوق، انحرافات اجتماعی را بر اساس پیامدهای آسیبی آنها میتوان به پنج دسته ذیل تقسیم نمود:
الف)- سلب امنیت اعتقادی و ارزشی؛
ب)- سلب یا تضعیف روابط عاطفی یا انسجام اجتماعی؛
ج)- سلب امنیت جانی افراد؛
د)- سلب امنیت منزلتی افراد؛
هـ)- سلب امنیت مالی و اقتصادی مردم و جامعه.
هر یک از گروههای پنجگانه مذکور انواع بیشماری از انحرافات را دربرمیگیرد. البته درج انحرافی خاص در ذیل یک گروه به معنای عدم قابلیت آن در گروه دیگر نیست. آنچه در این دسته بندی به آن توجه میشود ، ملاحظه مهمترین و بارزترین نوع آسیبی است که از انحرافات ناشی میشود و تنها همین ملاک سبب شده تا در موضع واحدی از آنها بحث شود. حال هر یک از اقسام پنجگانه فوق را میتوان به صورت ذیل تقسیم نمود.
مصادیق عنوان کلی
ردیف
1- کفر، شرک و ارتداد؛
2- نفاق؛
3- بدعت، افترا و شبهه افکنی در دین؛
4- پذیرفتن ولایت کافرین، ظالمین و …
5- لذت طلبی و تسامح در دینداری؛
6- توصیه به منکرات، بازداشتن از معروف و مشارکت در ناهنجاری؛
7- غنا، لهو و لعب؛
8- انحرافات جنسی؛
9- مشروبات الکلی. انحرافات مربوط به امنیت اعتقادی و اخلاقی در جامعه 1
1- اظهار ناخوشایندی نسبت به همسر؛
2- سخت گرفتن به همسر؛
3- نشوز؛
4- سلب یا کاهش کارکردهای آموزشی و تربیتی؛
5- حقوق والدین؛
6- قطع رحم. انحرافات مربوط به روابط عاطفی در خانواده 2
1- بین مؤمنین در جامعه اسلامی؛
الف)- دست کشیدن از ارزشها و هنجارهای اسلامی؛
ب)ـ تخریب در تفسیرها و رویکردهای دینی؛
ج)- نشر اکاذیب و تبلیغات مسموم؛
2- بین جامعه اسلامی و اهل کتاب؛
3- بین جامعه اسلامی و جامعه بشری. انحرافات مربوط به انسجام اجتماعی 3
1- خودکشی؛
2- جنایت بر علیه دیگران؛
3- ایجاد ترس و رعب. انحرافات مربوط به امنیت جامعه 4
1- نسبت ناروا به افراد؛
2- انتشار ناروایی افراد. انحرافات مربوط به امنیت منزلتی 5
1- غصب و سرقت؛
2- فعالیتهای اقتصادی نامشروع. انحرافات مربوط به امنیت مالی 6
فرهنگ سازی و فرهنگ پذیری افراد، رسالت مهم انبیا و ادیان الهی را تشکیل میدهد. سامان دادن عقاید و اخلاق بشر بر محور حقیقت انسان و سرشت و سرنوشت او، در تمامی کتاب الهی موج میزند. از جهت اجتماعی، عقاید و ارزشها اهمیت خاصی دارد، زیرا روح جامعه مظهر وجدان جمعی است، لذا پروراندن و پرورش آن به منزله حفاظت از وجدان جمعی است.
بسیاری از موضوعاتی که باعث سلب و تضعیف امنیت اعتقادی و اخلاقی جامعه انسانی است، در قرآن کریم به صورت جدی مورد مبارزه و مخالفت قرار گرفته است. این دسته از انحرافات، ارزشها و هنجارهای محوری دین را در معرض خطر قرار میدهد؛ به عبارت دیگر ارتباط مستقیم و مؤثری با فرهنگ جامعه داشته و طرح مبسوط هر کدام در جای خود ضروری است، ولی در این مجال اندک تنها به ذکر برخی از مواردی که ممکن است بخشی از جامعه اسلامی به آن مبتلا باشند، اشاره میگردد.
کفر، شرک، ارتداد
نقطه اشتراک این سه مفهوم به موضع گیری صریح در مقابل خداوند متعال و شریعت برمیگردد. مهمترین انحرافی که بشریت را تهدید میکند، بیگانه شدن با توحید است. جامعه ای که در آن کفر و شرک به جای توحید قرار گرفته، نه تنها مهمترین منبع آرامش، صلح و سعادت را از دست میدهد، بلکه مهیا و مبتلا به انواع انحرافات و آسیبهای اجتماعی میگردد، لذا قرآن کریم برای چنین افراد و جوامعی جز ضلالت و ظلمت را ترسیم نمیکند:
«فماذا بعد الحقّ الاّ الضّلال»،[9]«چیست بعد از حق مگر گمراهی». همانطوری که توحید منشأ همه کمالات انسانی است، شرک منشأ همه انحرافات است. توحید که اصل همه حقایق و اساس تکوین است، اثر تشریعی و اجتماعی آن ایجاد وحدت و انسجام بین موحدین در عرصه زمان و مکان است، اما شرک، چون منشائی در تکوین ندارد، لذا بطلان محض است و اثر اجتماعی آن چیزی جز تفرق، گسست و اختلاف در ارزشها و هنجارها نمیباشد:
«و انّ هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاتقون فتقطعوا امرهم بینهم زٌبراًکلّ حزب بما لدیهم فرحون»،[10]«این امت (و جماعت هم مقصد)، امتی واحد و من پروردگار شما هستم، پس از من پروا داشته باشید (اما سرنوشت بشر این شد که) امرشان را بین خود قطعه قطعه کرده، هر گروهی شادمان به متاع خود شدند».
درحالی که خداوند متعال کاروان بشریت را دارای مقصد واحدی میداند، راهنمای این کاروان را انبیا و توشه این راه را عبادت و تقوای الهی ذکر میکند، در مقابل این وحدت و انسجام عالی، عده ای با تقطیع آن به دامن شرک غلطیدند و آلوده به تفرق شدند.
در میان مراتب مختلف کفر، آنچه که برای برخی از مسلمین در جامعه اسلامی قابل وقوع است، کفر عملی و کفر یا شرک در مقام تشریع است. کفر عملی به ترک برخی از دستورات الهی یا ترک شکر و سپاس در مقابل نعمتهای الهی برمیگردد. کسانی که با قبول اجمالی اسلام، جمیع احکام شریعت را مناسب جامعه بشری معاصر نمیدانند، بلکه خواهان تغییر این احکام به تناسب مذاق مکاتب بشری هستند، گرفتار شرک در تشریع میشوند.
