آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۹

چکیده

متن

هنر و خلاقیت, از ابعاد غیر قابل انکار زندگى انسان در طول اعصار بوده و هست.
همان گونه که نمى توان ویژگى شعور و دانش را در فرزندان آدم, به عنوان بارزترین نهاد فطرى ایشان, نادیده گرفت, نمى توان خلاّقیت و هنرآفرینى و ابتکار را به عنوان رایج ترین, متنوّع ترین و پیشینه دارترین نماد زندگى اجتماعى آنان مورد چشم پوشى قرار داد.
سخن گفتن, وضع لغات, آفرینش خطّ, ساختن مسکن و لوازم ضرورى زندگى, سرودن شعر, ترسیم پندارها و عقاید و اندیشه ها به صورت نقّاشى و تجسّم بخشیدن به آنها ,همه و همه جلوه هاى هم سنخ و جوشیده از ژرفاى سرشت ویژه موجود اندیشه ورزمین است.
اکنون, با توجّه به اصالت روحیه سازندگى و خلاّقیت در زندگى اجتماعى انسان, نگاه را به این زاویه از بحث معطوف مى داریم که: آیا اسلام براى این تمایل عام و گسترده بشر, حدّ و مرزى قرار داده و قوانین و احکامى را در نظر گرفته است یا خیر؟
تحقیق در منابع فقهى و مدارک استنباط احکام شرعى, پاسخ مثبت را به سرعت در اختیار محقّق قرار مى دهد.
اسلام, بر خلاف مکاتب بشرى و نیز بر خلاف ادیان تحریف شده و مندرس که پیروانشان سعى در محدود کردن قلمرو نظرگاههاى دین نسبت به مسائل درونى و شخصى دارند, علاوه بر تعیین برنامه هاى عبادى و معنوى در باره بسیارى از امور دنیوى و زندگى اجتماعى انسان نظر دارد و در باره آنها حکمى کلّى و یا جزئى بیان داشته است.
مقوله هنر و آفرینش زیباییها نیز از آن جمله به شمار مى آید.
در قرآن و روایات, مسائل مربوط به این بُعد از گرایش مکلّفان, از زوایاى گونه گون مورد توّجه قرار گرفته است و به تبع آن, فقها و اسلام شناسان نیز, هریک به مقتضاى نیاز و براساس مدارکى که در اختیار داشته اند, به آن پرداخته اند.
بررسى مقوله هنر و هنرهاى تصویرى و تجسّمى از دیدگاه قرآن, خود نیازمند مجالى ویژه است و ما در این نگاه, تنها در صدد تبیین آراى فقهى شیخ الفقها و فقیه ژرفکاو قرن سیزدهم هجرى, شیخ اعظم انصارى هستیم و تحقیق را بر محور همین موضوع متمرکز خواهیم داشت.
مقوله هاى هنر در کتاب مکاسب
شیخ انصارى, در مکاسب, از زاویه ارزش مالى و جواز خرید و فروش و نگاهدارى اشیاء, به موضوعات مختلفى اشاره کرده است که در لابه لاى آنها بعضى از مسائل مربوط به مقوله هنر نیز دیده مى شود.
وى, در کار بر شمردن معاملات حرام به این موارد پرداخته است: بتها و مجسمه ها و پیکرهاى مورد عبادت مشرکان1, آلات قمار2, آلات لهو3, ظرفهاى ساخته شده از طلا و نقره4, کنیزکان آوازه خوان5, حیله ها و فریبکاریهاى ممکن در کار آرایشگران6, تزیین مردان به زینت و آرایش زنان و آراستن زنان به شیوه مردان7, ترسیم زیباییهاى چهره و اندام دیگران در شعر8, ترسیم و نقاشى جانداران9, ساختن مجسمه موجودات داراى روح10, حفظ و نگاهدارى کتابهاى گمراه کننده11 و...
در هریک از موضوعهاى یاد شده, ردپاى هنر به گونه اى مشهود است و از احکامى که براى آنها بیان شده به گونه اى تکلیف آن هنر نیز روشن گشته است. مثلاً اگر خرید و فروش آلات موسیقى حرام دانسته شده است, حرمت آن ناشى از حرمت نواختن و گوش فرا دادن به موسیقى (لهو) مى باشد و اگر خرید و فروش پیکرهاى مورد احترام و مورد عبادت کافران ممنوع شمرده شده است, ساختن و پرداختن آن مجسمه ها نیز حرام مى باشد و...
