یکی از مسئله های بنیادین حوزه تفسیر کلام خدا، چگونگی کشف منظور متن است. گروهی برای آن، تمسک به ظاهر و گروهی دیگر تأویل متن و گروهی تلفیق آن دو را راهکار می دانند. مقاله حاضر کوشیده است تا به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع تفسیری دو طیف تفسیری سنی و شیعی، نخست به دو تفکر عمده در تفسیر قرآن؛ یعنی تاویل گرایی و ظاهرگرایی اشاره نماید و ابتکار علامه طباطبایی را که تفسیر درست را تمسک و استناد به ظواهر الفاظ می داند تبیین نماید، و در پی آن، ریشه های روآوری مفسّران به حمل آیات قرآن بر خلاف ظاهر از دیدگاه نگارنده المیزان بررسی و در معرض دید علاقه مندان به مباحث تفسیری قرار دهد. این نوشته با استقراء در تفسیر المیزان، موارد متعددی از ریشه ها و علل این روآوری به خلاف ظاهر، از جمله: تأویل نحوی را بازتاب داده، که از دیدگاه نویسنده المیزان، همه از مصادیق تفسیر به رأی است.