«ثم جعلناک علی شریعة من الأمر فاتبعها و لا تتبع اهواء الذین لا یعلمون»،[11] «سپس تو را بر طریق خاصی از دین الهی (اسلام) قرار دادیم، پس از آن پیروی کن و تابع هواهای جاهلان مباش».
از این آیه استفاده میشود که هرگاه هنجارهای دینی و احکام عملی به وحی الهی مستند نباشد، ناهنجاری و به تعبیر قرآن «اهواء» و امیال بی اساسی خواهد بود که در شأن جاهلان است.[12]
ارتداد که برگشت از اسلام به کفر است، علاوه بر اینکه آسیبهای کفر را به همراه دارد، باعث میشود، تا قبح دست برداشتن از اسلام کاسته شود و هر کسی به خود جرأت دهد، آشکارا به انکار ضروریات دینی دست زند. در واقع شدت مجازاتی که اسلام برای مرتد قرار داده، از این جهت است که حیات و هویت جامعه اسلامی به عقاید و ارزشهای اسلامی است، لذا کسی که آشکارا دست به ارتداد میزند، در واقع سنگ اندازی به هویت جامعه اسلامی نموده و جامعه را در معرض خطر فتنه و نابسامانی قرار میدهد. چنین افرادی زمینه فریب، انحراف و گمراهی افراد ضعیف را که فرهنگ پذیری ارزشهای دینی در آنها تثبیت نشده، فراهم میسازند.[13]قرآن کریم در باره افراد مرتد میفرماید:« فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم»،[14]«خشم و غضب الهی بر آنها است و عذاب بزرگی نصیب آنها میشود».
نفـاق
نفاق در لغت از ریشه «نَفَق» به معنی راهی که در زمین حفر میشود و نیز به معنی مسلک و مذهب بوده و منافق را از این جهت منافق گویند که برای رساندن خود به مقصد و مکان دیگر از طریق زمین حفر شده استفاده میکند و یا همانند موش صحرایی از سوراخ مخفی استفاده میکند.[15]نفاق یکی از انحرافات مهمی است که همواره در جامعه اسلامی وجود داشته است و آسیبهای سختی بر پیکر آن وارد میسازد، لذا قرآن کریم به صورتهای مختلف و در آیات متعددی به آن پرداخته است.
ویژگیهای منافقین
الف)ـ ظاهری زیبا و جمیل اما باطنی خشک و چوبین؛ یعنی چون در باطن اعتقادی به ارزشهای اسلامی ندارند، ولی ناچارند تا برای حفظ منافع خود نظر مسلمین را جلب کنند تا برچسب کفر و شرک را نگیرند، لذا ظاهر خود را آراسته نموده، سخنان جذاب و شعارهای زیبا به کار میبرند و خود را به نحوی طرفدار ارزشهای انسانی نشان میدهند که هر بیننده و شنونده ای را به تعجب و حیرت وا میدارند[16].
«و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقو لهم»،[17] «وقتی به آنها نظر کنی، شکلشان تو را به تعجب اندازد و اگر سخن بگویند به کلامشان توجه کنی».
اما در باطن چوبین بوده و از درک و فهم بهره ای ندارند:
«کانهم خشب مسنده»،[18]«مثل چوبهایی هستند که بر دیوار نهاده اند».
ب)ـ تزلزل و تزبزب در شخصیت؛ آنها بسیار فرصت طلب بوده و به تناسب روز عمل میکنند و فاقد هر نوع منطق ثابت هستند:
«الذین یتربصون بکم فإن کان لکم فتح من الله قالوا الم نکن معکم و ان کان للکافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیکم و نمنعکم من المؤمنین …»،[19]«منافقین کسانی اند که در مقابل شما منتظر فرصت اند، اگر خداوند فتحی را نصیب شما کند، گویند: آیا ما با شما نبودیم؛ و اگر کافرین را بهره ای رسد، گویند، آیا ما بر شما (در عدم پیوند با مؤمنین) استیلا نیافتیم و شما را از مؤمنین باز نداشتیم».
و در آیه ای دیگر دربارة عدم ثبات فکری و عملی آنها میفرماید:
«مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء»[20]، «آنها بین ایمان و کفر تردد دارند، نه به سمت مؤمنین میروند و نه به سوی کافرین».
ج)ـ در لوای ارزشهای دینی پنهان شدن؛ تا بدین وسیله، کینه و کفر خود را مستور نمایند. آنها برای فریب دیگران از عناصر فرهنگی بیگانه استفاده نمیکنند؛ بلکه از مهمترین هنجارهای جامعه اسلامی به نفع خود بهره میگیرند، حتی مکان مقدسی، مثل مسجد را وسیله ای برای توطئه و تفرقه قرار میدهند:
«والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفنّ ان اردنا الاّ الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون»،[21]«و کسانی (از منافقین) که مسجد را برای ضرر رساندن (به مؤمنین) و کفر (به خدا) و اختلاف بین مؤمنین و برای انتظار (و کمک به) کسی که از قبل به جنگ با خدا و رسولش برخاست، انتخاب میکنند و قسم میخورند که هدفی جز خیر و نیکی نداریم، خدا شاهد است که آنها دروغ گویان هستند».
د)ـ کسب عزت از کفار؛ آنان هرگاه در جبهه کفر احساس قدرت و شوکت کنند، ایمان و ارزش های اسلامی را مایه وهن و ذلت خود تلقی نموده و جهت تحصیل عزت نزد کافرین طرح دوستی با آنها میبندند:
«بشر المنافقین بأن لهم عذاباً الیماً الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فأن العزة لله جمیعا»[22]، «منافقین را به عذابی دردناک بشارت ده، همانهایی که کافرین را به جای مؤمنین دوستان خود قرار دادند، آیا عزت را نزد آنها میجویند و حال آنکه همه عزت منحصراً برای خداست».