بررسى تمامى این موارد, حجمى گسترده مى طلبد, از این روى, صرفاً نگاه خویش را در این نوشته به موضوع هنرهاى تصویرى و تجسّمى (نقاشى و مجسمه سازى) معطوف مى داریم.
نقاشى و تصویرگرى
شیخ انصارى, تحت عنوان:
(مایحرم الاکتساب به لکونه عملاً محرّماً فی نفسه).
آنچه مزد گرفتن در قبال آن حرام است از آن جهت که خود عمل حرام مى باشد.
به ذکر چند نمونه پرداخته است که از آن جمله, تصویر چهره یا اندام جانداران مى باشد.
وى مى نویسد:
(المسألة الرابعة: تصویر صور ذوات الارواح حرام اذا کانت الصورة مجسّمة بلاخلاف فتویً و نصاً وکذا مع عدم التجسّم وفاقاً لظاهر النهایة12...)
وى تحت عنوان یاد شده به چند مسأله پرداخته است:
1 . تدلیس13 ماشطه: ترفندهاى آرایشگران براى زیبانمایى زنى که مى خواهد ازدواج کند و در نتیجه مرد با دیدن چهره وى به او متمایل گردد و ناهنجاریهاى چهره یا اندام وى را در آغاز متوجّه نشود.
2 . تزیین مردان به زینت و لباسهاى ویژه زنان مانند لباس حریر و زینتهاى زرّین.
3 . تشبیب: توصیف زیباییها وویژگیهاى جسمى زن مؤمن به گونه اى که موجب بى حرمتى وى شود.
4 . تصویر و ترسیم چهره و اندام جانداران. وى, تصریح مى کند که ساختن مجسّمه جانداران و موجودات داراى روح (انسان و حیوانات) بى کمترین تردید و براساس نص روایات و فتواى فقها, ممنوع است و در این مسأله نظر مخالفى میان فقها وجود ندارد. امّا موضوع نقاشى و تصویر چهره و اندام انسان یا حیوان نیز, چونان ساختن مجسمه آنها, حرام مى باشد. براین نظر است, شیخ طوسى در نهایه, ابن ادریس در سرائر, شهید, بنابر نقل از حواشى وى, شیخ عبدالعالى کرکى در المیسیه, شهید ثانى در مسالک و...
روایات حرمت تصویر
بنابر نظر شیخ, روایات این باب, به حدّ استفاضه رسیده است, پایین تر از تواتر و برتر از خبر واحد.
(نهى رسول اللّه(ص) ان ینقش شیئٌ من الحیوان على الخاتم14.)
رسول خدا (ص) از ترسیم کردن و نقش انداختن اجزایى از شکل و اندام حیوانات, برنگین انگشتر نهى کرده.
2 . ابو بصیر از امام صادق نقل مى کند: امام صادق(ع) فرمود:
(قال رسول اللّه (ص): أتانی جبرئیل, قال: یامحمد! انّ ربّک یقرئک السلام و ینهى عن تزویق البیوت.)
اى محمد! پروردگارت, ترا درود مى فرستد و نهى مى کند از زینت و نقاشى خانه ها.
ابو بصیر مى گوید: از امام پرسیدم: منظور از زینت و نقش اتاقها و خانه ها چیست؟ امام فرمود:
(تصاویر التماثیل15).
تصویرها و عکسهاست.
3 . راوى ازامام صادق(ع) مى پرسد: گونه هاى معاش مردم و داد و ستدهاى آنان چیست؟ امام مى فرماید:
(جمیع المعایش کلها من وجوه المعاملات فیما بینهم مما یکون لهم فیه المکاسب اربع جهات من المعاملات. قد یکون فی هؤلاء الاجناس الاربعة حلال من جهة, حرام من جهة.... فأول هذه الجهات الاربعة الولایة وتولیة.... ثم التجارة.... ثم الصناعات فی جمیع صنوفها... مثل الکتابة والحساب والتجارة والصیاغة والسراجة والبناء والحیاکة والقصارة والخیاطة وصنعة صنوف التصاویر مالم یکن مثل الروحانی...)16.
