پاسخگویى و کارآمدى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مفروض و مدعاى این مقاله این است که: «پاسخگویى، زیر مجموعه و یکى از اصول کارآمدىِ هر نظام سیاسى است و از طرف دیگر عدم پاسخگویى و مسؤولیتشناسىِ حکومت، از عوامل اصلى ناکارآمدى آن است بر همین مبنا مىتوان گفت که به نظر مىرسد میان پاسخگویى و افزایش کارآمدىِ نظام سیاسى، تعامل مستقیم و دو جانبهاى وجود دارد و افزایش و کاهش این دو، کاملاً به هم وابسته است.»متأسفانه در زمینه بررسى این دو مفهوم و تعاملات آنها، پژوهش بسیار ناچیزى صورت گرفته است، که حاکى از عدم تلاش در خور اندیشمندان داخلى در این زمینه است. این مقاله و پژوهش در نظر دارد در جهت رفع این کاستىهاى نظرى و خلأ موجود، در حد امکان و مقدور خویش گام بردارد و در کنار بحث از ادبیات سیاسى موجود در این زمینه، به منابع اسلامىِ قرآنى و روایى(نهج البلاغه) هم بپردازد و راهکارهاى لازم را از این منابع تحصیل کند. ضمن اینکه در این راستا موضوعات هم پیوند با مفاهیم کارآمدى و پاسخگویى نیز به بحث کشیده خواهد شد. این ایام مصادف با بیست و ششمین سالگرد انقلاب اسلامى است، باید اذعان و اقرار کرد که این رخداد یکى از رویدادهاى کمنظیر قرن بیستم بود که بازتابهاى جهانى آن همچنان ادامه دارد. رهآورد روشن این حرکت عظیم اسلامى و مردمى، نعمت تأسیس نظام جمهورى اسلامى است و امروزه پاسدارى از این موهبت الهى، بر همگان واجب مىباشد، به ویژه صاحبان فکر و اندیشه و نسل جوان، در این مسیر وظیفهاى گران بر عهده دارند و باید با تأسیس نهضتى نرمافزارى، با چراغ فکر و اندیشه، مسیر دشوار و پر پیچ و خم حرکت و تداوم این الگوى جدید حکومتى را روشنتر نمایند و آن را از گزند انواع آسیبهاى احتمالى مصون دارند. بدیهى است کارآمدى و توفیق نظام مزبور، در کلیه عرصههاى پاسخگویى به نیازهاى مادى و معنوىِ شهروندان و مخاطبین خویش، بهترین راه معرفى و عرضه این الگوى حکومتى به جهانیان است و حاکى از عدم تنافى دو عرصه دین و سیاست، بلکه تعامل مثبت و بهینه آن دو، بوده و خواهد بود.1یکى از معضلات گریبانگیر نظام جمهورى اسلامى، به اقرار بسیارى از کارگزاران آن، ضعف در کارآمدى از یک سو و از سوى دیگر ضعف در سامانه پاسخگویىِ آن است2 و تلاشهاى متعددى تاکنون صورت گرفته و یا در دستور کار است تا بر این دو مشکل متعامل غلبه گردد. مسلم است سامان بخشى به این تلاشها، به عنوان راهبردى ملى واساسى در آسیبشناسى نظام جمهورى اسلامى ایران به شمار مىآید و به همین خاطر است که رهبر انقلاب اسلامى سال 1383ش. را به عنوان سال پاسخگویى سه قوه به ملّت ایران معرفى کردند.3 به حق این سال شایسته این نامگذارى بود؛ زیرا که سال مزبور همزمان با پایان دوره هشت ساله ریاست جمهورى، اختتام دوره ششم مجلس و دوره پنج ساله ریاست قوه قضاییه و به پایان رسیدن برنامه پنج ساله سوم است و کارگزاران نظام باید به مردم پاسخگو باشند که در مسائل مهمى مانند تولیدِ علم، استقرار عدالت و نهضت مبارزه با فساد، چه فعالیتها و خدماتى انجام دادهاند و به چه کمبودها و نواقصى برخورد کرده اند.واضح است که طرح مباحث نظرى در حوزه دو مفهوم متعامل و با اهمیت «کارآمدى» و «پاسخگویى»، به گسترش روند فعالیتهاى پیشگفته و نقد و ارزیابى کارنامه عملى دوایر و دستگاههاى نظام بسیار کمک خواهد کرد.
گفتار اول : پاسخگویى، حسابرسى و مسؤولیت خواهى در قرآن و نهج البلاغه (نگرشى کلى)مبحث اوّل - قرآن براساس آموزههاى قرآن، اسلام بر پایه پاسخگویى استوار است. پاسخگویى دو جنبه دارد؛ فردى و اجتماعى. از جنبه فردى، خداوند اختیارات و توانمندیهایى در اختیار انسان قرار داده و اهداف مشخصى براى او تعیین کرده است که در مقابل این توانمندیها و اهداف باید پاسخگو باشد. از ا ین پرسشگرىِ الهى مىتوان نتیجه گرفت که از جنبه اجتماعى نیز وقتى مردم، اختیارات و توانمندیهایى در اختیار کارگزاران خود قرار دادند و قدرت خود را به آنها تفویض کردند، این مسؤولان ملزم به پاسخگویى هستند.از دیدگاه قرآن، جهان آفرینش و به تبع آن حیات انسانى داراى حساب و کتاب دقیقى است و سراسر این کتاب آسمانى سرشار از آیاتى است که بر مسؤولیتخواهى، پرسشگرى و حسابرسى از انسانها تأکید کرده است و انسانها باید پاسخگوى امانتى باشند که بنا به آیه 72 سوره احزاب به آنها سپرده شده است؛ امانتى که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن سرباز زدند.4 برخى از این آیات از باب نمونه چنیناند:- «آیا مردم چنین پنداشتند به صرف اینکه ما ایمان به خدا آوردهایم، رهایشان کنند و بر این دعوى هیچ امتحان نشوند؟»5- «آیا آدمى مىپندارد که او را مهمل از تکلیف وثواب و عقاب گذارند؟!»6- «آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایى ندارد، زهى غرور و جهالت!»7- «آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریدهایم - و پس از مرگ - هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟!»8- «آیا پندارد که کسى او را ندیده است؟!»9- «هرگز برآنچه علم و اطمینان ندارى دنبال مکن که - در پیشگاه حکم خدا - چشم و گوش و دلها همه مسؤولاند.»10- «همه باید به عهد خود وفا کنید که البته - در قیامت - از عهد و پیمان پرسیده خواهد شد.»11- «چه بسیار مردمِ دیارى را، که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند و کافر شدند، ما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب بسیار شدید معذّب ساختیم.»12- «روز حساب مردم بسیار نزدیک شد و مردم سخت غافلاند و اعراض مىکنند.»13- «... مگر کسانى که روى از حق گرداندند و کافر شدند، آنگاه حساب - و جزاى اعمال نیک و بد - شان بر ما خواهد بود.»14- «و هر کس غیر خدا کسى را به الوهیت خواند، حساب کار او نزد خداست و البته کافران را - در روز کیفر - فلاح و رستگارى نیست.»15در آیه 39 سوره نور، خداى متعال اعمال کافران را به سرابى فریبنده در بیابانى هموار، جهت شخص تشنه تشبیه مىکند و وعده مىدهد که کافران در روز جزا خدا را حاضر و ناظر اعمال خویش خواهند دید که به حساب کار آنان به صورت تمام و کمال خواهد پرداخت و کیفر کفر آنها را خواهد داد و در اصل خداوند متعال در یک لحظه به حساب تمام مخلوقات رسیدگى خواهد کرد.16 این در حالى است که خداوند در آیات 6 الى 9 سوره انشقاق17 و بسیارى دیگر از آیات، از حسابرسى آسان جهت مؤمنین و سرور آنان در موعد حساب یاد مىکند؛ کسانى که به خلاف کافران و بدکاران، کارنامه اعمالشان را در دست راست مىگیرند و با پاسخگویى خویش به فلاح و رستگارى مىرسند.از دید آیات الهى و از جمله آیه 52 سوره انعام، به هر کس حسابرسى خاص مىشود و حساب کسى به حساب دیگرى گذاشته نخواهد شد.18 ضمن اینکه کافرانى که هواى نفس را بر خود غالب کرده و از خدا و محاسبه روز جزا غافل شدهاند، در بىعقلى و بىفکرى با چهار پایان مقایسه شده و حتى از آنها نادانتر و گمراهتر به شمار آمده اند.19در فرهنگ قرآنى، حتى این محاسبه و انتظام در سراسر گیتى جریان دارد؛ همچنانکه در آیه 96 سوره انعام مىفرماید:«خداست شکافنده پرده صبحگاهان و شب را براى آسایش خلق مقرر داشته و خورشید و ماه را به نظمى معین به گردش درآورده، این خداى مقتدر دانا است.»20 بد یهى است حیات بشرى نیز به عنوان برخى از خلقت الهى نمىتواند از این نظام محاسبه و پرسشگرى و ضرورت پاسخگویى و اداى امانت و ایفاى مسؤولیت بىبهره باشد. جالب اینجاست که خداوند متعال خود را هم مسؤول معرفى نموده است؛ همچنانکه خداوند در آیه 16، سوره فرقان، خود را در برابر تحقّق وعده بهشتى، که به مؤمنان داده، موظف و مسؤول مىداند.21از این آیات به روشنى استنباط مىشود که اساس خلقت الهى و آفرینش آسمانها و زمین و جامعه بشرى بر حسابگرى و حاسبرسى و ضرورت پاسخگویى بنا شده است و انسانها چه در حیطه مسؤولیت فردى و چه اجتماعى و چه در مقام کارگزاران سیاسى و حکومتى موظف به قبول مسؤولیت کنشها و رفتار خویشاند و باید در قبال قبول مسؤولیت به خدا و خلقِ او پاسخگو باشند؛ همانگونه که بنا به باورهاى اسلامى، پرسشهاى شب اول قبر، بزرگترین پرسشگرى خداوند از انسان است و براى این موجود، مفر و گریزى جز پاسخگویى نیست.