آسیبهای منافقین
الف)ـ تضعیف نمودن مسلمانان؛ آنان در زمان به خطر افتادن امنیت جامعه اسلامی از سوی دشمنان در شرایطی که جامعه نیازمند انسجام و همبستگی است، مـایه ضعف و وهـن مسلمـانـان هستنـد. آنها با استفاده از راههای مختلف اطلاع رسانی ترس و وحشت را در جامعه القاء نموده و با جاسوسی و افشا نمودن اسرار به دشمنان، در حق مسلمین خیانت میکنند. در جنگ خندق، وقتی که انبوهی از دشمنان از طوائف مختلف به سوی مدینه حرکت کردند و مسلمین سخت در اضطراب بودند، منافقین چنین اظهار داشتند:
«ما وعدنا الله و رسوله الاّ غروراً»،[23]«خـدا و رسـولش جـز فریب و غرور وعده ای به ما ندادند».
و نیز برخی از آنها گفتند:
«یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»،[24]«ای اهل یثرب (مدینه) وجهی برای اقامتتان (در اینجا) نیست، پس برگردید (به خانههایتان)». وقتی که دشمنان اسلام وارد شهرهای مسلمین شوند و درصدد تغییر هویت و فرهنگ آنها برآیند، منافقین بدون کمترین درنگی تسلیم میشوند :
«و لو دخلت علیهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنة لا توها و ما تلبّثوا بها الا یسیراً»،[25]«و اگر (دشمنان) از جوانب مختلف وارد خانههایشان شوند و از آنها درخواست فتنه (رجوع و برگشت از دین) نمایند، جز به اندک زمانی پاسخ مثبت دهند».
ب)ـ شکستن منزلت اجتماعی مؤمنین؛ منافقین، مؤمنین را به استهزا گرفته تا سبب شکستن منزلت اجتماعی آنها شوند:
«الذین یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الاّ جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم و لهم عذاب الیم»،[26]«کسانی که زبان به عیبجویی مؤمنینی باز میکنند که با میل و رغبت (به خاطر فراوانی ثروت) به صدقات میپردازند و مؤمنینی که به سختی تلاش کرده (سرمایهای بدست آورند) و در راه خدا صدقه میدهند؛ پس چنین مؤمنینی را مورد استهزا قرار میدهند، خداوند آنها را به استهزا میگیرد و برایشان عذاب دردناکی خواهد بود».
ج)ـ تغییر ارزشها و هنجارها؛ منافقین هرگاه منابع قدرت را به چنگ آورند، درصدد تغییر ارزشها و هنجارهای دینی بر میآیند، زیرا در این وضعیت موانع بروز کفر درونی شان از بین رفته و به راحتی میتوانند باطن پنهان خویش را به آسانی آشکار سازند:
«و اذا تولی سعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد»،[27]«و هنگامی که قدرت و سلطه ای به دست آورد، تلاش میکند در زمین فساد به راه اندازد و زراعت و نسل را از بین ببرد و خداوند فساد را دوست ندارد».
آنها به محض رسیدن به قدرت، شریعت را که برای اصلاح اخلاق و تربیت رفتار انسانها است، با تغییر و تحریف خود فاسد میکنند، در نتیجه انواع مفاسد اخلاقی و ناهنجاریها در جامعه پدید میآید. پس منافقین اول دین و بعد انسانیت را تباه میکنند. لذا در برخی از روایات از آیه شریفه «و یهلک الحرث و النسل» به نابودی دین و انسانیت تفسیر شده است.[28]
آنان برای نابودی فرهنگ اسلامی و فرهنگ سازی ارزشهای خویش، از هیچ کوششی دریغ نداشتند تا انواع منکرات و فحشا را در جامعه ترویج کنند:
«یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف»،[29]«به منکر امر و از معروف نهی میکنند».
بدعت، افترا، شبهه افکنی در دین
ارزشها و هنجارهای اسلامی اموری قدسی میباشند که باید نهایت دغدغه و احتیاط را در عدم تغییر آنها به کار گرفت. از سوی دیگر نقطه شروع تغییرات فرهنگی کنار گذاشتن اصول ثابت و ارزشی است؛ اما چنین تغییری به طور صریح در جامعه اسلامی قابل تحقق نیست. یکی از مؤثرترین راهها برای تحریف عقاید و ارزشها، ایجاد بدعت، افترا و شبهه افکنی در دین است. پیروی از متشابهات قرآنی و عدم ارجاع آنها به محکمات قرآنی و تأویل و تفسیرهای ناصواب آنها از جمله راههایی است که موجب، تغییرات فرهنگی و ارزشی نامطلوب میشود.
مرحوم علامه طباطبائی در این زمینه چنین اظهار داشته است: «انواع بدعتها، انحرافات و مکاتب فاسدی که بعد از رحلت پیامبر اسلام به وجود آمد، اکثر آنها ناشی از پیروی متشابهات یا تأویلات ناصواب است. نظر کسانی که معتقد به جسم بودن خدا شدند، یا مسلک جبر و یا اختیار را برگزیدند یا گناه را برای انبیا جایز شمردند و … ، همه اینها ناشی از اخذ متشابهات قرآنی و عدم ارجاع آنها به محکمات است، تا جایی که برخی صریحاً گفتند که چون هدف اصلی شرایع و ادیان، ایجاد اصلاح در زندگی دنیا است و از آنجا که دنیای امروز اجرای سیاستهای دینی را بر نمیتابد، ناگزیر باید قوانین جدیدی مطابق با مدنیت روز به وجود آورد. هر نوع فتنه و فسادی که در جامعه اسلامی به وجود آمد، همگی تحت این دو کلمه اند: پیروی از متشابهات دینی و تأویل نمودن آیات قرآنی».[30]
«فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله»،[31] «اما کسانی که در دلهایشان میل به انحراف دارند، آیات متشابه قرآن را دنبال میکنند تا فتنه ایجاد کنند و تأویل آن آیات را دنبال میکنند».
بحث و گفتگو و مجادله نیکو درباره مسائل دینی باعث حیات دین و مسلمین است، اما جدال بدون علم در مسائل دینی و افترا بستن به دین و تحریف آموزههای قرآن و نسبت دادن مفاهیم تحریف شده به دین، از انحرافاتی است که گوهر دین را تباه مینماید:
«یجادل فی الله بغیر علم»،[32] «بدون علم درباره خدا به جدال میپردازد».
«فمن افتری علی الله الکذب»،[33] «هر کس سخن ناروا و دروغ به خدا نسبت دهد…».
«یحرفون الکلم عن مواضعه»،[34]«کلمات را از جایگاهشان منحرف میکنند».