همه راههاى معیشت از وجوه معاملات میان مردم که وسیله سود بردن مى باشد, چهار گونه است که در آنها گاه حلال و گاه حرام, دیده مى شود:
* ولایت و تصدى امور مردم.
* تجارت و بازرگانى.
* صنعت .... مثل نویسندگى و حسابدارى و بازرگانى و زرگرى و چرمسازى و ساختمان و بافندگى و لباسشوئى و دوزندگى و صورتگرى, مادام که تمثال جاندار نباشد.
4 . امام صادق(ع) مى فرماید:
(نهى رسول اللّه عن التصاویر و قال : من صور صورة کلفه اللّه تعالى یوم القیامة ان ینفخ فیها ولیس بنافخ17.)
رسول خدا از کشیدن صورت, نهى کرد و فرمود: کسى که صورتى را تصویر کند, خداوند روز قیامت, او را وادار مى سازد, تا در آن, روح بدمد, در حالى که او [صورتگر] قادر به دمیدن روح نیست.
شیخ, در خصوص این روایت, اشکالى را بدین گونه مطرح مى کند:
(امکان دارد چنین برداشت شود که دمیدن روح, در صورت مقتضى, آن است که صورت, از هر حیث آمادگى زنده شدن را دارا باشد و فقط, روح نداشته باشد. به تعبیر دیگر, باید صورت به شکل مجسمه باشد, تا دمیدن در آن تصور بشود. بنابراین, حدیث, مربوط به ساختن مجسمه مى شود و نه نقاشى بر روى جسم مسطح.
پاسخ مى دهد:
(دمیدن روح, همیشه مستلزم آن نیست که تصویر به صورت مجسمه باشد, بلکه زنده کردن نقش هم, به لحاظ موادّى که در آن نقش به کار رفته, قابل تصور است.)
5 . محمدبن مسلم مى گوید: از امام صادق(ع), در باره تمثالها و عکسهاى نقاشى شده درختان و خورشید و ماه پرسیدم.
امام فرمود:
(ولابأس مالم یکن شیئاً من الحیوان).18
جایز است, مادام که در آن نقشها چیزى از موجود زنده ترسیم نشده باشد.
به باور شیخ, این, ظاهرترین روایت است در این باب. در وجه ظاهرتر بودن, درمقایسه با احادیث گذشته مى نویسد:
(تصویر خورشید و ماه, همیشه به صورت نقاشى و ترسیم شکل آنهاست و کسى مجسمه آنها را درست نمى کند, تا در روایت, این احتمال داده شود که سؤال, از ساختن مجسمه بوده است.)
بنابراین, سؤال از ترسیم شکل بوده و امام, همین ترسیم را در مورد جمادات, جایز شمرده, ولى در مورد موجود زنده, ممنوع دانسته است.19
6 . على(ع) مى فرماید:
(من جدّد قبراً او مثّل مثالاً فقد خرج من الاسلام20).
هرکس, قبرى را تجدید بنا کند, یا تمثالى را وجود بخشد, از اسلام خارج شده است.
واژه مثال در این حدیث, قدرى موهم است و شیخ آن را براى دفع هر توهم, توضیح داده است که: واژه (مثال) و (تمثیل) در این حدیث,به معناى تصویر و ترسیم شکل است, نه ساختن مجسمه21. بنابراین, حدیث مربوط به بحث ما, یعنى, نقاشى و صورتگرى مى شود, نه مجسمه سازى.
علاوه براین, آنچه در عینیت جامعه آن روز رواج داشته, کشیدن عکس انسان و حیوان بوده است و نه ساختن مجسمه و یا حکّ کردن آن بر سنگ و تراشیدن پیکر. از این روى, سؤال و جواب, به همان مسأله رایج عصر باز مى گردد.