مبحث دوم - نهج البلاغه در نهج البلاغه نیز پرسشگرى و پاسخگویى داراى جایگاه عالى و پسندیدهاى است. امام علىعلیهالسلام پرسش را کلید دانش شمرده و در همین راستا در خطبه 93 از مردم مىخواهند پیش از آنکه ایشان را از دست دهند، تمامى پرسشهایشان را با وى در میان گذارند تا به آگاهى کامل برسند. امام در همین خطبه خود را محور جریان سالم پرسشگرى و پاسخگویى دانسته، مىفرمایند: «اما اگر از دست بدهیدم، در هنگامه جریانهاى ناخوشایند و مشکلات سهمگین، بسیارى از پرسشگران به دام مىافتند و بسیارى از پاسخگویان به کارشان در مىمانند.»22و در خطبه 72 فرمودهاند:« که پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم چگونه بارسنگین مسؤولیت رسالت را به دوش کشیدند.»23آن حضرت تعهّد و مسؤولیت را مرز انسانیت به شمار مىآورند و در خطبه 175، غافلان بىمسؤولیت را با عنوان «از خود بیگانگان و رهاشدگان» خطاب قرار مىدهند و به آنها اعلام مىدارند که از تمامىِ کارهایشان بازخواست خواهند شد.24و بر جدّى گرفتن مسؤولیت و انجام فرایض الهى و اولویت بخشى به آنها پاى فشرده و در خطبه 113 از مردم مىخواهد آنچه را که خدا برآنها واجب کرده، بدهکارى خود تلقى کنند و از خداوند بخواهند که حقش را آنچنان که خواسته بپردازند.25حضرت در خطبه 176 مىفرماید: «بکوشید از عهده مسؤولیتى که خدا بر عهده شما گذاشته به درستى برآیید و انجام وظیفه کنید.»26در فرهنگ نهج البلاغه بر مسؤولیت ویژه عالمان و توانگران تأکید شده است و بیان امام علیه السلام در حکمت 478 و 425 شاهد این مدعا است.27 حضرت در خطبه 86 مردم را مخاطب قرار داده، به آنها یادآور مىشود که خداوند مسؤولیت پاسدارى از کتابش را به شما سپرده و شما را پوچ نیافریده است.28 و در نامه 74 اظهار مىدارند که: « بىگمان انسان در خصوص پیمان الهى مورد بازپرسى است »29 و باید پاسخگو باشد . در حکمت 383 فرموده اند : « غافل مباش که از تو غافل نیستند. »30 امام علیه السلام در نامه 31، حتّى مسؤولیت در قبال فرزندان را یادآور شده اند!31علاوه بر این فرازهاى عام، امامعلیهالسلام در بیانات مبسوطى به ضرورت پاسخگویى و مسؤولیتشناسى کارگزاران سیاسى اشاره نمودهاند که در جاى خود به آنها پرداخته خواهد شد.- گفتار دوم : مفهوم کارآمدى و کارآیى در علوم مدیریت و سیاست مفهوم کارآمدى32 و کارآیى33، از مهمترین مفاهیم علوم مدیریت و اقتصاد است مىباشند و تقریباً از چندین دهه گذشته در عرصه علم سیاست نیز به طور جدى پاى نهاده و مطرح گشتهاند. از آنجا که هر سامانه مدیریتى و هر سازمانى به دنبال پیشینه کردن کارآمدى و کارایى خویش است، بدیهى است که گستردهترین و مقتدرترین سازمان موجود؛ یعنى نهاد دولت هم به دنبال دستیابى به این هدف حیاتى باشد تا با داشتن پیشینه مشروعیت اولیه، به مشروعیتسازى جدیدى دست یازیده و مشروعیت ثانویه از طریق کارآمدى را نیز کسب کند و بدین وسیله دوام و پایبندى خویش را، با تحصیل رضایت افزونتر شهروندان، بیش از پیش تضمین نماید. کارآمدى در حقیقت بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن است و ایفاى بهینه کار ویژههاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم را در پى دارد.امروزه باگذشت بیست و شش سال از انقلاب اسلامى و مردمى ایران و بالطبع با تأسیس جمهورى اسلامى، کمتر کسى تردیدى در پایههاى مشروعیت این نظام روا مىدارد، اما این نیز واقعیت دارد که هر حکومتى ممکن است در عرصه تحقّق کار ویژهها و وظایف و اهداف خود با درجهاى از ناکارآمدى و دغدغه آن مواجه شود. این در حالى است که متأسفانه برخى نیز عنادورزانه سعى در ایجاد شبهه ناکارآمدى حکومت دینى و تشکیک در توان آن، در پاسخگویى به انتظارات و خواستههاى مردم دارند. این در حالى است که کاهش کارآمدى، بیمارى گریزناپذیر هر نظام سیاسى است و نظامهاى موفق آنهایى هستند که همواره با ارائه راهکارهاى نظرى و عملى، سعى در علاج این بیمارىِ موسمى دارند، هر چند این مداوا قطعى نیست بلکه زمانمند و موقت است. از سویى حتى نظامهاى کارآمد نیز به دنبال تجربه راههاى جدیدى براى افزایش کارآمدى خود هستند؛ زیرا این واقعیت دارد که ناکارآمدى یکى از اساسىترین چالشهاى توسعه و پیشرفت هر کشور و از عوامل مخلِّ عمده این مسیر است و هر گونه طراحىِ توسعه مىبایستى جاى ویژهاى را براى ارتقاى کارآمدى در کلیه جوانب و عرصهها قائل باشد.در علم مدیریت، «کارآمدى» در گرو کسب هدفهاى تعیین شده و رضایت خاطر کسانى است که در راه رسیدن به اهداف نقش دارند. اما «کارایى» در به کارگیرى و تخصیص منابع تولید، براى استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه و کمترین ضایعات براى هر میزان تولید است. این دو واژه در علم سیاست معمولاً به گونهاى درست یا نادرست؛ مترادف فرض شده و غالباً بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن و ایفاى بهینه کار ویژههاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم مىباشد. بسیار واضح است که این ایفاى بهینه و کسب حداکثر رضایتمندى مزبور، بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى و مسؤولیتشناسى و شناختن حق پرسشگرى براى مردم حاصل نخواهد شد و بدینسان این استنباط روشن خواهد بود که کارآمدى و پاسخگویى، لازم و ملزوم و مکمّل یکد یگرند.گفتار سوم :مشروعیت،34 محصول تعامل کارآمدى و پاسخگویىامروزه در اصلى ترین تفکیک نظامهاى سیاسى، آنها را به دموکراتیک (مردمسالار)، و غیر دموکراتیک تقسیم مىکنند. مهمترین وجه تمایز نظامهاى مردمسالار از غیر آن، وجه پاسخگو بودن و قبول مسؤولیت در قبال مردم بوده و هست. در مقابل؛ حکومتهاى غیر دموکراتیک؛ اعم از سنتى و مدرن و در انواع مختلف آن؛ مانند رژیمهاى «تمامیتگرا و جامع القوا»،35 استبدادى36 و غیره با نادیده گرفتن مردم و حقوق آنها، اهمیتى به پاسخگویى نداده و خواستهها، مصالح و باورهاى فردى و گروهى خود را بر مصالح مردم و عموم ترجیح مىدهند و نه تنها خود را خادم مردم نمىدانند بلکه مردم را با انواع شگردها و ترفندها، در راه منافع خود به خدمت مىگیرند و از قبول مسؤولیت در قبال کنشهاى حکومت، در آنها خبرى نیست.به عکس، در نظامهاى مردمسالار به دلیل توجه به پاسخگویى به مطالبات، خواستهها و نیازهاى مردم و مصالح عمومى، رضایتمندى مردم جلب شده و چنین نظامى به دلیل همین پاسخگویى به عامّه و مسؤولیت شناسى، واجد مشروعیت مىگردند. همچنین بدیهى است؛ نظام «مشروعى» که قائل به پرسشگرى مردم و ضرورت پاسخگویى به آنها است مىبایستى از حداکثر «کارآمدى» سود ببرد تا بتواند به مطالبات ضرورى مردم پاسخ گوید.بنابراین، «مشروعیت» محصولِ تعامل پاسخگویى و کارآمدى است. تبیین بیشتر مفهومِ مشروعیتِ اولیه و ثانویه (کارآمدى)، به فهم بیشترِ ارتباط آنها با پاسخگویى و تعاملات پیشگفته کمک خواهد کرد. از مشروعیت، تعریفهاى فراوان کردهاند اما در مجموع، پرسش از چرایى «الزام و التزام سیاسى»؛37 پرسش از مشروعیت است. این مفهوم به معناى میزان اعتقاد شهروندان به دولت، به مثابه تجسم بخش منافع آنها و باور به حقانیت و شایستگى دولت در برخوردارى از قدرت و اِعمال این قدرت بر شهروندان مىباشد. به تعبیر رابرت دال: «حکومت زمانى مشروعیت دارد که مردمِ تحتِ فرمان، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ساختارها، عملکردها، اقدامات، تصمیمات، سیاستها، مقامات و رهبران یا حکومت از شایستگى، درستکارى، یا خیر اخلاقى و از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار باشند».38از نظر لغوى، مشروعیت گاهى به معناى «حقانیّت»، و گاه به معناى «قانونیت» و گاه به معناى «مقبولیت و پذیرش عمومى» است. عالىترین سطح مشروعیت در برگیرنده هر سه تعبیر از این مفهوم است.اما مشروعیت و کارآمدى، دو شرطِ اصلىِ بقاى هر حکومتى است و میان آنها تعامل و ارتباط دو جانبه و مستقیمى وجود دارد و به عبارتى، هنگامى که «پایینىها نخواهند و بالایىها نتوانند» سقوط و سرنگونى حتمى است. کارایى با بازده عملى هر سامانه (سیستم) مترادف است و منظور از آن، نتیجه بخش بودنِ یک طرح، برنامه یا سیاست است. نظام سیاسى آنگاه کارایى دارد که بتواند وظیفههایى را که بیشتر مردم یا حکومت شوندگان از آن متوقعاند، انجام دهد و پاسخگو باشد و وظیفه اصلى یک نظام سیاسى پشتیبانى همه جانبه از زندگى فردى، اجتماعى، سیاسى، مادى و معنوى همه شهروندان به ویژه پاسدارى از آسایش و امنیت تک تک آنان در اجتماع است. پشتیبانى واقعى و عینى مشروعیت هر نظامى وابسته به کارایى آن است که این دو نیز بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى میسّر نیست.بدین ترتیب رابطه میان مشروعیت و کارایى در یک نظام سیاسى، از اهمیت حیاتى برخوردار است؛ چرا که وجود یا فقدان یکى، در درازمدت مىتواند به رشد یا از دست رفتن دیگرى منجر شود. احتمالاً «لیپست» نخستین شخصى بود که به طور اخص رابطه میان مشروعیت وکارایى را تجزیه و تحلیل کرد و بحث نمود که ثبات یک رژیم به رابطه میان این دو مفهوم بستگى دارد. لیپست کارایى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژههاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف مىکند.39در هنگام مواجهه با بحران کارایى (مانند فشار اقتصادى)، ثبات رژیم تا حدّ بسیار زیادى، بستگى خواهد داشت به مقدار مشروعیتى که دارد. این مطلب در نمودار لیپست که در آن پویایى مشروعیت و کارایى نشان داده شده، آمده است:بنا به این نمودار، اگر رژیمى خویشتن را در خانه A بیابد، درجه بالایى از مشروعیت و کارایى را داراست که در لحظه بحران از خانه A به خانه B حرکت مىکند که این نشان دهنده از دست رفتن کارایى ولى حفظ مشروعیت است. سپس زمانى که بحران برطرف شده باشد به جاى اصلى خویش (خانه A) باز مىگردد.40.
-
کارآیى
+
B A
C D
+
مشروعیت
-
مشروعیت بالاى یک نظام سیاسى، به طور قابل توجهى تمایل و اشتیاق مردم براى تحمّل کمبودها و نقایص کارایى را افزایش مىدهد. در مقابل، اگر رژیمى خود را در خانه C بیابد، با درجه بالایى از کارایى امّا درجه کمى از مشروعیت، یک بحرانکارایى رژیم مورد نظر را از خانه C به خانه D حرکت خواهد داد که در آن موقع، رژیم احتمالاً ساقط خواهد شد.با این توضیحات مبرهن مىگردد که کارآمدى هم منبع مشروعیت است و هم مشروعیتزا و مایه تقویت آن. در حقیقت، کارآمدى در حوزه مفهوم «مشروعیتیابى» قرار مىگیرد که به معناى فرآیندى است که طى آن، حکومتها به بسط و گسترش پایگاه اجتماعى خود و همچنین بالا بردن درجه رضایت مردم مىپردازند و سعى مىکنند مقبولیت اجتماعى و موقعیت سیاسى خود را تثبیت نمایند و به عبارتى «مشروعیت ثانویه» را تحصیل کنند.در توضیح بیشتر باید گفت: «مشروعیت اولیه یا پیشینى، حقى است که براى یک فرد یا گروه در به دست گرفتن حکومت و اِعمال قدرت فرض مىشود. در حالى که مشروعیت ثانویه یا جارى، در واقع توانایى اِعمال و حفظ این حاکمیت است. رابطه این دو مشروعیت و به تعبیر دقیقتر «مشروعیت» و «مشروعیتیابى»41 یا مشروعیت و کارآمدى، به صورت زیر است:مشروعیت پیشینى--> شکلگیرى قدرت --> استقرار --> اعمال قدرت --> مشروعیت جارى یا ثانویه (کارآمدى)بر این مبنا، کارآمدى مشروعیتزا و از نوع مشروعیت مکمّل و ثانویه است و در راستاى تحصیل دو نوع مشروعیت مهمّ اولیه و ثانویه، بىتردید و به شکل گریزناپذیرى، نظام سیاسى باید به مردم پاسخگو و مسؤولیت شناس باشد.گفتار چهارم :کارآمدى و پاسخگویى در نظام سیاسى علوى (نگرشى جزئى)مبحث اول - مفهوم کارآمدى و کارایى مفهوم اداره - و به تعبیر امروزىتر «مدیریت» - در کلمات و بیانات امام علىعلیهالسلام با واژههایى مانند: «تدبیر»، «اِمره»، «قدرت»، «سید» و «سیادت» و «راعى» به کار گرفته شده است.از سویى مفهوم «کارایى» با وجود تازه و عصرى بودنش، در نهجالبلاغه نیز به طور اَخص و صریح - اگر چه کمتر - مورد اشاره قرار گرفته اما مضمون آن به خوبى در این زمینه به طور عام قابل مشاهده است. شایان ذکر است در حالى که پیشرفت و کارایى در سازمان و نظامهاى غیر دینى و لائیک تنها با ملاحظات مادى سنجیده مىشود، سازمانها و نظام سیاسى در اسلام، پا را از این ملاحظات مادى فراتر مىنهد42 و فقط به فکر اهداف زودگذر و کوتاه مدت برپایه ملاحظات اقتصادى و کارایى اقتصادى و مادى نیست و بدینوسیله هدفهاى فردى، اجتماعى، سازمانى و حکومتى را صرفاً در پرتو محاسبات مادى نمىنگرد بلکه ابعاد معنوى کارایى و شرافت انسانى و ارتقاى کرامت بشرى را نیز در رفتار سازمانى و تعاملى حکومت و مردم مد نظر دارد و بیشترین بازده مادى رابه گونهاى متقارن با افزایش بهینه و کاراى بازدههاى معنوى در نظر مىگیرد.