به جهت پیامدهای آسیبی مهمی که این انحراف اجتماعی به دنبال دارد، در برخی از روایات سفارش شده که با تندی با آن مقابله شود. رسول گرامی اسلام، در این رابطه میفرمایند: هرگاه بعد از من صاحبان شبهه و بدعت را مشاهده کردید، اظهار بیزاری بجوئید و از آنها بدگویی و شماتت بسیار نمائید، تا برای ایجاد فساد در اسلام به طمع نیفتند.[35]
پذیرفتن ولایت کافرین و ظالمین
قرآن کریم کفر و شرک را بدترین ناهنجاری معرفی میکند، لذا با توجه به اینکه همنشینی، محبت و روابط صمیمانه در اخلاق و رفتار انسان مؤثر است، از ولایت کافرین، ظالمین و اهل اسراف به شدت نهی فرموده است:
«لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»،[36] «مؤمنین باید کافرین را به جای دوستان خود قرار دهند».
برخی افراد ممکن است با تأثیر از اندیشههای اومانیستی، گمان کنند که باید به هر انسانی عشق ورزید و روابط صمیمانه با او ایجاد نمود و نباید به سبب اختلاف در دین و ارزشها محدودیتی در گزینش دوست قائل شد. چنین توهمی از دیدگاه قرآن مردود است. ولایت از منظر قرآن معنای خاصی دارد که مخصوص ارتباط مؤمنین با خداوند، پیامبر و خودشان است و اگر از این دایره خارج شود، نوعی کجروی محسوب میشود.
مرحوم علامه طباطبایی درباره ولایت میگوید: «ولایت در اصل به معنی مالکیت بر تدبیر امور یک چیز است، مثل ولی صغیر یا ولی مجنون که مالک تدبیر امور آنها است. اما به تدریج کاربرد این لفظ در مورد محبت زیاد شد، زیرا محبت غالباً مستلزم تصرف هر یک از طرفین در امور دیگری است، چون محبت باعث نزدیکی و تأثیر و تأثر از اراده و میل فرد محبوب میشود که به دنبال خود تصرف محبوب در امور محبّ را میآورد».
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»،[37]«همانا ولی شما منحصراً خدا، رسول و مؤمنینی هستند که نماز را اقامه میکنند و در حالیکه به رکوع اند، زکات میدهند».
همچنین در آیه دیگر رابطه ولایی بین مؤمنین را چنین تصریح مینماید:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض».[38]
آیات فراوانی از قرآن، برقراری رابطه ولایی با کافرین و اطاعت از حاکمان فاسد را نهی میکند، بلکه هر نوع اعتماد و میل به ظالمین در امور دین و اجتماع مورد نهی و مذمت قرار میگیرد:
«و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار»،[39] «هیچ اعتمادی به ظالمین نکنید تا به آتش جهنم گرفتار نشوید».
اعتماد و رکون به ظالمین به صورتهای مختلفی شکل میگیرد: گاهی برخی افراد در رویکرد به دین اعتماد و توجه به ظالمین دارند، مثلاً، اگر بیان برخی از حقایق دینی مضر به ظالمین باشد، آن را بیان نمیکنند، بلکه با مسامحه و سکوت از آن میگذرند. یا اگر عمل به امری از امور دینی به میل آنها نباشد، انجام نمیدهند. گاهی هم ممکن است سرپرستی جامعه دینی را به دست آنها سپرده شود تا مجری جامعه اسلامی باشند. همه اینها در راستای اعتماد و اتکا به ظالمین (یعنی کسانی که تمام دین را نمیپذیرند) انجام میگیرد.[40]
مهمترین آسیبی که از ناحیه این کجروی به بار میآید از دست دادن هویت اسلامی است:
«ودَّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفاراً»،[41] «بسیاری از اهل کتاب دوست دارند، کاش شما را از ایمانتان (خارج کرده و) به کفار ملحق کنند». هرچند قرآن کریم مؤمنین را از رابطه ولایی با غیر خودشان بر حذر داشته، اما از رفتار نیکو و زندگی مسالمت آمیز با غیر مؤمنین باز نداشته است، بلکه در صورت تحصیل دو شرط، مؤمنین را به نیک رفتاری، قسط و عدل با کافرین سفارش مینماید:
1- کافرین و دشمنان اسلام درصدد تهاجم فرهنگی و دینی نباشند.
2- امنیت ملی مسلمین را به خطر نیانداخته و سبب آوارگی آنها نشوند.
«لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروّهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین»،[42]«خداوند شما را نهی نمیکند، از اینکه به نیکی و قسط با کسانی رفتار کنید که نه بر سر دین با شما جنگیدند و نه شما را از سرزمین تان بیرون کردند، همانا خداوند اهل قسط را دوست دارد»
لذت طلبی و تسامح در دینداری
از جمله انحرافاتی که منشا آسیبهای بزرگی در جامعه اسلامی میگردد، سهل انگاری در مراعات حدود و هنجارهای دینی است. همانطوری که مراعات هنجارها و ارزشهای جامعه اسلامی آثار فردی و اجتماعی خاصی به دنبال دارد، عدم توجه به آنها هم آسیبهای فراوانی به بار میآورد که مهمترین آنها روی آوردن به لذایذ دنیا و غرق شدن در فزون طلبی مادی است. در چنین شرایطی نه تنها ارزشهای دینی فراموش میشوند، بلکه خود، موجب تکاثر و ثروت اندوزی میگردند.
«فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هذا الأدنی و یقولون سیغفرلنا»،[43]«پس کسانی بعد از انها جانشین ایشان و وارثان کتاب الهی شدند که دنبال متاع زوال پذیر دنیای پست بودند و میگفتند: بزودی خدا ما را میبخشد». اقبال به دنیا، مقام و مال، هم معلول و آسیب سهل انگاری و لاابالی گری در دینداری است و هم مرتبه ای از آن خود سبب تشدید این سهل انگاری و مسامحه میشود.
«ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانّوابها… اولئک مأوئهم النار»،[44]«کسانی که امیدی به ملاقات ما ندارند و به حیات دنیا راضی و دل خوش شدند… آنها جایگاهشان آتش جهنم است».
به هر میزانی که اهتمام به روز قیامت و باور آن در زندگی کم رنگتر شود، دنیاطلبی بیشتر خواهد شد و هر قدر گرایش و میل به اعتبارات و ارزشهای مربوط به زندگی دنیا بیشتر شود، دین ورزی و گرایش به دینداری کاسته میشود؛ لذا قرآن صراحتاً بیان میفرماید:
«ذلک بأنهم استحبوا الحیاه الدنیا علی الآخره»،[45]«ترجیح دنیا بر آخرت به تدریج انسان را از اصل ایمان و اسلام خارج میکند».