با این همه, هنوز شیخ, احساس مى کند که تعمیم عنوان (تمثیل و نمونه سازى),نسبت به مجسمه و تصویر صرف, نیاز به مؤیّدات بیشترى دارد. از این روى, مطالبى را به عنوان تأیید مى آورد که ضمن تقویت نظریه فوق پیامدار جنبه دیگرى از بحث نیز مى باشد و آن این است که در حقیقت, فلسفه حرمت مجسمه سازى و تصویر موجود جاندار را نیز از دیدگاه شیخ آشکار مى سازد.
فلسفه حرمت تصویر جانداران, از دیدگاه شیخ
شیخ انصارى, براى این که حرمت مجسمه سازى را به تصویرگرى چهره و اندام انسان و حیوانات تسرّى دهد, سعى مى کند تا ملاک حرمت را تبیین کند و از طریق تنقیح مناط, تصویرگرى را چونان مجسمه سازى معرّفى کند. البتّه وى, تعبیر (علّت و مناط اصلى) را به کار نگرفته و سخن از (حکمت) به میان آورده است.
مى گوید:
(ظاهر امر چنین مى نماید که حکمت تحریم در چنین مقوله هایى که در آنها سخن از (نمونه سازى انسان از طبیعت و مخلوقات خداوند) به میان آمده, این است که انسان با چنین اقدامى, تشبّه به خالق مى ورزد! و چنین تشبّهى حرام و ممنوع است.)
بدیهى است که اگر مجسمه سازى, تشبّه به خالق به حساب آید, تصویرگرى نیز خود نوعى دیگر تشبّه به خالق است; چه این که در آفرینش, تمام ارزش و اهمّیت از آنِ مادّه و جسم نیست, بلکه شکل و نقش نیز وجهه دیگرى از آفرینش است. به علاوه, ابداعات شگفت بشرى بیشتر, بلکه تماماً مربوط به آفرینش شکلها و ایجاد تغییر در قالب و ظاهر مادّه است و اصل مادّه را از طبیعت مى گیرد و چه بسا خود مادّه, نقشى در شگفتى اختراعات و ابتکارهاى وى نداشته باشد.22 مانند جوهر و مرکّبى که اگر بر صفحه کاغذ بپاشد, ارزش و هنرى را پدید نمى آورد, ولى اگر به وسیله خطّاط یا نقّاش به کار گرفته شود, خطّى جذّاب و نقشى دلربا به وجود مى آورد.
شیخ, پس از اشاره به حکمت حرمت, نتیجه مى گیرد که بنابر این, باید حکم حرمت, مخصوص تصاویر موجودات جاندار باشد و نه جمادات و نباتات. به این دلیل که تصویر سایر اشیاء, گاهى بدون اراده انسان هم شکل مى گیرد. مثلاً اگر انسان, ظرف آبى را بر زمین بریزد, چه بسا از آن اشکال مختلفى پدید آید که شباهت زیاد به اجسام طبیعت داشته باشد. بدیهى است که با این مقدار تصرّف و شکل گیرى این گونه تصاویر, عنوان (تشبّه به خالق) محقّق نمى شود.
البتّه, بعداً تصریح مى کند که این گونه تقریبها و توجیه ها, چندان کار آمد و موٌثّر نیست, بلکه اصلى ترین دلیل حصر حرمت به تصاویر جانداران را باید در جاى دیگرى جست و جو کرد.
دلیل جواز تصویر موجودات بى روح
1 . شیخ انصارى, عمده ترین دلیل جواز تصویر موجودات بى روح را, (اصالة الاباحه) مى داند, زیرا اصل اوّلى در هر کار اباحه است, مگر آن جا که دلیل بر عدم اباحه قائم شود. دلایلى که حرمت تصویر را مى رساند, به طور مسلّم شامل تصویر جانداران مى شود و امّا شمولش نسبت به تصویر غیر جانداران قطعى نیست و در چنین موردى (اصالة الاباحه) جارى مى شود.
2 . علاوه بر اصل (اباحه), در برخى روایات, به جواز تصویر غیرجانداران, تصریح شده بود, مانند: صحیحه محمدبن مسلم که قبلاً توضیح داده شد و نیز روایت تحف العقول.