امام علىعلیهالسلام به مفهوم کارایى اشاراتى اختصاصى داشته که حداقل دو مورد آن توسط نگارنده رؤیت و درک شده است. لازم به گفتن است اصلىترین واژه مترادف «کارایى»، در زبان عربى «نفاذیّه» و از مصدر ثلاثى مجرد «نفذ» است که امامعلیهالسلام دقیقاً در حوزه مدیریت و حکمرانى اجتماع با کلماتى مُنشق از این ثلاثى، به کارایى و اثربخشى اشاره نمودهاند که عین این عبارات «نفاذهم» و «نفذ» است. امامعلیهالسلام در نامه خویش به مالک اشتر، داشتن کارایى را از مختصات و شرایط وزیران لایق مىشمارند و در این فراز مهم (نامه 53، بند17)، کلمه «نفاذ» را به معناى «کارا» و در نتیجه «نفاذهم» را به معناى «کاراترین» ایشان به کار بردهاند.43 همچنین در بخش دیگرى با جمله: «من عدل نفذ حکمه»،44 عدالتورزى را مایه اثر بخشى و کارایى عملکرد حکومت به شمار آورده اند.شایان گفتن است که در زبان انگلیسى براى معناى کلمه «کارآمدى» از واژه «Competence» به معناى «صلاحیت و سزاوارى» هم استفاده مىشود. با این ملاحظه مىتوان به جرأت اذعان و اقرار کرد که امامعلیهالسلام با تأکیدى که همواره بر شایستهسالارى و گزینش لایقترین داشتهاند در فرازهاى بىحدّى با عباراتى مانند: «صلاح الولاة»، «اصلحهم»، «خِیَرهم»، «أعلمهم»، «أقْواهم»، «شفاعة الکفایة»، و...، همواره اصرار داشتهاند که صالحترین، بهترین، عالمترین، قویترین و با کفایتترین کارگزاران در رأس تدابیر و مدیریت جامعه قرار گیرند و از جمله در بندهاى متعددى از نامه خطاب به مالک اشتر، گزینش فرماندهان، کُتّاب و مُنشیان و... منوط به انتخاب سزاوارترین و بهترینها شده است.45علاوه بر جستجوى واژه کارآمدى در نهج البلاغه، مىتوان به مفهومسازى در اینباره پرداخت و با توجه به اینکه بسیارى از اندیشمندان معاصر همچون «لیپست» کارایى و کارآمدى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژههاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف کردهاند مىتوان کارآمدى را در معناى کار ویژههاى اساسى حکومت و نحوه ایفاى بهینه آنها تبیین کرد:الف) کارآمدى به معناى ایفاى بهینه کلیه کار ویژههاى حکومت از دو منظر مىتوان به دیدگاههاى امام علىعلیهالسلام در موضوع کار ویژههاى اصلى حکومت نگریست؛ منظرى عام و منظرى خاص. در بخشهایى از نهجالبلاغه، مانند عهدنامه مالک اشتر، ایشان در فرازهایى کلى، اهداف عالى حکومت را برشمردهاند و در منظرهاى خاص دیگر هم به صورت مباحثى فرعى، مقاصد حکومت را مورد تصریح قرار دادهاند. به عنوان ذکر نمونههاى منظر عام، در خطبه 131، اهدافى مانند احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى، بر چیدن آثار فتنه و فساد و استقرار صلاح، حمایت از بندگان مظلوم و محروم، و اقامه حدود الهى اشاره شده است. 46از بیانات امام علىعلیهالسلام در خطبه 40، برداشت مىشود که اهداف حکومت عبارتاند از:471. بسترسازى و تمهید حیات مادى و معنوى مؤمنان.2. تأمین حقوق سایر شهروندان و در امان بودن غیر مؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان.3. تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم، به ویژه مظلومان جامعه.4. سامان دادن به نظام اقتصادى کشور، جهت اداره صحیح و توانمند جامعه.مؤلف در مقالهاى دیگر، اهداف و کار ویژههاى حکومت از دیدگاه امامعلیهالسلام را به شرح زیر آورده است:481. تأمین سعادت مادى و معنوى و توجه به رشد و بالندگى مردم.2. احیا، احقاق و اقامه حق و دفع باطل.3. تحقّق عدالت.4. تأمین امنیت.5. تحقّق وحدت امت در پرتو حکومت رهبرى الهى.6. تأمین رفاه عمومى.7. حفظ کرامت انسانى.8. وصول به تعامل صحیح و مثبت میان حکومت و مردم و کسب حداکثر رضایت آنها.بدیهى است میزان دستیابى به این اهداف و تحقّق این کار ویژهها، مىتواند تعیین کننده میزان کارآمدى و کارایىِ حکومت باشد.ب) شاخصه هاى مهم کارآمدى و کارآیى و ارتباط آنها با اصل پاسخگویى مسلّم است که تبیین این شاخصهها ارتباط آنها را با اصل مهم پاسخگویى بهتر نمایان خواهد ساخت.براى «کارآمدى و کارآیى» مىتوان شاخصههایى تعریف کرد. البته این اشارات نوعى فهم و دریافت از کلام امامعلیهالسلام است وگرنه حضرت به طور مشخص به چنین تقسیماتى، ذیل عنوان کارآمدى اشاره نداشتهاند، بلکه در حقیقت با تفسیر نهج البلاغه و تبیین مفهوم کارآمدى مىتوان چنین سنجهها و اصولى را براى این واژه تعریف کرد که وجود آنها باعث افزایش کارایى و کارآمدى حکومت مىشود که فقط به عناوین آنها - با ذکر یک شاهد از نهج البلاغه - به شرح زیر اشاره مى شود:1. اصل عدالت و عدالت ورزى:«هر کس عدل بورزد حکمش نافذ و کارا مى گردد.»492. اصل شایسته سالارى:«در استخدام کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسى را مپذیر مگر شفاعتِ شایستگى و امانتدارى خودِ آنها را.»50«سزاوارترین کس به خلافت، قوىترین مردم نسبت به آن وداناترین آنها به فرمانهاى خدا است.»513. اصل تجربه گرایى:«کارگزاران خود را از صاحبان تجربه و مهارت، که از خاندانهاى صالح باشند، انتخاب کن.»524. اصل نظارت و کنترل:«بازرسانى را بر آنان اعزام کن که اهل راستى و وفا باشند... آنان را براساس خبرویّت و شایستگى به کار بگمار و از روى روابط و امتیازات نابجا، آنان را به کارنگیر.»535. اصل ضابطه و قانونگرایى به جاى رابطه گرایى:«(در خطاب به خلیفه دوم): سه چیز است که اگر به آن عمل کنى تو را کفایت مىکند و اگر ترک کنى، هیچ چیز تو را کفایت نمىکند: اقامه حدود بر قریب و بعید، قضاوت بر اساس کتاب خدا در حال رضا و سخط و تقسیم عادلانه میان قرمز و سیاه.»546. اصل امانتدارى و تکلیف گرایى:«(خطاب به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان:) همانا پست استاندارى، براى تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتى در گردن توست. باید که از فرمان الهى و امام خویش پیروى کنى... در دست تو، مالى از ثروتهاى خداى بزرگ و عزیز است و تو خزانهدار آن، تا به من بسپارى... .»557. اصل الگو بودن رهبران و مدیران و سادهزیستى آنان:«بر رهبران حق است که در خوراک و پوشاک، همانند ضعیفترین مردم رفتار کنند. هیچ چیز اضافى که آنان قادر به تهیه آن نیستند نداشته باشند، تا فقرا با دیدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضى باشند و ثروتمندان با دیدن آنان شکر و تواضعشان بیشتر شود.»568. اصل کفاف و قناعت و پرهیز از اسراف:«میانهرو باش واز زیادهروى دست بردار و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگهدار چندانکه تو را کارساز است و زیادت را پیش فرست براى روزى که تو را بدان نیاز است.»579. اصل مسؤولیتشناسى حکومت:از دیدگاه نهج البلاغه، نظام سیاسىِ مشروع و داراى مقبولیت و با رضایت عامه و نظامى که واجد کفایت و صلاحیت برآوردن مطالبات و تحقّق کار ویژههاى خود است، ضرورتاً باید نظامى پاسخگو و مسؤولیتشناس باشد و به طور حتم چنین حکومتى با تکیه بر رمز پاسخگویى و قبول مسؤولیت، از «نفوذ حکم» و اثر بخشى فرامین و به تعبیر امروزىتر، از کارآمد و کارایى روزافزون بر خوردار خواهد شد. شواهد لازم این مبحث در زیر ارائه مىگردد.مبحث دوم : پاسخگویى و مفاهیم همپیوند همانطور که پیشتر یادآورى شد، امامعلیهالسلام در نامه 5 نهج البلاغه به والى خویش در آذربایجان، حکومت را به سان امانتى براى وى تعریف مىکند که مىبایستى در قبال قبول این امانت و مسؤولیت، پاسخگو باشد. جالب اینجاست که در فرهنگ سیاسى علوى این مسؤولیت و پاسخگویى، تنها در قبال خداى متعال، رهبر جامعه اسلامى و مردم نیست، بلکه شامل سرزمین، شهرها، خانهها و حتى حیوانات آن نیز مىشود. امامعلیهالسلام در همین راستا در خطبه 167 مىفرماید:«از خدا بترسید، و تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند، مسؤول بندگان خدا، و شهرها و خانهها و حیوانات هستید. خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرباز مدارید، اگر خیرى دیدید برگزینید و اگر شرّ و بدى دیدید از آن دورى کنید.»58از نظر امامعلیهالسلام پرسشگرى مردم و پاسخگویى حکومت و زمامداران، رمز سامانیابى و اصلاح دستگاه حاکمه است همچنانکه در خطبه 216 مىفرمایند: «ملّت سامان نیابد مگر با اصلاح زمامداران و زمامداران اصلاح نشوند جز با استقامت ملت.»59امامعلیهالسلام همواره به والیان خویش، مسؤولیت خطیر حکومت و ضرورت استوارى آنهارا در ایفاى وظایفشان یادآور مىشدند و از آنها مىخواستند به گونهاى عمل کنند که در هنگام پاسخگویى به مردم، مجبور به عذرخواهى نشوند. در همین راستا در نامهاى به قُثَم بن عباس - فرماندار مکه در سال 39 هجرى - پس از تذکر و هشدار به توطئه عوامل معاویه در شهر مکه، مىفرمایند:«... در اداره امور خودهوشیارانه و سرسختانه عمل کن، نصیحت دهندهاى عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش. مبادا کارى انجام دهى که به عذرخواهى روى آورى، بکوش نه به هنگام نعمتها شادمان و نه هنگام مشکلات سست باشى.»60حضرت خود را در مسؤولیتشناسى و تعهد و پاسخگویى، پیشگام دانسته و اینگونه صفات را پیشاپیش برخود فرض مىشمارند؛ همچنانکه در خطبه 175 فرموده اند: «به خدا سوگند من هرگز شما را به طاعتى برنیانگیختم مگر آنکه خود پیشتاز آن بودم و از هیچ گناهى نهىتان نکردم مگر آنکه خود را پیش از شما از آن بازداشتم.» 61در خطبه 16 نیز همین مضمون، با گفتن این جمله که «آنچه مىگویم بر عهده من است»62 وجود دارد و یا درخطبه 119 با تأکید بر مسؤولیت خطیر رهبرى مىفرمایند: «شایسته نیست که من سپاه و شهر و بیت المال و گردآورى خراج و قضاوت میان مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را وانهم و با موجى از لشکر بیرون آیم.»63نامه 45 نهج البلاغه یکى از فرازهاى بلندى است که بیانگر اوج مسؤولیتشناسى و تأکید امامعلیهالسلام بر ضرورت پاسخگویى خویش به مردم است، آنجا که مى فرماید:«من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم و بافتههاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیزه گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهاى لذیذ برگزینم، در حالى که در حجاز و یمامه کسى باشد که به قرص نانى نرسد، یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایى که از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد...آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخىهاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختىهاى زندگى الگوى آنان نگردم؟ آفریده نشدم که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم و از آینده خود بىخبر است. آیا بیهوده مرا آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفتهاند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟...»64امام علیه السلام خود را مسؤول و پاسخگوى اقدامات لشگریانش مىداند و این پاسخگویى را به عنوان مثال در نامه 60- به فرماندارانى که لشکر از شهرهاى آنان مىگذرد - اعلام مىکند. حضرت با سفارش سپاهیان به عدم آزار و اذیت و شرارت نسبت به مردم و اموال مردمى که در مسیر حرکت لشگریان قرار دارند، از این آزارها بیزارى مىجوید و در مقام پاسخگویى به رفتار و کردار آنها مىفرماید:«من پشت سرسپاه در حرکتم، شکایتهاى خود را به من رسانید و در امورى که لشگریان بر شما چیره شدهاند که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند آن را برطرف خواهم کرد.»65اساساً، امامعلیهالسلام در بازخواست و پاسخطلبى نسبت به اقدامات کارگزاران و فرمانداران خویش، اهل مجامله و تعارف نبود. نامه عتاب آلود حضرت نسبت به یکى از یاران نزدیکش؛ یعنى کمیل بن زیاد نخعى 66در سال 38هجرى، گواه روشن این مدعا است. کمیل که فرماندار شهر «هِیت» بود در این نامه به دلیل ترک مقابله با دشمنان مهاجم شام به شدت از سوى حضرت مورد نکوهش قرار گرفته است آنجا که مىفرماید:«سستى انسان در انجام کارهایى که برعهده اوست و پافشارى در کارى که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانى آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسدارى از مرزهایى که تو را بر آن گمارده بودیم - و کسى در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد - اندیشهاى باطل است. تو در آنجا پلى شدهاى که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتى دارى که باتو نبرد کنند، و نه هیبتى دارى که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزى را مىتوانى حفظ کنى، و نه شوکت دشمن را مىتوانى در هم بشکنى، نه نیازهاى مردم دیارت را کفایت مىکنى، و نه امام خود را راضى نگه مىدارى.»67در ضمن، این نامه بیانگر این نکته نیز هست که هر کس باید به مسؤولیت خاص خود بپردازد و در غیر قلمرو تکلیف خویش پاى ننهد.