توصیه به منکرات، بازداشتن از معروف، مشارکت در ناهنجاری
تعاون و مشارکت از بنیانهای مهم روابط اجتماعی است. جامعه ای که از مشارکت اجتماعی افراد برخوردار نباشد، روابط و یکپارچگی در آن جامعه به وجود نمیآید. همچنین مشارکت اجتماعی از عوامل مهم فرهنگ سازی است. در فرآیند استمرار یک فرهنگ و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر و نیز در رشد و پویایی آن، مشارکت اجتماعی بستر بسیار مناسبی برای تحقق آن است، لذا قرآن کریم به این پدیده اجتماعی توجه نمود و از آن در فرهنگ سازی تعبیر به «برّ» و «تقوی» نموده است:
«و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»،[46]«یکدیگر را بر نیکی و پرهیزکاری کمک کنید و از مساعدت در گناه و ظلم به حقوق یکدیگر پرهیز نمائید».
«برّ» لفظ عامی است که هر نوع خیر اعتقادی (عقاید حق) و خیر عملی (چه در عبادات و چه در تعاملات اجتماعی) را شامل میشود، همان طوری که تقوی به معنی مراقبت نمودن در امر و نهی الهی و زیرپا قرار ندادن آنها است.
آیه شریفه فوق دستور به برّ و تقوای اجتماعی میدهد، یعنی همگان بر مبنای تقوای الهی، بر ایمان و عمل صالح اجتماع کنند. در مقابل چنین مشارکت ارزشمندی، تعاون و مشارکت بر گناه و ناهنجاری قرار دارد.[47]
از دیدگاه قرآن کریم، وظیفه مؤمنین در جامعه اسلامی برپای داشتن خیمه برّ و تقوی است و چنین کاری جز با بسیج همه افراد و امکانات حاصل نمیشود. در مقابل، هر نوع کمک و مساعدت در تهیه و ترویج انحراف اجتماعی، به هر شکلی که باشد، مشمول نهی و مذمت آیه شریفه قرار گرفته و خود از انحرافات محسوب میشود.
به تعبیر امیرالمؤمنین علی (ع)، برخی به قدری زندگانی پست جاهلی و بیخبری را پیشه میکنند که زشت ترین چیز نزد آنها، نیکو و نیکوترین چیز نزد ایشان منکر و زشت میشود.[48] چنین افرادی ارزشها و هنجارهای جامعه اسلامی را طرح کرده و دنبال تحقق ارزشهای غیر اسلامی اند، لذا امر به منکر و نهی از معروف، اشاعه انواع منکرات و ترویج آنها در جامعه در سرلوحه فعالیتهای آنها قرار دارد.
قرآن کریم راه مقابله با چنین تهاجم فرهنگی را قیام همه جانبه از سوی صاحبان اندیشه دینی و حاملان رسالت الهی میداند، بدیهی است که انجام این مهم، تحت یک سازمان و اقتدار اجتماعی بهتر به نتیجه میرسد.
قرآن علما و روحانیون بنی اسرائیل را مورد مذمت قرار میدهد که چرا در برابر تهاجم به ارزشها و فراگیر شدن ناهنجاریها، سکوت اختیار کرده و آنها را باز نداشتند:
«و لو لا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون»،[49]«چرا روحانیون و علما آنها (بنی اسرائیل) ایشان را از سخن ناصواب و خوردن حرام باز نداشتند چه بد عمل میکردند».
غنا، لهو، لعب
«غنا» در لغت به معنی صوتی است که موجب طرب باشد.[50] بسیاری از فقها در تعریف غنا گفته اند: «الغناء هو مد الصوت المشتمل علی الترجیح المطرب»[51]، «غنا یعنی کشیدن صوت به طوری که در آن ترجیح طرب آور باشد».
ترجیح به معنی گردانیدن آواز در حلق است[52] و طرب نوعی سبکی و خفت است که هنگام شدت شادی یا حزن به انسان دست میدهد.[53]
صرف نظر از بحثهای مفصل فقها، در خصوصیات ادله و مصادیق غنا، حرمت آن مورد اتفاق همه فقها بوده بلکه ادعای اجماع بر آن شده است.[54] از جمله آیاتی که در حرمت غنا به آن استشهاد شده است، این جمله شریفه میباشد: «و اجتنبوا قول الزور»،[55]»و از سخن باطل اجتناب کنید». مرحوم طبرسی گوید: اصحاب ما چنین روایت کرده اند که غنا و دیگر سخنان لهوی، مشمول آیه شریفه فوق است.[56] همچنین ابوبصیر از امام صادق (ع) درباره معنای «و اجتنبوا قول الزور» سئوال نمود، امام فرمود: یعنی از غنا اجتناب نمائید.[57]
«لهو» به معنی چیزی است که انسان را از امور مهم و مفید باز میدارد.[58] «لعب» یعنی عملی که از نظمی خیالی برخوردار بوده و در راستای هدفی خیالی باشد، مثل: بازیهای کودکانه. به هر حال غنا، لهو و لعب هرچند بر حسب مفهوم، تفاوتی با هم دارند، اما هر سه از این جهت مشترکند که انسان را از اشتغال به وظایف و معنویتها باز داشته اند، لذا ثمره ای جز رخوت و سستی در تعقل و تدین ندارند.
از جمله آیاتی که اشتغال به غنا و لهو را بطور عام تحریم مینماید و آسیب اجتماعی آن را بیان میکند، این آیه شریفه است:
«و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مهین»،[59]«و برخی از مردم سخن باطل و لهو را تهیه میکنند تا (افراد را) بدون علم از راه خدا منحرف کنند و قرآن را به استهزا بگیرند، ایشان را عذاب خوارکننده ای است».