3 . در قرآن, خداوند به منظور ترسیم امکانات سلیمان(ع) فرموده است:
(یعملون له ما یشاء مِن محاریب و تماثیل.)23
جنیّان در خدمت حکومت سلیمان بودند و براى او, هرگونه غرفه و قصر مى ساختند و تمثالها مى آفریدند.
امام صادق(ع), در بیان معناى (تمثالها) مى فرماید:
(واللّه ماهى تماثیل الرّجال والنساء ولکنّها الشجر و شبهه).24
به خدا سوگند, منظور از تمثال, نقش مردان و زنان نیست, بلکه عکس درخت و چیزهاى شبیه آن است.
این آیه, به ضمیمه روایت, بیانگر جواز ترسیم شکل غیر جانداران است; چه این که سلیمان(ع), از انبیاى الهى بوده است و عمل او نمى تواند مخالف رضاى الهى باشد.
پس از بیان این دلایل, شیخ نتیجه مى گیرد که اگر لسان برخى روایات, مطلق است و به طور کلّى هرگونه تمثال و یا تصویرى را حرام و ممنوع شمرده و استثنایى در آنها یاد نشده, آن اطلاقات به وسیله ادّله سه گانه اى که یاد شد, تقیید مى خورد و ادلّه حرمت, فقط شامل تصویر جانداران خواهد بود.
تـصویر مصنوعات بشرى و مناظر طبیعى
شیخ انصارى, از مباحث گذشته, دو نتیجه دیگر نیز مى گیرد:
1 . با توجّه به حکمت حرمت تصویر جانداران و تصریح روایات به عدم حرمت تصویر موجودات بى روح, به طور مسلّم کشیدن تصویر مصنوعات بشرى و ساخته هاى هنرمندانه وى کارى است مباح, هر چند آن مصنوعات و تصویر آنها در نهایت زیبایى و جذابیّت باشد, مانند تصویر کاخها, کشتیها, شمشیر, نیزه و...
2 . تصویر نیزارها و چوبها و کوهها و نهرها نیز مباح خواهد بود. زیرا هرچند این پدیدهاى طبیعى, مخلوق خداوند مى باشند, پس چون در ساختمان این پدیده ها, شگفتیهاى حیرت انگیز و جذّاب به کار نرفته است! ادلّه حرمت تصویر شامل آن نمى شود25.
سخن شیخ در نکته اخیر, دو پهلوست, زیرا از یک سو به عدم جذّابیّت نیزارها و نهرها اشاره مى کند و مى خواهد این عدم جذّابیّت و عدم شگفتى را دلیل اباحه تصویر آنها معرّفى کند و از سوى دیگر, لسان ادلّه را مطرح مى سازد. این که در لسان روایات, سخن از پدیده هاى شگفت و غیر شگفت به میان نیامده است, بلکه در آنها تصریح شده است که تصویر غیر جانداران مانعى ندارد. ولى آن گونه که شیخ استدلال کرده, چنین به نظر مى آید که در متن این ادلّه شگفت بودن و شگفت نبودن مخلوقات خدا, از جمله ملاکهاى حرمت تصویر و یا مباح بودن تصویر آنها معرّفى شده است!
علاوه براین, سخن شیخ, خود, شگفت انگیز است که اظهار داشته:
(نیزارها و کوهها و نهرها, فاقد جذّابیّت و شگفتى است!).
تصویر, بخشى از وجود جانداران
پس از تبیین حرمتِ تصویر موجودات داراى روح, شیخ, به این نکته مى پردازد که اگر تصویر موجودات داراى روح, تصویرى کامل نباشد, بلکه بخشى از اعضا و قسمتهاى وجود آنها را بنمایاند, حرام نخواهد بود.
بنابراین, اگر تصویر حیوانى تا نیمه بدن صورت گرفته باشد و یا نقش انسانى بدون پا, یا دست کشیده شده باشد, حرام نخواهد بود.
بلى, در ترسیم جزئى از بدن حیوان یا انسان, دو فرض وجود دارد:
1. گاهى نقش نیمى از بدن حیوان کشیده مى شود, ولى عکس به گونه اى است که در نشان دادن حیوان, کامل به نظر مى آید; چرا که آن نیم دیگر, در پندار بیننده حضور دارد. مثل انسانى که بر زمین نشسته و قسمتى از پاهایش دیده نمى شود و بیننده, این گونه تصویر را تصویر ناقص نمى شمرد.