امام علیه السلام در نامهاى خطاب به فرماندار دیگر خود؛ یعنى «منذر بن جارود عبدى» که خیانتى انجام داده و هواپرستى پیشه کرده بود، ضمن احضار او به نزد خویش مىفرماید:«اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شترخانه و بند کفش تو، از تو با ارزشتر است و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد و نه مىتواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى بدور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسید نزد من بیا.»68امامعلیهالسلام یکى از نشانههاى جامعه ناسالم و آفتزده و بیمار را در این مىداند که پرسشگران انگیزه آزار داشته و پاسخگویان به تکلّف دچار باشند. در این باره، در حکمت 344 چنین آمده است:«گفتارها نگهدارى مىشود و نهانها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال و کارنامه خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفتهایند جز آن را که خدا نگهدارد، پرسشگرانشان انگیزه آزار دارند و پاسخگویان نیز به تکلّف دچارند و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهى ناراحت شود یا کلمهاى او را دگرگون سازد.»69امامعلیهالسلام، درباره پرسشگرى صحیح مى فرماید: «براى فهمیدن بپرس نه براى آزار دادن، که نادان آموزش گیرنده همانا، داناست، و همانا داناى بىانصاف چون نادان بهانه جو است.» 70در فرهنگ سیاسى نهجالبلاغه، پرسش هر چند که به حق باشد باید در وقت مقتضى و در جاى خود عرضه شود؛ در خطبه 162 در پاسخ فردى که از علل و عوامل غصب امامت، از حضرت سؤال کرد، فرمود: «اى برادر بنى اسدى! تو مردى پریشان و مضطربى که نابجا پرسش مىکنى.»71امامعلیهالسلام، پاسخگویى دقیق و هوشیارانه و مقارن با مصلحت را توصیه مىکند و مىفرماید: «آنچه نمىدانى مگو، بلکه همه آنچه را که مىدانى نیز مگو؛ زیرا خداوند بزرگ براعضاى بدنت چیزهایى را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت مىآورد.»72از منظر حضرت، پاسخگویى مىبایستى در نهایت شهامت و صداقت صورت گیرد و پاسخگویان نباید در صورت فقدان اطلاعات لازم از پاسخ منفى شرم کنند و باید حقایق را منعکس نمایند؛ «و اگر از یکى سؤال کردند و نمىداند، شرم نکند و بگوید نمىدانم.»73 زیرا «کسى که از گفتن نمىدانم، روى گردان است، به هلاکت و نابودى مىرسد.»74 از نظر امامعلیهالسلام، در پاسخگویى، ظرافتهاى لازم مىباید رعایت شود واز ارائه پاسخهاى انبوه و همانند پرهیز شود؛ زیرا «هر گاه پاسخها، همانند و زیاد شد، پاسخ دُرست پنهان گردد.»75 همچنین نکته ظریف دیگر آن است که همواره ایشان پاسخگویى را در حضور جمع بر پاسخگویى در محیطهاى محدود و فردى ترجیح مىدادند گواه این مدعا آن است که شخصى از امام خواست تا ایمان را توصیف کند، امام علیه السلام فرمود: «فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنى دیگرى آن را در خاطرش سپارد؛ زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکى آن را به دست آورد و دیگرى آن را از دست بدهد.»76 بدینسان مشخص است که کارگزاران نظام اسلامى نیز در پاسخگویى خود و ارائه گزارش به مردم، مىبایستى از حداکثر ابزارهاى رسانهاى جهت انتقال کارنامه خویش به عموم مردم سودجویند و بدینوسیله مسائل، مشکلات وحتى خدمات خود را به مردم منعکس نمایند.با این توضیحات و با توجه به اهمیت پرسشگرى و پاسخگویى در آیات و روایات و در اندیشههاى سیاسى اسلامى، مُبرهن است که کارآمدى و ایفاى کار ویژههاى حکومت اسلامى کاملاً در گرو تمهید و تسهیل شرایط پرسشگرى عمومى و پاسخگویى مسؤولان و کارگزاران آن است و تنها بدین وسیله است که مشروعیت اولیه و ثانویه نظام تأمین گردیده و رضایتمندى عمومى حاصل خواهد شد.برداشت و نتیجه از مستندات این پژوهش به خوبى بر مىآید که چه در منابع اسلامى و چه در ادبیات علوم سیاست و مدیریت، دو مفهوم متعامل «کارآمدى» و «پاسخگویى» از مفاهیم بسیار با اهمیت هستند و به نظر مىرسد که شواهد تحقیق بیانگر اثبات مدعا و مفروض این نوشتار است که میان پاسخگویى و افزایش کارآمدى نظام سیاسى، تعامل مستقیم و دو جانبهاى برقرار مىکند و پاسخگویى را زیر مجموعه و یکى از اصول کارآمدى نظامهاى سیاسى به شمار مىآورد.پاسخگویى از آنرو شاخصى از شاخصههاى کارآمدى و اصلى از مجموعه اصول آن است که تحقّق آن، به مشروعیت اولیه و ثانویه نظام خواهد افزود. از سوى دیگر، چون پاسخگویى متضمّن موارد زیر است:1. اطلاعرسانى، روشنگرى و تنویر افکار عمومى.2. برقرارى ارتباط دوسویه و متقابل حاکمیت و مردم.3. ارتقاى فرهنگ مشارکتپذیرى همگانى.4. گسترش فرهنگ نقد و پرسشگرى. 5. تعمیم نظارت عمومى.البته چنین پاسخگویى داراى ویژگیهاى خاص خود است؛ از جمله نیازمند سازماندهى و محتاج پرسشگرى واقعى، مطلوب و سامانمند است و باید فارغ از تبلیغات کاذب، کلّىگویى و برخورد شعارى و کلیشه اى باشد.این مهم نیاز به فضاى باز سیاسى، قوت جامعه مدنى و رسانهها دارد و باید جهت تحقّق آن به قوت فضاى نقد، انتقادپذیرى و انتقادگرى افزود.پاسخگویى نیاز به فرهنگسازى، به ویژه در میان مسؤولان، نخبگان، احزاب و رسانهها دارد. دستگاههاى نظارتى و پرسشگرى؛ مانند مجلس و رسانهها باید تقویت شوند. موانع درون سازمانى و عدم پایبندىِ نظاممند دستگاههاى دولتى و غیردولتى باید پیگیرى شود. از تجارب دیگر کشورها در این قلمرو مىتوان استفاده کرد77 و ضرورى است نظریهپردازىهاى لازم صورت گیرد.در این مسیر، رسانهها باید به اطلاعرسانىِ دقیق، صحیح و صادقانه روى آورند و از برخوردهاى جناحى، باندى و یکسویه خوددارى کنند؛ همچنانکه پاسخگویى هم نباید یک سویه و یک طرفه باشد.امر به معروف و نهى از منکر به عنوان اسلامىترین و اصلىترین سازوکار نظارت عمومى باید تحکیم و ساماندهى شود، باسکون و بىتفاوتى، ذهنیت قیومیّت یا تولّىگرى پارهاى مسؤولان و یا نهادها حتماً مقابله شود، گزارشهاى دوایر و نهادها و... فقط به قصد رفع تکلیف و آنهم به صورت مقطعى انجام نشود. ضمن اینکه نباید پاسخگویى فقط در مرحله پایان امور صورت گیرد بلکه دستگاههاى مختلف ضرورى است در کلیه مراحل چهارگانه عملکرد یک سامانه سیاسى - یعنى داده، فرایند، بازده و بازخورد - پاسخگوى مطالبات مردم باشند و آ نها را تجمیع و پاسخگویى کنند.بدیهى است حاصل پاسخگویى نهادینه شده و عمومى؛ سلامت، اقتدار، توانمندى و در نهایت افزایش کارآمدى و کارایى نظام خواهد بود. البته باید خاطرنشان کرد که از همه مهمتر، کارگزاران نظام سیاسى ابتدا مىبایستى خود را در مقابل خداوند متعال پاسخگو بدانند و بنا به حدیث معروف «حاسِبُوا أنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا»78 در آغاز به محاسبه نفس خویش بپردازند، آنگاه در برابر وجدان، مردم و سپس آیندگان خود را مسؤول و پاسخگو بشمارند. عرصه پرسشگرى نیز باید عارى از هر گونه تهدید و تطمیع باشد. تخریب و مچگیرى، جاى نقد ننشیند و پرسشگران و پاسخگویان از سعه صدر لازم سود برند و با شفافیت کامل و با پرهیز از سیاهنمایى با یکدیگربرخورد کنند. ضمن اینکه سطوح پرسشگرى و سطوح پاسخگویى، در یک نظام کارآمد، خواه ناخواه باید از یکدیگر تفکیک شوند و رعایت این تفکیکها ضرورى است.از سویى قلمرو و اهداف پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکار اجرایى و قانونمند آن، باید مشخص باشد. در چنین صورتى مىتوان پرسشگرى و پاسخگویى را از شاخصههاى اصلى کارآمدى یک نظام سیاسى بشمار آورد.البته به جرأت مىتوان گفت که در منابع قرآنى و روایى، نمونههاى عالى پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکارهاى آن، که منجر به افزایش کارایى یک نظام سیاسى مىشود، مورد اشاره قرار گرفت و در مستندات تحقیق تا حد مقدور به آنها اشاره شد و امید مىرود که عمل به این سازوکارها در کشورمان - آنهم نه فقط در یک سال و مقطع خاص - روزافزون گردد.
*. در مورد موضوع « پاسحگویی»، به فعرست کتب و مقثالات یافت شده فارسی که در پایان مقاله آمده مراجعه کنید.**. عضو هیات علمی مجله
پی نوشت:
*فهرست کتب و مقالات فارسی در موضوع پاسخگویی:
الف) کتابها- گفتمان پاسخگویى، معاونت پژوهشى و برنامهریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى، 1383ش.اهداف، ضرورتها، اصول و آفات پاسخگویى، پاسخگویى حاکمیت و نهادهاى قدرت از منظر قانون اساسى، پرسشگرى و پاسخگویى از دیدگاه امام خمینىقدس سره، پاسخگویى و نقش احزاب، رسانهها و نهادهاى مدنى، پرسشگرى و پاسخگویى در روایات معصومین و... از جمله مقالات این کتاب مىباشد.- مناسبتها؛ پرسشگرى آگاهانه و پاسخگویى مسؤولانه، معاونت پژوهشى و برنامهریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى،1383ش.این کتاب حاوى مجموعه مقالات، سخنرانیها، چکیده مباحث کمیسیونها و گزارش نظرسنجى انجام شده در ششمین همایش سراسرى مسؤولان شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى در مشهد مقدس مىباشد.
ب) مقالات- سیدمحمدرضا علاءالدین، «فرهنگ پرسشگرى و پاسخگویى»، فصلنامه قرآنى کوثر، سال 4، شماره 13، تابستان 83- ابوالحسن فقیهى، «نظامهاى پاسخگویى در بخش دولتى» (دیدگاه تطبیقى)، مجموعه مقالات دومین همایش علمى و پژوهشى نظارت و بازرسى در کشور، ناشر: قوه قضاییه، سازمان بازرسى کل کشور، 1382- همچنین همایشى با نام «همایش نهضت پاسخگویى» در 26 آذرماه توسط دانشگاه آزاد اسلامى - واحد شاهرود - برگزار شده است. در مورد پژوهش در مبحث مهم «کارآمدى» به سه منبع مهم زیر مىتوان اشاره کرد:- محمدجواد لاریجانى، حکومت؛ مباحثى در مشروعیت و کارآمدى، تهران، سروش، 1373- بهرام اخوان کاظمى، درآمدى برکارآمدى در نظام سیاسى اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، (در آستانه چاپ).- حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى»، پیشین.
1. براى مثال ر.ک.به: حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى، فصلنامه راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، صص 6-36
2. براى نمونه ر.ک.به: قربانعلى درّى نجفآبادى، روزنامه جمهورى اسلامى، 83/6/8
3. براى ملاحظه بیانات مقام معظم رهبرى در این باره، به سایت «www.Khamenei.ir»رجوع نمایید.
4. «انا عرضنا الامانه على السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا».
5. عنکوبت: 2
6. قیامت: 36
7. بلد: 6
8. مؤمنون: 115
9. بلد: 7
10. اسراء: 36
11. اسراء: 34
12. طلاق: 8
13. انبیاء: 1
14. غاشیه: 26
15. مؤمنون: 117
16. «والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیئاً و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سریع الحساب».
17. «فاما من اوتى کتابه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا * و ینقلب الى اهله مسرورا».
18. «... ما علیک من حسابهم من شى و ما من حسابک علیهم من شىء....».
19. «ارءیت من اتخذ الهه هویه افانت تکون علیه وکیلا * ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون اِن هم الا کالانعام بل هم اضلّ سبیلا»، فرقان: 44 و 43
20. «فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم».
21. «لهم فیها ما یشاؤون خالدین کان على ربک وعداً مسؤولا»، ر.ک.به: تفسیر نمونه، ج15، ص 39
22. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مؤسسه امیرالمؤمنینعلیهالسلام، 1381، ص 130
23. همان، خطبه 72، بند3، ص 94
24. همان، خطبه 175، بند1، ص 243
25. همان، خطبه 113، بند4، ص 160
26. همان، خطبه 176، بند14، ص 246
27. همان، حکمت 425و478، صص538 و 530
28. همان، خطبه 86، بند3و4، ص 110
29. همان، نامه 74، ص 446
30. «ولا تغفل فلست بمغفول عنک».
31. همان، نامه 31، ص 376
32.Effectiveness
33. Efficiency
34. Ligitimacy
35. Totaliter
36. Despotism
37. Political obligation
38. رابرت دال، تجزیه و تحلیل علوم سیاست، حسین ظفریان، تهران، نشر مترجم، 1364، ص70
39. See,S.M.Lipset,)Political man, The Social Bacis of politics(New York: Doubleday ,1959,p.77.)
40. .81 ,Ibid
41. .Legitimation
42. ر.ک.به: علاّمه محمدتقى جعفرى، «یک بحث بنیادین در ریشههاى انگیزش (مندرج در: نگرشى در مدیریت در اسلام، تهران، مرکز آموزش و مدیریت دولتى، 1372، ص169-170).
43. ر.ک.به: نهج البلاغه، ترجمه و شرح سیدعلینقى فیض الاسلام، تهران، [بىنام]، 1351ش، نامه53، بند 17، ص 999
44. ر.ک.به: جمال الدین محمد خوانسارى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج5، تهران، دانشگاه تهران، 1360، ص 175
45. براى نمونه، ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172، ص 558
46. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، صص 406-407
47. ر.ک.به: همان، خطبه 40، ص 125
48. ر.ک.به: بهرام اخوان کاظمى، «آرمانهاى حکومت از دیدگاه امام علىعلیهالسلام، حکومت اسلامى، شماره 17، پاییز 1379، صص 129-148
49. خوانسارى، پیشین، ج5، ص 175
50. محمد مهدى شمس الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، بیروت، چ سوم، 1374ش.(قم، 1411ق).
51. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172 ،ص558، همچنین ر.ک.به: خطبه 73، صص71172، خطبه 172، بند6، صص 559-560
52. همان، نامه 53، بند 43، ص1011، بند 87، ص 1034
53. همان، بند 45و43، صص 1011-1012
54. ر.ک.به: علىاصغر الهامىنیا، «نظارت بر کارگزاران در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، شماره 18، زمستان 1379، ص254. همچنین ر.ک.به: خطبه 215، بند 2تا7، صص714-715 و نامه 41، صص957-960 و نامه 53، بند 85، ص 1031
55. نهجالبلاغه، فیض الاسلام، نامه 5، بند1، ص839. همچنین ر.ک.به: نامه 26، بند 6و7، ص886ونامه 40، بند 1و2، ص955 و خطبه 33، ص 111
56. محمدباقر المحمودى، نهجالسعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج2، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1385 ه' .ق. ص49. همچنین ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 200، بند 4، صص 663-664
57. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 21، بند 1، ص 872
58. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 167، بند 5، ص 236
59. همان، خطبه 216، بند7و8، ص 322
60. همان، نامه 33، بند 3و4، ص 392
61. همان، خطبه 175، بند3، ص 244
62. «ذمّتى بما أقول رهینة»، همان، خطبه 16، بند1، ص 46
63. همان، خطبه 119، بند2، ص 168
64. همان، نامه 45، بندهاى 10، 11، 12، ص 402
65. همان، نامه 60، بند4و5، صص 434و433
66. کمیل بن زیاد نخعى از یاران برگزیده امام علىعلیهالسلام و از بزرگان تابعین بود و در خلوت امام راه داشت تا جایى که دعاى معروف کمیل از سوى حضرت خطاب به وى انشا شده است. او در سال 82 هجرى به دستور حجاج بن یوسف شهید شد.
67. همان، نامه61، ص 435
68. همان، نامه 71، ص 445
69. همان، حکمت343، ص 514
70. همان، حکمت 320، ص 512
71. همان، خطبه 162، بند1، ص 224
72. همان، حکمت 382، ص 525
73. همان، حکمت 82، ص 464
74. همان، حکمت 85، ص 464
75. همان، حکمت 243، ص 492
76. همان، حکمت 266، ص 503
77. براى مطالعه تطبیقى نظامهاى پاسخگویى در پنج کشور انگلیس، آمریکا، پاکستان، بنگلادش و زامبیا، ر.ک.به: ابوالحسن فقیهى، نظامهاى پاسخگویى در بخش دولتى «دیدگاه تطبیقى».
78. کافى، ج8، ص143؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 95
گفتار اول : پاسخگویى، حسابرسى و مسؤولیت خواهى در قرآن و نهج البلاغه (نگرشى کلى)مبحث اوّل - قرآن براساس آموزههاى قرآن، اسلام بر پایه پاسخگویى استوار است. پاسخگویى دو جنبه دارد؛ فردى و اجتماعى. از جنبه فردى، خداوند اختیارات و توانمندیهایى در اختیار انسان قرار داده و اهداف مشخصى براى او تعیین کرده است که در مقابل این توانمندیها و اهداف باید پاسخگو باشد. از ا ین پرسشگرىِ الهى مىتوان نتیجه گرفت که از جنبه اجتماعى نیز وقتى مردم، اختیارات و توانمندیهایى در اختیار کارگزاران خود قرار دادند و قدرت خود را به آنها تفویض کردند، این مسؤولان ملزم به پاسخگویى هستند.از دیدگاه قرآن، جهان آفرینش و به تبع آن حیات انسانى داراى حساب و کتاب دقیقى است و سراسر این کتاب آسمانى سرشار از آیاتى است که بر مسؤولیتخواهى، پرسشگرى و حسابرسى از انسانها تأکید کرده است و انسانها باید پاسخگوى امانتى باشند که بنا به آیه 72 سوره احزاب به آنها سپرده شده است؛ امانتى که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن سرباز زدند.4 برخى از این آیات از باب نمونه چنیناند:- «آیا مردم چنین پنداشتند به صرف اینکه ما ایمان به خدا آوردهایم، رهایشان کنند و بر این دعوى هیچ امتحان نشوند؟»5- «آیا آدمى مىپندارد که او را مهمل از تکلیف وثواب و عقاب گذارند؟!»6- «آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایى ندارد، زهى غرور و جهالت!»7- «آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریدهایم - و پس از مرگ - هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟!»8- «آیا پندارد که کسى او را ندیده است؟!»9- «هرگز برآنچه علم و اطمینان ندارى دنبال مکن که - در پیشگاه حکم خدا - چشم و گوش و دلها همه مسؤولاند.»10- «همه باید به عهد خود وفا کنید که البته - در قیامت - از عهد و پیمان پرسیده خواهد شد.»11- «چه بسیار مردمِ دیارى را، که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند و کافر شدند، ما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب بسیار شدید معذّب ساختیم.»12- «روز حساب مردم بسیار نزدیک شد و مردم سخت غافلاند و اعراض مىکنند.»13- «... مگر کسانى که روى از حق گرداندند و کافر شدند، آنگاه حساب - و جزاى اعمال نیک و بد - شان بر ما خواهد بود.»14- «و هر کس غیر خدا کسى را به الوهیت خواند، حساب کار او نزد خداست و البته کافران را - در روز کیفر - فلاح و رستگارى نیست.»15در آیه 39 سوره نور، خداى متعال اعمال کافران را به سرابى فریبنده در بیابانى هموار، جهت شخص تشنه تشبیه مىکند و وعده مىدهد که کافران در روز جزا خدا را حاضر و ناظر اعمال خویش خواهند دید که به حساب کار آنان به صورت تمام و کمال خواهد پرداخت و کیفر کفر آنها را خواهد داد و در اصل خداوند متعال در یک لحظه به حساب تمام مخلوقات رسیدگى خواهد کرد.16 این در حالى است که خداوند در آیات 6 الى 9 سوره انشقاق17 و بسیارى دیگر از آیات، از حسابرسى آسان جهت مؤمنین و سرور آنان در موعد حساب یاد مىکند؛ کسانى که به خلاف کافران و بدکاران، کارنامه اعمالشان را در دست راست مىگیرند و با پاسخگویى خویش به فلاح و رستگارى مىرسند.از دید آیات الهى و از جمله آیه 52 سوره انعام، به هر کس حسابرسى خاص مىشود و حساب کسى به حساب دیگرى گذاشته نخواهد شد.18 ضمن اینکه کافرانى که هواى نفس را بر خود غالب کرده و از خدا و محاسبه روز جزا غافل شدهاند، در بىعقلى و بىفکرى با چهار پایان مقایسه شده و حتى از آنها نادانتر و گمراهتر به شمار آمده اند.19در فرهنگ قرآنى، حتى این محاسبه و انتظام در سراسر گیتى جریان دارد؛ همچنانکه در آیه 96 سوره انعام مىفرماید:«خداست شکافنده پرده صبحگاهان و شب را براى آسایش خلق مقرر داشته و خورشید و ماه را به نظمى معین به گردش درآورده، این خداى مقتدر دانا است.»20 بد یهى است حیات بشرى نیز به عنوان برخى از خلقت الهى نمىتواند از این نظام محاسبه و پرسشگرى و ضرورت پاسخگویى و اداى امانت و ایفاى مسؤولیت بىبهره باشد. جالب اینجاست که خداوند متعال خود را هم مسؤول معرفى نموده است؛ همچنانکه خداوند در آیه 16، سوره فرقان، خود را در برابر تحقّق وعده بهشتى، که به مؤمنان داده، موظف و مسؤول مىداند.21از این آیات به روشنى استنباط مىشود که اساس خلقت الهى و آفرینش آسمانها و زمین و جامعه بشرى بر حسابگرى و حاسبرسى و ضرورت پاسخگویى بنا شده است و انسانها چه در حیطه مسؤولیت فردى و چه اجتماعى و چه در مقام کارگزاران سیاسى و حکومتى موظف به قبول مسؤولیت کنشها و رفتار خویشاند و باید در قبال قبول مسؤولیت به خدا و خلقِ او پاسخگو باشند؛ همانگونه که بنا به باورهاى اسلامى، پرسشهاى شب اول قبر، بزرگترین پرسشگرى خداوند از انسان است و براى این موجود، مفر و گریزى جز پاسخگویى نیست.
مبحث دوم - نهج البلاغه در نهج البلاغه نیز پرسشگرى و پاسخگویى داراى جایگاه عالى و پسندیدهاى است. امام علىعلیهالسلام پرسش را کلید دانش شمرده و در همین راستا در خطبه 93 از مردم مىخواهند پیش از آنکه ایشان را از دست دهند، تمامى پرسشهایشان را با وى در میان گذارند تا به آگاهى کامل برسند. امام در همین خطبه خود را محور جریان سالم پرسشگرى و پاسخگویى دانسته، مىفرمایند: «اما اگر از دست بدهیدم، در هنگامه جریانهاى ناخوشایند و مشکلات سهمگین، بسیارى از پرسشگران به دام مىافتند و بسیارى از پاسخگویان به کارشان در مىمانند.»22و در خطبه 72 فرمودهاند:« که پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم چگونه بارسنگین مسؤولیت رسالت را به دوش کشیدند.»23آن حضرت تعهّد و مسؤولیت را مرز انسانیت به شمار مىآورند و در خطبه 175، غافلان بىمسؤولیت را با عنوان «از خود بیگانگان و رهاشدگان» خطاب قرار مىدهند و به آنها اعلام مىدارند که از تمامىِ کارهایشان بازخواست خواهند شد.24و بر جدّى گرفتن مسؤولیت و انجام فرایض الهى و اولویت بخشى به آنها پاى فشرده و در خطبه 113 از مردم مىخواهد آنچه را که خدا برآنها واجب کرده، بدهکارى خود تلقى کنند و از خداوند بخواهند که حقش را آنچنان که خواسته بپردازند.25حضرت در خطبه 176 مىفرماید: «بکوشید از عهده مسؤولیتى که خدا بر عهده شما گذاشته به درستى برآیید و انجام وظیفه کنید.»26در فرهنگ نهج البلاغه بر مسؤولیت ویژه عالمان و توانگران تأکید شده است و بیان امام علیه السلام در حکمت 478 و 425 شاهد این مدعا است.27 حضرت در خطبه 86 مردم را مخاطب قرار داده، به آنها یادآور مىشود که خداوند مسؤولیت پاسدارى از کتابش را به شما سپرده و شما را پوچ نیافریده است.28 و در نامه 74 اظهار مىدارند که: « بىگمان انسان در خصوص پیمان الهى مورد بازپرسى است »29 و باید پاسخگو باشد . در حکمت 383 فرموده اند : « غافل مباش که از تو غافل نیستند. »30 امام علیه السلام در نامه 31، حتّى مسؤولیت در قبال فرزندان را یادآور شده اند!31علاوه بر این فرازهاى عام، امامعلیهالسلام در بیانات مبسوطى به ضرورت پاسخگویى و مسؤولیتشناسى کارگزاران سیاسى اشاره نمودهاند که در جاى خود به آنها پرداخته خواهد شد.- گفتار دوم : مفهوم کارآمدى و کارآیى در علوم مدیریت و سیاست مفهوم کارآمدى32 و کارآیى33، از مهمترین مفاهیم علوم مدیریت و اقتصاد است مىباشند و تقریباً از چندین دهه گذشته در عرصه علم سیاست نیز به طور جدى پاى نهاده و مطرح گشتهاند. از آنجا که هر سامانه مدیریتى و هر سازمانى به دنبال پیشینه کردن کارآمدى و کارایى خویش است، بدیهى است که گستردهترین و مقتدرترین سازمان موجود؛ یعنى نهاد دولت هم به دنبال دستیابى به این هدف حیاتى باشد تا با داشتن پیشینه مشروعیت اولیه، به مشروعیتسازى جدیدى دست یازیده و مشروعیت ثانویه از طریق کارآمدى را نیز کسب کند و بدین وسیله دوام و پایبندى خویش را، با تحصیل رضایت افزونتر شهروندان، بیش از پیش تضمین نماید. کارآمدى در حقیقت بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن است و ایفاى بهینه کار ویژههاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم را در پى دارد.امروزه باگذشت بیست و شش سال از انقلاب اسلامى و مردمى ایران و بالطبع با تأسیس جمهورى اسلامى، کمتر کسى تردیدى در پایههاى مشروعیت این نظام روا مىدارد، اما این نیز واقعیت دارد که هر حکومتى ممکن است در عرصه تحقّق کار ویژهها و وظایف و اهداف خود با درجهاى از ناکارآمدى و دغدغه آن مواجه شود. این در حالى است که متأسفانه برخى نیز عنادورزانه سعى در ایجاد شبهه ناکارآمدى حکومت دینى و تشکیک در توان آن، در پاسخگویى به انتظارات و خواستههاى مردم دارند. این در حالى است که کاهش کارآمدى، بیمارى گریزناپذیر هر نظام سیاسى است و نظامهاى موفق آنهایى هستند که همواره با ارائه راهکارهاى نظرى و عملى، سعى در علاج این بیمارىِ موسمى دارند، هر چند این مداوا قطعى نیست بلکه زمانمند و موقت است. از سویى حتى نظامهاى کارآمد نیز به دنبال تجربه راههاى جدیدى براى افزایش کارآمدى خود هستند؛ زیرا این واقعیت دارد که ناکارآمدى یکى از اساسىترین چالشهاى توسعه و پیشرفت هر کشور و از عوامل مخلِّ عمده این مسیر است و هر گونه طراحىِ توسعه مىبایستى جاى ویژهاى را براى ارتقاى کارآمدى در کلیه جوانب و عرصهها قائل باشد.