«حدیث لهو» به معنی سخنی میباشد که یا خود مستقیماً باعث دوری انسان از یاد حق میشود، مثل حکایتهای خرافی و داستانهایی که باعث فسق و فجور است، یا مقارن به چیزی است که دوری از یاد خدا را به بار میآورد مثل: آواز خواندن به شعر و همراه با آلات لهو و لعب، همه اینها مشمول حدیث لهو است».[60]
غنا از مصادیق بارز حدیث لهو است، لذا «محمدبن مسلم» گوید، از «امام باقر (ع)» شنیدم که فرمود: «غناء از جمله اموری است که خداوند وعده آتش جهنم به آن داده است»، سپس حضرت آیه فوق را تلاوت نمود.[61]
آسیب این دسته از انحرافات مستقیماً متوجه معارف اسلامی است. زیرا آیه فوق «آسیب این افراد را گمراه نمودن مردم از «سبیل الله» ذکر کرده است. مقصود از سبیل الله، به قرینه سیاق آیات، قرآن کریم میباشد که دربردارنده معارف اعتقادی عملی حق و قصص انبیا است، چنین افرادی حدیث لهو را جهت دور نگه داشتن مردم از معارف قرآن کریم تهیه و منتشر میکنند و با پائین آوردن قرآن در حد سایر احادیث و اساطیر، آن را مورد استهزا قرار میدهند».[62]
انحرافات جنسی
با شیوع انحرافات جنسی در جامعه و تبلیغ و ترویج مقدمات و زمینههای آن، اساس فرهنگ دینی جامعه در معرض فروپاشی قرار میگیرد. امروزه یکی از مهمترین ابزار تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام اشاعه و ترویج آن در جامعه است، خصوصاً با پیچیده تر شدن و تنوع رسانهها خطر این کجروی چند برابر شده است.
رفتار جنسی مشروع در اسلام فقط از طریق ارتباط با همسر یا ملک یمین (کنیز) انجام میگیرد، لذا طبق عموم آیه شریفه ذیل، هر نوع رفتار جنسی خارج از این چارچوب غیر مشروع خواهد بود، اعم از اینکه آن رفتار نامشروع، بین دو جنس مخالف باشد یا از هم جنس و یا از وسایلی که باعث خودارضایی شود، استفاده گردد:
«و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فأنهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون»،[63] «و آنهایی که فروج و اندامشان را حفظ میکنند، مگر بر همسران و کنیزان خود، پس هیچ گونه ملامتی بر آنها نیست و هر کس فراتر از اینها را دنبال کند، متجاوز و متعدی (به حدود الهی) خواهد بود». جمله شریفه «فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون» عام است، یعنی هر نوع رفتار جنسی که بیرون از محدوده مورد اشاره آیات فوق باشد، به عنوان تجاوز از حدود الهی شناخته میشود.
یکی از رفتارهای جنسی نامشروع و بسیار زشت و شنیع ارتباط جنسی دو مرد است که قرآن کریم با تعابیر مختلفی مثل «خبائث»، «الفاحشة» و «المنکر» از آن یاد کرده است:
«القریة التی کانت تعمل الخبائث»،[64] «آبادی که در آن کارهای پلید انجام میدادند».
غیر از آسیبهای اخلاقی بسیار زشتی که این عمل به همراه دارد، زاد و ولد از این طریق قطع میگردد، « تقطعون السبیل»،[65]«راه بقا نسل را قطع میکنید». لذا مجازات سختی در اسلام برای آن پیش بینی شده است.
یکی دیگر از رفتارهای نامشروع جنسی، زنا و سفاح است. اسلام با تحریم آن، حرمت و کرامت زن را حفظ کرده و به او ارزش و منزلتی داد، بنابراین جز از طریق مقررات خاص شریعت، معاشرت جنسی با او ممنوع گردیده است. در چنین شرایط فرهنگی علاقه و میل به ازدواج تشدید مییابد، زیرا هرچه شرایط تحصیل چیزی بی اعتبارتر و سلیقه ای و ذوقی باشد، رغبت و ارزش اجتماعی آن کاهش مییابد. بنابراین مشاهده میگردد، در کشورهایی که این عمل نامشروع نیست و یا از آن جلوگیری نمیشود، روابط جنسی چنان عنان گسیخته و بی ارزش است که افراد برای اشباع غریزه جنسی روش طبیعی را کافی ندانسته و به دنبال تنوع و شیوههای غیر طبیعی میروند. زن در چنین جوامعی از کرامت و حرمت برخوردار نبوده و صرفاً وسیله ای برای ارضای جنسی و نمایش زینت و کسب ثروت تلقی میشود. امروزه زشت ترین تصاویر رسانه ای مربوط به چنین سیستمهای فرهنگی است.
قرآن کریم هم حرمت زنا و سایر انحرافات جنسی را بیان فرموده و هم از زمینهها و مقدمات آن ممانعت نموده است و سرانجام مجازات خاصی را برای چنین منحرفینی مقرر نموده است.
«و لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و ساء سبیلا»،[66]«به زنا نزدیک نشوید که همانا بسیار زشت و بد راهی است». این رفتار زشت، آسیبهای فردی و اجتماعی فراوانی را به بار میآورد. در قرآن کریم سفاح (زنا) در مقابل احصان (عفت) به کار رفته است و این بدان معنی است که زنا باعث از بین رفتن عفت و پاکدامنی انسان مؤمن است:
«… ان تبتغوا بأموالکم محصنین غیر مسافحین»،[67]«… بوسیله سرمایه خود (از طریق نکاح) همسری را بگیرید، درحالیکه پاکدامن هستید».
بنابراین از یک سو با شیوع زنا در جامعه، انگیزه ای برای ازدواج و تشکیل خانواده باقی نخواهد ماند، زیرا جز رنج هزینه زندگی، رنج زاد و ولد و تربیت فرزندان و دهها مشکل دیگر حاصلی نخواهد داشت. اولین هدفی که در ازدواج تعقیب میشود، ارضای نیاز جنسی است و فرزنددار شدن به دنبال آن مطرح میشود، لذا اگر زنا در جامعه شیوع پیدا کند، میلی به ارضای نیاز جنسی از طریق ازدواج باقی نمیماند و از سوی دیگر با افزایش روز افزون کودکانی که از طریق نامشروع به دنیا میآیند و فقدان رابطة محبت و مودت بین آنها و زن و مرد زناکار، سنت ازدواج هم در جامعه ترک میشود و ترک ازدواج، انقطاع و انقراض نسل را به دنبال دارد. با از بین رفتن نَسَب بسیاری از احکام شریعت، مثل ارث، نکاح و … از بین میرود. همچنین بیماریهای تناسلی و جنایات اجتماعی مثل جرح، قتل و خیانت همگی از آسیبهای روابط نامشروع جنسی است.[68]
اگـر جامعـه خـواهان سلامت خویش از این بیماری اجتماعی است، باید زمینههای بروز آن را مسدود نماید. قرآن کریم به صورت کلی این زمینهها را نام برده و مسلمین را از آن بر حذر میدارد:
«و لا ترجن تبرج الجاهلیة الأولی»،[69]«همانند زنان (عصر) جاهلیت نخستین (قبل از بعثت) خودتان را آشکار نکنید»، «لا یبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها»،[70] «مبـادا زینت خـود را آشکار کنند، مگر آنچه (که بطــور طبیعـی) پیـدا است». «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن»[71]، «و باید به وسیله خمار (مقنعه بلندی که سر و سینهها را میپوشاند) سینههای خود را بپوشانند». پنهان داشتن زیورها و زیبائیهای بدن برای زن، از چنان اهمیتی برخوردار است که در آیات فوق چندین بار به آن سفارش شده است.