در علم مدیریت، «کارآمدى» در گرو کسب هدفهاى تعیین شده و رضایت خاطر کسانى است که در راه رسیدن به اهداف نقش دارند. اما «کارایى» در به کارگیرى و تخصیص منابع تولید، براى استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه و کمترین ضایعات براى هر میزان تولید است. این دو واژه در علم سیاست معمولاً به گونهاى درست یا نادرست؛ مترادف فرض شده و غالباً بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن و ایفاى بهینه کار ویژههاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم مىباشد. بسیار واضح است که این ایفاى بهینه و کسب حداکثر رضایتمندى مزبور، بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى و مسؤولیتشناسى و شناختن حق پرسشگرى براى مردم حاصل نخواهد شد و بدینسان این استنباط روشن خواهد بود که کارآمدى و پاسخگویى، لازم و ملزوم و مکمّل یکد یگرند.گفتار سوم :مشروعیت،34 محصول تعامل کارآمدى و پاسخگویىامروزه در اصلى ترین تفکیک نظامهاى سیاسى، آنها را به دموکراتیک (مردمسالار)، و غیر دموکراتیک تقسیم مىکنند. مهمترین وجه تمایز نظامهاى مردمسالار از غیر آن، وجه پاسخگو بودن و قبول مسؤولیت در قبال مردم بوده و هست. در مقابل؛ حکومتهاى غیر دموکراتیک؛ اعم از سنتى و مدرن و در انواع مختلف آن؛ مانند رژیمهاى «تمامیتگرا و جامع القوا»،35 استبدادى36 و غیره با نادیده گرفتن مردم و حقوق آنها، اهمیتى به پاسخگویى نداده و خواستهها، مصالح و باورهاى فردى و گروهى خود را بر مصالح مردم و عموم ترجیح مىدهند و نه تنها خود را خادم مردم نمىدانند بلکه مردم را با انواع شگردها و ترفندها، در راه منافع خود به خدمت مىگیرند و از قبول مسؤولیت در قبال کنشهاى حکومت، در آنها خبرى نیست.به عکس، در نظامهاى مردمسالار به دلیل توجه به پاسخگویى به مطالبات، خواستهها و نیازهاى مردم و مصالح عمومى، رضایتمندى مردم جلب شده و چنین نظامى به دلیل همین پاسخگویى به عامّه و مسؤولیت شناسى، واجد مشروعیت مىگردند. همچنین بدیهى است؛ نظام «مشروعى» که قائل به پرسشگرى مردم و ضرورت پاسخگویى به آنها است مىبایستى از حداکثر «کارآمدى» سود ببرد تا بتواند به مطالبات ضرورى مردم پاسخ گوید.بنابراین، «مشروعیت» محصولِ تعامل پاسخگویى و کارآمدى است. تبیین بیشتر مفهومِ مشروعیتِ اولیه و ثانویه (کارآمدى)، به فهم بیشترِ ارتباط آنها با پاسخگویى و تعاملات پیشگفته کمک خواهد کرد. از مشروعیت، تعریفهاى فراوان کردهاند اما در مجموع، پرسش از چرایى «الزام و التزام سیاسى»؛37 پرسش از مشروعیت است. این مفهوم به معناى میزان اعتقاد شهروندان به دولت، به مثابه تجسم بخش منافع آنها و باور به حقانیت و شایستگى دولت در برخوردارى از قدرت و اِعمال این قدرت بر شهروندان مىباشد. به تعبیر رابرت دال: «حکومت زمانى مشروعیت دارد که مردمِ تحتِ فرمان، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ساختارها، عملکردها، اقدامات، تصمیمات، سیاستها، مقامات و رهبران یا حکومت از شایستگى، درستکارى، یا خیر اخلاقى و از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار باشند».38از نظر لغوى، مشروعیت گاهى به معناى «حقانیّت»، و گاه به معناى «قانونیت» و گاه به معناى «مقبولیت و پذیرش عمومى» است. عالىترین سطح مشروعیت در برگیرنده هر سه تعبیر از این مفهوم است.اما مشروعیت و کارآمدى، دو شرطِ اصلىِ بقاى هر حکومتى است و میان آنها تعامل و ارتباط دو جانبه و مستقیمى وجود دارد و به عبارتى، هنگامى که «پایینىها نخواهند و بالایىها نتوانند» سقوط و سرنگونى حتمى است. کارایى با بازده عملى هر سامانه (سیستم) مترادف است و منظور از آن، نتیجه بخش بودنِ یک طرح، برنامه یا سیاست است. نظام سیاسى آنگاه کارایى دارد که بتواند وظیفههایى را که بیشتر مردم یا حکومت شوندگان از آن متوقعاند، انجام دهد و پاسخگو باشد و وظیفه اصلى یک نظام سیاسى پشتیبانى همه جانبه از زندگى فردى، اجتماعى، سیاسى، مادى و معنوى همه شهروندان به ویژه پاسدارى از آسایش و امنیت تک تک آنان در اجتماع است. پشتیبانى واقعى و عینى مشروعیت هر نظامى وابسته به کارایى آن است که این دو نیز بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى میسّر نیست.بدین ترتیب رابطه میان مشروعیت و کارایى در یک نظام سیاسى، از اهمیت حیاتى برخوردار است؛ چرا که وجود یا فقدان یکى، در درازمدت مىتواند به رشد یا از دست رفتن دیگرى منجر شود. احتمالاً «لیپست» نخستین شخصى بود که به طور اخص رابطه میان مشروعیت وکارایى را تجزیه و تحلیل کرد و بحث نمود که ثبات یک رژیم به رابطه میان این دو مفهوم بستگى دارد. لیپست کارایى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژههاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف مىکند.39در هنگام مواجهه با بحران کارایى (مانند فشار اقتصادى)، ثبات رژیم تا حدّ بسیار زیادى، بستگى خواهد داشت به مقدار مشروعیتى که دارد. این مطلب در نمودار لیپست که در آن پویایى مشروعیت و کارایى نشان داده شده، آمده است:بنا به این نمودار، اگر رژیمى خویشتن را در خانه A بیابد، درجه بالایى از مشروعیت و کارایى را داراست که در لحظه بحران از خانه A به خانه B حرکت مىکند که این نشان دهنده از دست رفتن کارایى ولى حفظ مشروعیت است. سپس زمانى که بحران برطرف شده باشد به جاى اصلى خویش (خانه A) باز مىگردد.40.
-
کارآیى
+
B A
C D
+
مشروعیت
-
مشروعیت بالاى یک نظام سیاسى، به طور قابل توجهى تمایل و اشتیاق مردم براى تحمّل کمبودها و نقایص کارایى را افزایش مىدهد. در مقابل، اگر رژیمى خود را در خانه C بیابد، با درجه بالایى از کارایى امّا درجه کمى از مشروعیت، یک بحرانکارایى رژیم مورد نظر را از خانه C به خانه D حرکت خواهد داد که در آن موقع، رژیم احتمالاً ساقط خواهد شد.با این توضیحات مبرهن مىگردد که کارآمدى هم منبع مشروعیت است و هم مشروعیتزا و مایه تقویت آن. در حقیقت، کارآمدى در حوزه مفهوم «مشروعیتیابى» قرار مىگیرد که به معناى فرآیندى است که طى آن، حکومتها به بسط و گسترش پایگاه اجتماعى خود و همچنین بالا بردن درجه رضایت مردم مىپردازند و سعى مىکنند مقبولیت اجتماعى و موقعیت سیاسى خود را تثبیت نمایند و به عبارتى «مشروعیت ثانویه» را تحصیل کنند.در توضیح بیشتر باید گفت: «مشروعیت اولیه یا پیشینى، حقى است که براى یک فرد یا گروه در به دست گرفتن حکومت و اِعمال قدرت فرض مىشود. در حالى که مشروعیت ثانویه یا جارى، در واقع توانایى اِعمال و حفظ این حاکمیت است. رابطه این دو مشروعیت و به تعبیر دقیقتر «مشروعیت» و «مشروعیتیابى»41 یا مشروعیت و کارآمدى، به صورت زیر است:مشروعیت پیشینى--> شکلگیرى قدرت --> استقرار --> اعمال قدرت --> مشروعیت جارى یا ثانویه (کارآمدى)بر این مبنا، کارآمدى مشروعیتزا و از نوع مشروعیت مکمّل و ثانویه است و در راستاى تحصیل دو نوع مشروعیت مهمّ اولیه و ثانویه، بىتردید و به شکل گریزناپذیرى، نظام سیاسى باید به مردم پاسخگو و مسؤولیت شناس باشد.گفتار چهارم :کارآمدى و پاسخگویى در نظام سیاسى علوى (نگرشى جزئى)مبحث اول - مفهوم کارآمدى و کارایى مفهوم اداره - و به تعبیر امروزىتر «مدیریت» - در کلمات و بیانات امام علىعلیهالسلام با واژههایى مانند: «تدبیر»، «اِمره»، «قدرت»، «سید» و «سیادت» و «راعى» به کار گرفته شده است.از سویى مفهوم «کارایى» با وجود تازه و عصرى بودنش، در نهجالبلاغه نیز به طور اَخص و صریح - اگر چه کمتر - مورد اشاره قرار گرفته اما مضمون آن به خوبى در این زمینه به طور عام قابل مشاهده است. شایان ذکر است در حالى که پیشرفت و کارایى در سازمان و نظامهاى غیر دینى و لائیک تنها با ملاحظات مادى سنجیده مىشود، سازمانها و نظام سیاسى در اسلام، پا را از این ملاحظات مادى فراتر مىنهد42 و فقط به فکر اهداف زودگذر و کوتاه مدت برپایه ملاحظات اقتصادى و کارایى اقتصادى و مادى نیست و بدینوسیله هدفهاى فردى، اجتماعى، سازمانى و حکومتى را صرفاً در پرتو محاسبات مادى نمىنگرد بلکه ابعاد معنوى کارایى و شرافت انسانى و ارتقاى کرامت بشرى را نیز در رفتار سازمانى و تعاملى حکومت و مردم مد نظر دارد و بیشترین بازده مادى رابه گونهاى متقارن با افزایش بهینه و کاراى بازدههاى معنوى در نظر مىگیرد.امام علىعلیهالسلام به مفهوم کارایى اشاراتى اختصاصى داشته که حداقل دو مورد آن توسط نگارنده رؤیت و درک شده است. لازم به گفتن است اصلىترین واژه مترادف «کارایى»، در زبان عربى «نفاذیّه» و از مصدر ثلاثى مجرد «نفذ» است که امامعلیهالسلام دقیقاً در حوزه مدیریت و حکمرانى اجتماع با کلماتى مُنشق از این ثلاثى، به کارایى و اثربخشى اشاره نمودهاند که عین این عبارات «نفاذهم» و «نفذ» است. امامعلیهالسلام در نامه خویش به مالک اشتر، داشتن کارایى را از مختصات و شرایط وزیران لایق مىشمارند و در این فراز مهم (نامه 53، بند17)، کلمه «نفاذ» را به معناى «کارا» و در نتیجه «نفاذهم» را به معناى «کاراترین» ایشان به کار بردهاند.43 همچنین در بخش دیگرى با جمله: «من عدل نفذ حکمه»،44 عدالتورزى را مایه اثر بخشى و کارایى عملکرد حکومت به شمار آورده اند.شایان گفتن است که در زبان انگلیسى براى معناى کلمه «کارآمدى» از واژه «Competence» به معناى «صلاحیت و سزاوارى» هم استفاده مىشود. با این ملاحظه مىتوان به جرأت اذعان و اقرار کرد که امامعلیهالسلام با تأکیدى که همواره بر شایستهسالارى و گزینش لایقترین داشتهاند در فرازهاى بىحدّى با عباراتى مانند: «صلاح الولاة»، «اصلحهم»، «خِیَرهم»، «أعلمهم»، «أقْواهم»، «شفاعة الکفایة»، و...، همواره اصرار داشتهاند که صالحترین، بهترین، عالمترین، قویترین و با کفایتترین کارگزاران در رأس تدابیر و مدیریت جامعه قرار گیرند و از جمله در بندهاى متعددى از نامه خطاب به مالک اشتر، گزینش فرماندهان، کُتّاب و مُنشیان و... منوط به انتخاب سزاوارترین و بهترینها شده است.45علاوه بر جستجوى واژه کارآمدى در نهج البلاغه، مىتوان به مفهومسازى در اینباره پرداخت و با توجه به اینکه بسیارى از اندیشمندان معاصر همچون «لیپست» کارایى و کارآمدى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژههاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف کردهاند مىتوان کارآمدى را در معناى کار ویژههاى اساسى حکومت و نحوه ایفاى بهینه آنها تبیین کرد:الف) کارآمدى به معناى ایفاى بهینه کلیه کار ویژههاى حکومت از دو منظر مىتوان به دیدگاههاى امام علىعلیهالسلام در موضوع کار ویژههاى اصلى حکومت نگریست؛ منظرى عام و منظرى خاص. در بخشهایى از نهجالبلاغه، مانند عهدنامه مالک اشتر، ایشان در فرازهایى کلى، اهداف عالى حکومت را برشمردهاند و در منظرهاى خاص دیگر هم به صورت مباحثى فرعى، مقاصد حکومت را مورد تصریح قرار دادهاند. به عنوان ذکر نمونههاى منظر عام، در خطبه 131، اهدافى مانند احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى، بر چیدن آثار فتنه و فساد و استقرار صلاح، حمایت از بندگان مظلوم و محروم، و اقامه حدود الهى اشاره شده است. 46از بیانات امام علىعلیهالسلام در خطبه 40، برداشت مىشود که اهداف حکومت عبارتاند از:471. بسترسازى و تمهید حیات مادى و معنوى مؤمنان.2. تأمین حقوق سایر شهروندان و در امان بودن غیر مؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان.3. تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم، به ویژه مظلومان جامعه.4. سامان دادن به نظام اقتصادى کشور، جهت اداره صحیح و توانمند جامعه.مؤلف در مقالهاى دیگر، اهداف و کار ویژههاى حکومت از دیدگاه امامعلیهالسلام را به شرح زیر آورده است:481. تأمین سعادت مادى و معنوى و توجه به رشد و بالندگى مردم.2. احیا، احقاق و اقامه حق و دفع باطل.3. تحقّق عدالت.4. تأمین امنیت.5. تحقّق وحدت امت در پرتو حکومت رهبرى الهى.6. تأمین رفاه عمومى.7. حفظ کرامت انسانى.8. وصول به تعامل صحیح و مثبت میان حکومت و مردم و کسب حداکثر رضایت آنها.بدیهى است میزان دستیابى به این اهداف و تحقّق این کار ویژهها، مىتواند تعیین کننده میزان کارآمدى و کارایىِ حکومت باشد.ب) شاخصه هاى مهم کارآمدى و کارآیى و ارتباط آنها با اصل پاسخگویى مسلّم است که تبیین این شاخصهها ارتباط آنها را با اصل مهم پاسخگویى بهتر نمایان خواهد ساخت.