وقتی که بانوان مسلمان با پوشش مناسب و درست در جامعه حضور یابند، از یک سو زمینه ای برای فرصت طلبان بیمار دل و مریض باقی نمیگذارد، در نتیجه بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی (از قبیل مزاحمت خیابانی، ولگردی، چشم چرانی و …) رخت برمیبندد و از سوی دیگر عموم افراد در جامعه اسلامی موظفند تا نگاههای خود را کنترل کنند و با نگاه شهوت آمیز نوامیس مسلمین را دنبال نکنند و حتی بانوان هم باید مواظب چشم خود باشند. چنین تدبیری فرصت را برای برخی از زنان کجرو باقی نمیگذارد تا با عرضه خود در جامعه عده ای را صید کرده و به دام انحراف بکشانند.
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم»،[72]«به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود فرو بندند…».
«و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن…»،[73]«به زنان مؤمن بگو تا چشمان خود (از نگاه به بدن نامحرم) فرو بندند…».
مشروبات الکلی
یکی از انحرافات مهم اجتماعی، استعمال مشروبات الکلی است که اخلاق و فرهنگ جامعه اسلامی را تخریب مینماید. افرادی که به چنین انحرافی مبتلا هستند، سرچشمه بسیاری از ناهنجاریها را به روی خود باز میکنند. تعابیری که قرآن کریم از این کجروی بکار میبرد، نشان دهنده پلیدی این ماده است و باعث ایجاد نفرت میشود:
«یا ایها الذین امنوا انّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه»،[74]«ای کسانی که ایمان آورده اید، همانا شراب، قمار، بتهای نصب شده و تیرهای قمار، پلیدی از جنس عمل شیطان است، پس از آن اجتناب کنید».
آسیبهای شرب خمر از ابعاد مختلف جسمی، رفتاری، روانی و فکری برخوردار بوده و بسیار چشم گیر و جبران ناپذیر است. از جمله آسیبهای آن میتوان به اخلاق و رفتار زشت، بد زبانی، هتک حرمت دیگران، آسیب به اموال و نوامیس مردم، سلب امنیت و آرامش جامعه و زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات تا از دست دادن مشاعر ادراکی و ابتلا به انواع توهمات و خیالات اشاره نمود.[75]
در قرآن کریم مهمترین آسیبهای مصرف مشروبات الکلی را چنین بیان میفرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر الله و عن الصلاة فهل انتم منتهون»،[76]«همانا شیطان از طریق شراب و قمار، قصد ایجاد دشمنی و کینه در بین شما دارد و (نیز) شما را از یاد خدا و نماز باز میدارد، پس آیا دست برمیدارید؟!».
ایجاد دشمنی و ستیز بین افراد و بیگانه کردن آنها با نام و یاد خدا و ممانعت از عبادت و بندگی حق، هدفی است که شیطان صفتان در تبلیغ و ترویج مشروبات الکلی و آلات قمار دنبال میکنند، لذا اسلام جهت مبارزه با آن مجازات سختی را پیش بینی کرده که در فقه اسلامی بیان شده است.
شیوع حس گرایی، پندارگرایی، تقلید نامطلوب
از جمله انحرافات فرهنگی که میتواند عقاید و ارزشهای دینی را در جامعه تهدید نماید، اظهارنظر شخصی در مسائل دینی بر اساس حس یا معلومات تجربی و یا پندار و گمان است. برخی بر اساس روش علمی یا شبه علمی (از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی فلسفههای علمی و تجربی) درصدد تحلیل و ارزیابی اعتقادات دینی و خصوصاً شریعت برمیآیند و چه بسا درصدد اثبات مطالب بیگانه، با قرآن کریم میباشند. تأویل و تفسیرهای حسی و تجربی از ارزشها و نهادهای دینی مبتنی بر همان روحیه حس گرایی است. قرآن کریم کسانی را که تمام توجه و همت شان حیات دنیا بوده و از درک حقایق والای هستی بهره ای ندارند، مورد مذمت قرار داده و میزان علم آنها را به حیات اندک دنیایی محدود کرده است:
«یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»،[77]«آنها به ظواهری از حیات دنیا علم دارند و نسبت به آخرت غافل اند».
«.. ذلک مبلغهم من العلم»،[78]«… این است نهایت علم شان».
همچنین کم نیستند افرادی که به گمان و پندار خود در مسائل دینی (که در واقع همه حیات ما را تبیین و تشریع میکند) اظهارنظر میکنند؛ کسانی که کارشناس و صاحب نظر در حوزه خاصی نیستند، چگونه میتوانند نظر پنداری خود را صائب و صواب بدانند! در حالی که با یک اطلاع ناقص یا ناصواب در مورد بخشی از دین چه پندارها که شکل نمیگیرد و چه پدیدههای اجتماعی و رفتارهای جمعی خاصی به وجود نمیآید.
«و ذلکم ظنکم الذی ظننتم بربکم فأرداکم فاصبحتم من الخاسرین»،[79] «و این چنین به پروردگار خود گمان (باطل) کردید، در نتیجه (این گمان ناصواب) شما را به هلاکت انداخت و جزء زیانکاران شدید».
تقلیـد هم از جمله پدیدههای اجتماعی است که هرگاه برخلاف عقل و ارزشهای اسلامی باشد، به ناهنجاری تبدیل شده و مثل حس گرایی و پندارگرایی باعث عدم پذیرش ارزشها و عقاید صحیح میشود. جامعه ای که هویت فرهنگی خود را فقط از راه و رسم گذشتگان ترسیم کند و هرگز حاضر به نقد و نظر آن با ارزشها و عقاید دینی نباشد، هیچگاه آمادگی پذیرش ارزشهای دینی را پیدا نمیکنند. چنین افرادی سنت، آداب و رسوم ملی و فرهنگی خویش را به هر کیفیتی که باشد، اصل دانسته و آن را حفظ میکنند:
«و اذا قیل لهم اتّبعوا ما انزل الله قالوا بل نتّبع ما الفینا علیه ابائنا»،[80]«آنگاه که آنها به پیروی از وحی دعوت شوند، میگویند: بلکه ما بر آنچه که پدرانمان را بر آن یافتیم تبعیت میکنیم». قرآن در مقابل چنین منطق ناصوابی، حفظ کردن هویت فرهنگی گذشته را به طور کامل نفی نکرده است، بلکه نوع خاصی از سنتگرایی و جمود بر فرهنگ گذشتگان را مورد نکوهش قرار میدهد:
«او لو کان ابائهم لا یعقلون شیئاً و لا یهتدون»،[81]«آیا اگر پدرانشان نه درک و فهمی داشته باشند و نه به هدایتی رسیده باشند، باز هم از آنها پیروی میکنند». بنابراین معلوم میشود که برای استحکام فرهنگ اسلامی هم ضروری است که انحرافات شناخته شود و هم باید راهکارهای مناسب برای فرهنگ سازی و عمل به عقاید ارزشی ارائه شود، لذا در جامعه باید بستر لازم و کافی برای تحقق این عقاید و ارزشها فراهم گردد تا هم از انحرافات پیشگیری شود و هم راه برای تکامل معنوی انسانها هموار گردد.
پـی نوشتهــا:
[1] - ابراهیم، 1 .
[2] - انعام، 122 .
[3] - طلاق، 1 .
[4] - شیخاوندی، ص 40 .
[5] - کوئن، صص 161-160 .
[6] - ستوده، ص 34 .
[7] - گیدنز، ص 162 .
[8] - مصباح یزدی، ج 3، صص 162-159 .
[9] - یونس، 32 .
[10] - مؤمنون، 53-52 .
[11] - جاثیه، 18 .
[12] - الطباطبائی، ج 7، ص 166 .
[13] - قرضاوی، صص 65-63 .
[14] - نحل، 106.
[15] - ابن منظور، ج 10، صص 359-358 .
[16] - الطباطبایی، ج 19، ص 280 .
[17] - منافقون، 4 .
[18] - همان .
[19] - نساء، 141 .
[20] - همان، 143 .
[21] - توبه، 107 .
[22] - نساء، 139-138 .
[23] - احزاب، 12 .
[24] - همان، 13 .
[25] - همان، 14 .
[26] - توبه، 79 .
[27] - بقره، 205 .
[28] - الطباطبایی، ج 2، ص 97 .
[29] - توبه، 76 .
[30] - الطباطبایی، ج 3، صص 42-41 .
[31] - آل عمران، 7 .
[32] - حج، 3 .
[33] - آل عمران، 93 .
[34] - مائده، 13 .
[35] - الحر العاملی، ج 11، ح 1، ص 508.
[36] - آل عمران، 28 .
[37] - مائده، 55 .
[38] - توبه، 71 .
[39] - هود، 113 .
[40] - الطباطبایی، ج11، ص55.
[41] - بقره، 109 .
[42] - ممتحنه، 8 .
[43] - اعراف، 169 .
[44] - یونس، 8-7 .
[45] - نحل، 107 .
[46] - مائده، 2 .
[47] - الطباطبایی، ج 5، ص 163 .
[48] - نهج البلاغه، ج 1، ص 72 .
[49] - مائده، 63 .
[50] - ابن منظور، ج15، ص139.
[51] - النجفی، ج 22، ص 45 .
[52] - سیاح، ج1، ص 481.
[53] - ابن منظور، ج 1، ص 557 .
[54] - النجفی، ج22، ص 44.
[55] - حج، 30 .
[56] - طبرسی، ج7، ص131.
[57] - الحرالعاملی، ج12، ص227، ح9.
[58] - الراغب الاصفهانی، ص748.
[59] - لقمان، 6.
[60] - الطباطبایی، ج 16، ص 210 .
[61] - الحرالعاملی، ج12، ص226، ح6.
[62] - الطباطبایی، ج 16، ص 210 .
[63] - مؤمنون، 7-5 .
[64] - انبیاء، 74 .
[65] - عنکبوت، 29.
[66] - اسراء، 32 .
[67] - نساء، 24 .
[68] - الطباطبایی، ج12، صص90-87.
[69] - احزاب، 33 .
[70] - نور، 31 .
[71] - همان.
[72] - همان، 30 .
[73] - همان، 31 .
[74] - مائده، 90 .
[75] - الطباطبایی، ج2، صص193-192.
[76] - مائده، 91 .
[77] - روم، 7 .
[78] - نجم، 30 .
[79] - فصلت، 23 .
[80] - بقره، 170 .
[81] - همان.
فهرست منــابع:
- القرآن الکریم
- النهج البلاغه
- ابن منظــور، ابی الفضل جمال الدین محمدبن مکرم، «لسان العرب»، بیروت،
دارصاد، 1410 هـ.ق.
- الحر العاملی، محمـدبن الحسن، «وسـائل الشیعـه»، بیروت، داراحیاء التراث
العربی، 1412 هـ.ق.
- الراغب الاصفهانی، «مفردات الفاظ القرآن»، 1416 هـ.ق.
- الطباطبائی، السید محمدحسین، «المیزان فی تفسیر قرآن»، مؤسسه مطبوعاتی
اسماعیلیان، 1393 هـ ق.
- الطبرسی، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، دار المعرفه، 1406 هـ.ق.
- النجفـی، محمـدحسن، «جـواهـر الکلام فـی شرح شرایع الاسلام»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
- ستوده، هدایت الله، «مقدمـه ای بر آسیب شناسی اجتماعی»، انتشارات آوای
نور، 1374.
- سیاح، احمد، «فرهنگ بزرگ جامع نوین»، انتشارات اسلام، 1370.
- شیخاوندی، داور، «جامعه شناسی انحرافات»، نشر مرندیز، 1373.
- قرضاوی، یوسف، «دورنمـای جامعــه اسلامی»، ترجمه عبدالعزیز سلیمی،
تهران، نشر احسان، 1378.
- کوئن، بوس، «درآمـدی بـه جـامعـه شنـاسی»، ترجمه محسن ثلاثی، نشر
فرهنگ معاصر، 1374.
- گیدنز، آنتونی،« جامعه شناسی»، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، 1377.
- مصباح یزدی، محمدتقی، «اخـلاق در قـرآن»، انتشارات مؤسسه آموزشی و
پژوهشی امام خمینی، 1378.