براى «کارآمدى و کارآیى» مىتوان شاخصههایى تعریف کرد. البته این اشارات نوعى فهم و دریافت از کلام امامعلیهالسلام است وگرنه حضرت به طور مشخص به چنین تقسیماتى، ذیل عنوان کارآمدى اشاره نداشتهاند، بلکه در حقیقت با تفسیر نهج البلاغه و تبیین مفهوم کارآمدى مىتوان چنین سنجهها و اصولى را براى این واژه تعریف کرد که وجود آنها باعث افزایش کارایى و کارآمدى حکومت مىشود که فقط به عناوین آنها - با ذکر یک شاهد از نهج البلاغه - به شرح زیر اشاره مى شود:1. اصل عدالت و عدالت ورزى:«هر کس عدل بورزد حکمش نافذ و کارا مى گردد.»492. اصل شایسته سالارى:«در استخدام کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسى را مپذیر مگر شفاعتِ شایستگى و امانتدارى خودِ آنها را.»50«سزاوارترین کس به خلافت، قوىترین مردم نسبت به آن وداناترین آنها به فرمانهاى خدا است.»513. اصل تجربه گرایى:«کارگزاران خود را از صاحبان تجربه و مهارت، که از خاندانهاى صالح باشند، انتخاب کن.»524. اصل نظارت و کنترل:«بازرسانى را بر آنان اعزام کن که اهل راستى و وفا باشند... آنان را براساس خبرویّت و شایستگى به کار بگمار و از روى روابط و امتیازات نابجا، آنان را به کارنگیر.»535. اصل ضابطه و قانونگرایى به جاى رابطه گرایى:«(در خطاب به خلیفه دوم): سه چیز است که اگر به آن عمل کنى تو را کفایت مىکند و اگر ترک کنى، هیچ چیز تو را کفایت نمىکند: اقامه حدود بر قریب و بعید، قضاوت بر اساس کتاب خدا در حال رضا و سخط و تقسیم عادلانه میان قرمز و سیاه.»546. اصل امانتدارى و تکلیف گرایى:«(خطاب به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان:) همانا پست استاندارى، براى تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتى در گردن توست. باید که از فرمان الهى و امام خویش پیروى کنى... در دست تو، مالى از ثروتهاى خداى بزرگ و عزیز است و تو خزانهدار آن، تا به من بسپارى... .»557. اصل الگو بودن رهبران و مدیران و سادهزیستى آنان:«بر رهبران حق است که در خوراک و پوشاک، همانند ضعیفترین مردم رفتار کنند. هیچ چیز اضافى که آنان قادر به تهیه آن نیستند نداشته باشند، تا فقرا با دیدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضى باشند و ثروتمندان با دیدن آنان شکر و تواضعشان بیشتر شود.»568. اصل کفاف و قناعت و پرهیز از اسراف:«میانهرو باش واز زیادهروى دست بردار و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگهدار چندانکه تو را کارساز است و زیادت را پیش فرست براى روزى که تو را بدان نیاز است.»579. اصل مسؤولیتشناسى حکومت:از دیدگاه نهج البلاغه، نظام سیاسىِ مشروع و داراى مقبولیت و با رضایت عامه و نظامى که واجد کفایت و صلاحیت برآوردن مطالبات و تحقّق کار ویژههاى خود است، ضرورتاً باید نظامى پاسخگو و مسؤولیتشناس باشد و به طور حتم چنین حکومتى با تکیه بر رمز پاسخگویى و قبول مسؤولیت، از «نفوذ حکم» و اثر بخشى فرامین و به تعبیر امروزىتر، از کارآمد و کارایى روزافزون بر خوردار خواهد شد. شواهد لازم این مبحث در زیر ارائه مىگردد.مبحث دوم : پاسخگویى و مفاهیم همپیوند همانطور که پیشتر یادآورى شد، امامعلیهالسلام در نامه 5 نهج البلاغه به والى خویش در آذربایجان، حکومت را به سان امانتى براى وى تعریف مىکند که مىبایستى در قبال قبول این امانت و مسؤولیت، پاسخگو باشد. جالب اینجاست که در فرهنگ سیاسى علوى این مسؤولیت و پاسخگویى، تنها در قبال خداى متعال، رهبر جامعه اسلامى و مردم نیست، بلکه شامل سرزمین، شهرها، خانهها و حتى حیوانات آن نیز مىشود. امامعلیهالسلام در همین راستا در خطبه 167 مىفرماید:«از خدا بترسید، و تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند، مسؤول بندگان خدا، و شهرها و خانهها و حیوانات هستید. خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرباز مدارید، اگر خیرى دیدید برگزینید و اگر شرّ و بدى دیدید از آن دورى کنید.»58از نظر امامعلیهالسلام پرسشگرى مردم و پاسخگویى حکومت و زمامداران، رمز سامانیابى و اصلاح دستگاه حاکمه است همچنانکه در خطبه 216 مىفرمایند: «ملّت سامان نیابد مگر با اصلاح زمامداران و زمامداران اصلاح نشوند جز با استقامت ملت.»59امامعلیهالسلام همواره به والیان خویش، مسؤولیت خطیر حکومت و ضرورت استوارى آنهارا در ایفاى وظایفشان یادآور مىشدند و از آنها مىخواستند به گونهاى عمل کنند که در هنگام پاسخگویى به مردم، مجبور به عذرخواهى نشوند. در همین راستا در نامهاى به قُثَم بن عباس - فرماندار مکه در سال 39 هجرى - پس از تذکر و هشدار به توطئه عوامل معاویه در شهر مکه، مىفرمایند:«... در اداره امور خودهوشیارانه و سرسختانه عمل کن، نصیحت دهندهاى عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش. مبادا کارى انجام دهى که به عذرخواهى روى آورى، بکوش نه به هنگام نعمتها شادمان و نه هنگام مشکلات سست باشى.»60حضرت خود را در مسؤولیتشناسى و تعهد و پاسخگویى، پیشگام دانسته و اینگونه صفات را پیشاپیش برخود فرض مىشمارند؛ همچنانکه در خطبه 175 فرموده اند: «به خدا سوگند من هرگز شما را به طاعتى برنیانگیختم مگر آنکه خود پیشتاز آن بودم و از هیچ گناهى نهىتان نکردم مگر آنکه خود را پیش از شما از آن بازداشتم.» 61در خطبه 16 نیز همین مضمون، با گفتن این جمله که «آنچه مىگویم بر عهده من است»62 وجود دارد و یا درخطبه 119 با تأکید بر مسؤولیت خطیر رهبرى مىفرمایند: «شایسته نیست که من سپاه و شهر و بیت المال و گردآورى خراج و قضاوت میان مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را وانهم و با موجى از لشکر بیرون آیم.»63نامه 45 نهج البلاغه یکى از فرازهاى بلندى است که بیانگر اوج مسؤولیتشناسى و تأکید امامعلیهالسلام بر ضرورت پاسخگویى خویش به مردم است، آنجا که مى فرماید:«من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم و بافتههاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیزه گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهاى لذیذ برگزینم، در حالى که در حجاز و یمامه کسى باشد که به قرص نانى نرسد، یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایى که از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد...آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخىهاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختىهاى زندگى الگوى آنان نگردم؟ آفریده نشدم که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم و از آینده خود بىخبر است. آیا بیهوده مرا آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفتهاند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟...»64امام علیه السلام خود را مسؤول و پاسخگوى اقدامات لشگریانش مىداند و این پاسخگویى را به عنوان مثال در نامه 60- به فرماندارانى که لشکر از شهرهاى آنان مىگذرد - اعلام مىکند. حضرت با سفارش سپاهیان به عدم آزار و اذیت و شرارت نسبت به مردم و اموال مردمى که در مسیر حرکت لشگریان قرار دارند، از این آزارها بیزارى مىجوید و در مقام پاسخگویى به رفتار و کردار آنها مىفرماید:«من پشت سرسپاه در حرکتم، شکایتهاى خود را به من رسانید و در امورى که لشگریان بر شما چیره شدهاند که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند آن را برطرف خواهم کرد.»65اساساً، امامعلیهالسلام در بازخواست و پاسخطلبى نسبت به اقدامات کارگزاران و فرمانداران خویش، اهل مجامله و تعارف نبود. نامه عتاب آلود حضرت نسبت به یکى از یاران نزدیکش؛ یعنى کمیل بن زیاد نخعى 66در سال 38هجرى، گواه روشن این مدعا است. کمیل که فرماندار شهر «هِیت» بود در این نامه به دلیل ترک مقابله با دشمنان مهاجم شام به شدت از سوى حضرت مورد نکوهش قرار گرفته است آنجا که مىفرماید:«سستى انسان در انجام کارهایى که برعهده اوست و پافشارى در کارى که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانى آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسدارى از مرزهایى که تو را بر آن گمارده بودیم - و کسى در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد - اندیشهاى باطل است. تو در آنجا پلى شدهاى که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتى دارى که باتو نبرد کنند، و نه هیبتى دارى که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزى را مىتوانى حفظ کنى، و نه شوکت دشمن را مىتوانى در هم بشکنى، نه نیازهاى مردم دیارت را کفایت مىکنى، و نه امام خود را راضى نگه مىدارى.»67در ضمن، این نامه بیانگر این نکته نیز هست که هر کس باید به مسؤولیت خاص خود بپردازد و در غیر قلمرو تکلیف خویش پاى ننهد.امام علیه السلام در نامهاى خطاب به فرماندار دیگر خود؛ یعنى «منذر بن جارود عبدى» که خیانتى انجام داده و هواپرستى پیشه کرده بود، ضمن احضار او به نزد خویش مىفرماید:«اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شترخانه و بند کفش تو، از تو با ارزشتر است و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد و نه مىتواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى بدور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسید نزد من بیا.»68امامعلیهالسلام یکى از نشانههاى جامعه ناسالم و آفتزده و بیمار را در این مىداند که پرسشگران انگیزه آزار داشته و پاسخگویان به تکلّف دچار باشند. در این باره، در حکمت 344 چنین آمده است:«گفتارها نگهدارى مىشود و نهانها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال و کارنامه خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفتهایند جز آن را که خدا نگهدارد، پرسشگرانشان انگیزه آزار دارند و پاسخگویان نیز به تکلّف دچارند و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهى ناراحت شود یا کلمهاى او را دگرگون سازد.»69امامعلیهالسلام، درباره پرسشگرى صحیح مى فرماید: «براى فهمیدن بپرس نه براى آزار دادن، که نادان آموزش گیرنده همانا، داناست، و همانا داناى بىانصاف چون نادان بهانه جو است.» 70در فرهنگ سیاسى نهجالبلاغه، پرسش هر چند که به حق باشد باید در وقت مقتضى و در جاى خود عرضه شود؛ در خطبه 162 در پاسخ فردى که از علل و عوامل غصب امامت، از حضرت سؤال کرد، فرمود: «اى برادر بنى اسدى! تو مردى پریشان و مضطربى که نابجا پرسش مىکنى.»71امامعلیهالسلام، پاسخگویى دقیق و هوشیارانه و مقارن با مصلحت را توصیه مىکند و مىفرماید: «آنچه نمىدانى مگو، بلکه همه آنچه را که مىدانى نیز مگو؛ زیرا خداوند بزرگ براعضاى بدنت چیزهایى را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت مىآورد.»72از منظر حضرت، پاسخگویى مىبایستى در نهایت شهامت و صداقت صورت گیرد و پاسخگویان نباید در صورت فقدان اطلاعات لازم از پاسخ منفى شرم کنند و باید حقایق را منعکس نمایند؛ «و اگر از یکى سؤال کردند و نمىداند، شرم نکند و بگوید نمىدانم.»73 زیرا «کسى که از گفتن نمىدانم، روى گردان است، به هلاکت و نابودى مىرسد.»74 از نظر امامعلیهالسلام، در پاسخگویى، ظرافتهاى لازم مىباید رعایت شود واز ارائه پاسخهاى انبوه و همانند پرهیز شود؛ زیرا «هر گاه پاسخها، همانند و زیاد شد، پاسخ دُرست پنهان گردد.»75 همچنین نکته ظریف دیگر آن است که همواره ایشان پاسخگویى را در حضور جمع بر پاسخگویى در محیطهاى محدود و فردى ترجیح مىدادند گواه این مدعا آن است که شخصى از امام خواست تا ایمان را توصیف کند، امام علیه السلام فرمود: «فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنى دیگرى آن را در خاطرش سپارد؛ زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکى آن را به دست آورد و دیگرى آن را از دست بدهد.»76 بدینسان مشخص است که کارگزاران نظام اسلامى نیز در پاسخگویى خود و ارائه گزارش به مردم، مىبایستى از حداکثر ابزارهاى رسانهاى جهت انتقال کارنامه خویش به عموم مردم سودجویند و بدینوسیله مسائل، مشکلات وحتى خدمات خود را به مردم منعکس نمایند.با این توضیحات و با توجه به اهمیت پرسشگرى و پاسخگویى در آیات و روایات و در اندیشههاى سیاسى اسلامى، مُبرهن است که کارآمدى و ایفاى کار ویژههاى حکومت اسلامى کاملاً در گرو تمهید و تسهیل شرایط پرسشگرى عمومى و پاسخگویى مسؤولان و کارگزاران آن است و تنها بدین وسیله است که مشروعیت اولیه و ثانویه نظام تأمین گردیده و رضایتمندى عمومى حاصل خواهد شد.برداشت و نتیجه از مستندات این پژوهش به خوبى بر مىآید که چه در منابع اسلامى و چه در ادبیات علوم سیاست و مدیریت، دو مفهوم متعامل «کارآمدى» و «پاسخگویى» از مفاهیم بسیار با اهمیت هستند و به نظر مىرسد که شواهد تحقیق بیانگر اثبات مدعا و مفروض این نوشتار است که میان پاسخگویى و افزایش کارآمدى نظام سیاسى، تعامل مستقیم و دو جانبهاى برقرار مىکند و پاسخگویى را زیر مجموعه و یکى از اصول کارآمدى نظامهاى سیاسى به شمار مىآورد.پاسخگویى از آنرو شاخصى از شاخصههاى کارآمدى و اصلى از مجموعه اصول آن است که تحقّق آن، به مشروعیت اولیه و ثانویه نظام خواهد افزود. از سوى دیگر، چون پاسخگویى متضمّن موارد زیر است:1. اطلاعرسانى، روشنگرى و تنویر افکار عمومى.2. برقرارى ارتباط دوسویه و متقابل حاکمیت و مردم.3. ارتقاى فرهنگ مشارکتپذیرى همگانى.4. گسترش فرهنگ نقد و پرسشگرى. 5. تعمیم نظارت عمومى.البته چنین پاسخگویى داراى ویژگیهاى خاص خود است؛ از جمله نیازمند سازماندهى و محتاج پرسشگرى واقعى، مطلوب و سامانمند است و باید فارغ از تبلیغات کاذب، کلّىگویى و برخورد شعارى و کلیشه اى باشد.این مهم نیاز به فضاى باز سیاسى، قوت جامعه مدنى و رسانهها دارد و باید جهت تحقّق آن به قوت فضاى نقد، انتقادپذیرى و انتقادگرى افزود.پاسخگویى نیاز به فرهنگسازى، به ویژه در میان مسؤولان، نخبگان، احزاب و رسانهها دارد. دستگاههاى نظارتى و پرسشگرى؛ مانند مجلس و رسانهها باید تقویت شوند. موانع درون سازمانى و عدم پایبندىِ نظاممند دستگاههاى دولتى و غیردولتى باید پیگیرى شود. از تجارب دیگر کشورها در این قلمرو مىتوان استفاده کرد77 و ضرورى است نظریهپردازىهاى لازم صورت گیرد.در این مسیر، رسانهها باید به اطلاعرسانىِ دقیق، صحیح و صادقانه روى آورند و از برخوردهاى جناحى، باندى و یکسویه خوددارى کنند؛ همچنانکه پاسخگویى هم نباید یک سویه و یک طرفه باشد.امر به معروف و نهى از منکر به عنوان اسلامىترین و اصلىترین سازوکار نظارت عمومى باید تحکیم و ساماندهى شود، باسکون و بىتفاوتى، ذهنیت قیومیّت یا تولّىگرى پارهاى مسؤولان و یا نهادها حتماً مقابله شود، گزارشهاى دوایر و نهادها و... فقط به قصد رفع تکلیف و آنهم به صورت مقطعى انجام نشود. ضمن اینکه نباید پاسخگویى فقط در مرحله پایان امور صورت گیرد بلکه دستگاههاى مختلف ضرورى است در کلیه مراحل چهارگانه عملکرد یک سامانه سیاسى - یعنى داده، فرایند، بازده و بازخورد - پاسخگوى مطالبات مردم باشند و آ نها را تجمیع و پاسخگویى کنند.بدیهى است حاصل پاسخگویى نهادینه شده و عمومى؛ سلامت، اقتدار، توانمندى و در نهایت افزایش کارآمدى و کارایى نظام خواهد بود. البته باید خاطرنشان کرد که از همه مهمتر، کارگزاران نظام سیاسى ابتدا مىبایستى خود را در مقابل خداوند متعال پاسخگو بدانند و بنا به حدیث معروف «حاسِبُوا أنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا»78 در آغاز به محاسبه نفس خویش بپردازند، آنگاه در برابر وجدان، مردم و سپس آیندگان خود را مسؤول و پاسخگو بشمارند. عرصه پرسشگرى نیز باید عارى از هر گونه تهدید و تطمیع باشد. تخریب و مچگیرى، جاى نقد ننشیند و پرسشگران و پاسخگویان از سعه صدر لازم سود برند و با شفافیت کامل و با پرهیز از سیاهنمایى با یکدیگربرخورد کنند. ضمن اینکه سطوح پرسشگرى و سطوح پاسخگویى، در یک نظام کارآمد، خواه ناخواه باید از یکدیگر تفکیک شوند و رعایت این تفکیکها ضرورى است.از سویى قلمرو و اهداف پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکار اجرایى و قانونمند آن، باید مشخص باشد. در چنین صورتى مىتوان پرسشگرى و پاسخگویى را از شاخصههاى اصلى کارآمدى یک نظام سیاسى بشمار آورد.البته به جرأت مىتوان گفت که در منابع قرآنى و روایى، نمونههاى عالى پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکارهاى آن، که منجر به افزایش کارایى یک نظام سیاسى مىشود، مورد اشاره قرار گرفت و در مستندات تحقیق تا حد مقدور به آنها اشاره شد و امید مىرود که عمل به این سازوکارها در کشورمان - آنهم نه فقط در یک سال و مقطع خاص - روزافزون گردد.
*. در مورد موضوع « پاسحگویی»، به فعرست کتب و مقثالات یافت شده فارسی که در پایان مقاله آمده مراجعه کنید.**. عضو هیات علمی مجله
پی نوشت:
*فهرست کتب و مقالات فارسی در موضوع پاسخگویی:
الف) کتابها- گفتمان پاسخگویى، معاونت پژوهشى و برنامهریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى، 1383ش.اهداف، ضرورتها، اصول و آفات پاسخگویى، پاسخگویى حاکمیت و نهادهاى قدرت از منظر قانون اساسى، پرسشگرى و پاسخگویى از دیدگاه امام خمینىقدس سره، پاسخگویى و نقش احزاب، رسانهها و نهادهاى مدنى، پرسشگرى و پاسخگویى در روایات معصومین و... از جمله مقالات این کتاب مىباشد.- مناسبتها؛ پرسشگرى آگاهانه و پاسخگویى مسؤولانه، معاونت پژوهشى و برنامهریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى،1383ش.این کتاب حاوى مجموعه مقالات، سخنرانیها، چکیده مباحث کمیسیونها و گزارش نظرسنجى انجام شده در ششمین همایش سراسرى مسؤولان شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى در مشهد مقدس مىباشد.
ب) مقالات- سیدمحمدرضا علاءالدین، «فرهنگ پرسشگرى و پاسخگویى»، فصلنامه قرآنى کوثر، سال 4، شماره 13، تابستان 83- ابوالحسن فقیهى، «نظامهاى پاسخگویى در بخش دولتى» (دیدگاه تطبیقى)، مجموعه مقالات دومین همایش علمى و پژوهشى نظارت و بازرسى در کشور، ناشر: قوه قضاییه، سازمان بازرسى کل کشور، 1382- همچنین همایشى با نام «همایش نهضت پاسخگویى» در 26 آذرماه توسط دانشگاه آزاد اسلامى - واحد شاهرود - برگزار شده است. در مورد پژوهش در مبحث مهم «کارآمدى» به سه منبع مهم زیر مىتوان اشاره کرد:- محمدجواد لاریجانى، حکومت؛ مباحثى در مشروعیت و کارآمدى، تهران، سروش، 1373- بهرام اخوان کاظمى، درآمدى برکارآمدى در نظام سیاسى اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، (در آستانه چاپ).- حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى»، پیشین.
1. براى مثال ر.ک.به: حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى، فصلنامه راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، صص 6-36
2. براى نمونه ر.ک.به: قربانعلى درّى نجفآبادى، روزنامه جمهورى اسلامى، 83/6/8
3. براى ملاحظه بیانات مقام معظم رهبرى در این باره، به سایت «www.Khamenei.ir»رجوع نمایید.
4. «انا عرضنا الامانه على السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا».
5. عنکوبت: 2
6. قیامت: 36
7. بلد: 6
8. مؤمنون: 115
9. بلد: 7
10. اسراء: 36
11. اسراء: 34
12. طلاق: 8
13. انبیاء: 1
14. غاشیه: 26
15. مؤمنون: 117
16. «والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیئاً و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سریع الحساب».
17. «فاما من اوتى کتابه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا * و ینقلب الى اهله مسرورا».
18. «... ما علیک من حسابهم من شى و ما من حسابک علیهم من شىء....».
19. «ارءیت من اتخذ الهه هویه افانت تکون علیه وکیلا * ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون اِن هم الا کالانعام بل هم اضلّ سبیلا»، فرقان: 44 و 43
20. «فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم».
21. «لهم فیها ما یشاؤون خالدین کان على ربک وعداً مسؤولا»، ر.ک.به: تفسیر نمونه، ج15، ص 39
22. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مؤسسه امیرالمؤمنینعلیهالسلام، 1381، ص 130
23. همان، خطبه 72، بند3، ص 94
24. همان، خطبه 175، بند1، ص 243
25. همان، خطبه 113، بند4، ص 160
26. همان، خطبه 176، بند14، ص 246
27. همان، حکمت 425و478، صص538 و 530
28. همان، خطبه 86، بند3و4، ص 110
29. همان، نامه 74، ص 446
30. «ولا تغفل فلست بمغفول عنک».
31. همان، نامه 31، ص 376
32.Effectiveness
33. Efficiency
34. Ligitimacy
35. Totaliter
36. Despotism
37. Political obligation
38. رابرت دال، تجزیه و تحلیل علوم سیاست، حسین ظفریان، تهران، نشر مترجم، 1364، ص70
39. See,S.M.Lipset,)Political man, The Social Bacis of politics(New York: Doubleday ,1959,p.77.)
40. .81 ,Ibid
41. .Legitimation
42. ر.ک.به: علاّمه محمدتقى جعفرى، «یک بحث بنیادین در ریشههاى انگیزش (مندرج در: نگرشى در مدیریت در اسلام، تهران، مرکز آموزش و مدیریت دولتى، 1372، ص169-170).
43. ر.ک.به: نهج البلاغه، ترجمه و شرح سیدعلینقى فیض الاسلام، تهران، [بىنام]، 1351ش، نامه53، بند 17، ص 999
44. ر.ک.به: جمال الدین محمد خوانسارى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج5، تهران، دانشگاه تهران، 1360، ص 175
45. براى نمونه، ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172، ص 558
46. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، صص 406-407
47. ر.ک.به: همان، خطبه 40، ص 125
48. ر.ک.به: بهرام اخوان کاظمى، «آرمانهاى حکومت از دیدگاه امام علىعلیهالسلام، حکومت اسلامى، شماره 17، پاییز 1379، صص 129-148
49. خوانسارى، پیشین، ج5، ص 175
50. محمد مهدى شمس الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، بیروت، چ سوم، 1374ش.(قم، 1411ق).
51. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172 ،ص558، همچنین ر.ک.به: خطبه 73، صص71172، خطبه 172، بند6، صص 559-560
52. همان، نامه 53، بند 43، ص1011، بند 87، ص 1034
53. همان، بند 45و43، صص 1011-1012
54. ر.ک.به: علىاصغر الهامىنیا، «نظارت بر کارگزاران در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، شماره 18، زمستان 1379، ص254. همچنین ر.ک.به: خطبه 215، بند 2تا7، صص714-715 و نامه 41، صص957-960 و نامه 53، بند 85، ص 1031
55. نهجالبلاغه، فیض الاسلام، نامه 5، بند1، ص839. همچنین ر.ک.به: نامه 26، بند 6و7، ص886ونامه 40، بند 1و2، ص955 و خطبه 33، ص 111
56. محمدباقر المحمودى، نهجالسعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج2، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1385 ه' .ق. ص49. همچنین ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 200، بند 4، صص 663-664
57. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 21، بند 1، ص 872
58. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 167، بند 5، ص 236
59. همان، خطبه 216، بند7و8، ص 322
60. همان، نامه 33، بند 3و4، ص 392
61. همان، خطبه 175، بند3، ص 244
62. «ذمّتى بما أقول رهینة»، همان، خطبه 16، بند1، ص 46
63. همان، خطبه 119، بند2، ص 168
64. همان، نامه 45، بندهاى 10، 11، 12، ص 402
65. همان، نامه 60، بند4و5، صص 434و433
66. کمیل بن زیاد نخعى از یاران برگزیده امام علىعلیهالسلام و از بزرگان تابعین بود و در خلوت امام راه داشت تا جایى که دعاى معروف کمیل از سوى حضرت خطاب به وى انشا شده است. او در سال 82 هجرى به دستور حجاج بن یوسف شهید شد.
67. همان، نامه61، ص 435
68. همان، نامه 71، ص 445
69. همان، حکمت343، ص 514
70. همان، حکمت 320، ص 512
71. همان، خطبه 162، بند1، ص 224
72. همان، حکمت 382، ص 525
73. همان، حکمت 82، ص 464
74. همان، حکمت 85، ص 464
75. همان، حکمت 243، ص 492
76. همان، حکمت 266، ص 503
77. براى مطالعه تطبیقى نظامهاى پاسخگویى در پنج کشور انگلیس، آمریکا، پاکستان، بنگلادش و زامبیا، ر.ک.به: ابوالحسن فقیهى، نظامهاى پاسخگویى در بخش دولتى «دیدگاه تطبیقى».
78. کافى، ج8، ص143؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 95