گاهى ممکن است که حتّى عرف و مردم, بگویند که این تصویر ناتمام است و ناقص.
باور شیخ بر این است که ملاک در تعیین ناقص بودن و ناقص نبودن تصویر, داورى عرف مى باشد26. یعنى آن تصویرى به راستى ناتمام و ناقص به شمار مى آید که عرف مردم بگویند تصویر کاملى از حیوان یا انسان نیست.
مبناى نظر شیخ, در جواز تصویر انسان یا حیوانِ نا تمام, روایاتى است رسیده از ائمه(ع).
امام باقر(ع) مى فرماید:
(لابأس بان یکون التماثیل فی البیوت اذا غیّرت رؤوسها منها وترک ماسوى ذلک27).
وجود تصاویر در خانه, مانعى ندارد, به شرط این که در قسمت سر آنها تغییراتى به وجود آید و از شکل اصلى برگردانده شود.
شایان توجّه است که واژه (تماثیل) در این روایت, به معناى عکس و نقش حیوانات گرفته شده است. زیرا تماثیل به دو قسم تقسیم نشده اند: یکى حیوانات داراى سر و اندام و دیگرى فاقد سر, مانند دشت و دریا, بلکه مستقیماً تماثیل از نوعى به شمار آمده که حیوان یا انسان باشد و سر و بدن داشته باشد.
حکم نگاهدارى تصاویر
آخرین موضوعى را که شیخ انصارى, در این زمینه مطرح کرده, حکم نگاهدارى از این تصاویر در خانه و محیط کار و زندگى است.
شیخ, در ابتدا روایاتى را مى آورد که امکان دارد از ظاهر آنها استفاده شود که نگاهدارى تصویر موجود ذى روح (انسان یا حیوان) همانند اصل کشیدن و ترسیم کردن آن تصویر حرام مى باشد و اصولاً نباید عکس کامل از انسان یا حیوان را نگاهداشت.
ولى پس از نقد و بررسى آن ادلّه, به صورت قاطع نظر مى دهد که هرچند کشیدن شکل کامل از انسان یا حیوان حرام مى باشد, امّا نگاهدارى آن حرام نیست و ازبین بردن آن واجب نمى باشد28.
روشن ترین دلایل شیخ براین مدّعا, روایاتى است که در آنها به صراحت, نگاهدارى از تصویر حیوانات و پرندگان مباح شمرده شده است. از آن جمله:
امام صادق(ع) مى فرماید:
(ربما قمتُ اُصَلّی وبین یدی الوسادة فیها تماثیل طیر فجعلتُ علیها ثوباً29.)
گاهى که به نماز مى ایستم در برابرم سجاده اى مى بینم که در آن عکس کبوتران و پرندگان نقش شده است, روى آن نقشها را به هنگام نماز با پارچه اى مى پوشانم.
از این روایت, استفاده مى شود که اصل نگاهدارى تصویر جانداران مباح است و به هنگام نماز باید روى آنها را پوشانید.
على بن جعفر, از برادرش, امام کاظم(ع), مى پرسد: آیا مى توان با انگشترى که بر نگینش عکس پرندگان نقش شده, نماز گزارد؟
امام مى فرماید: (بلى اشکالى ندارد30.)
شیخ, چندین روایت دیگر در این باره نقل مى کند و در پایان نتیجه مى گیرد که:
از مجموع روایاتى که دلالت بر کراهت نماز در خانه اى دارد که در آنها تمثالها و عکسهاى پرندگان و حیوانات موجود است, مى توان نتیجه گرفت که اصل نگاهدارى از آن عکسها و تصاویر, مانعى ندارد31.
مجسمه سازى و پیکر تراشى
از آنچه در زمینه تصویر و شکل پردازى یادآور شدیم, چه بسا رأى شیخ, در زمینه مجسمه سازى و پیکرتراشى نیز دانسته شده باشد. زیرا اگر وى از منابع روایى به این نتیجه رسیده است که تصویر ذى روح و ترسیم چهره و اندام حرام مى باشد, پس به طریق اولى ساختن مجسمه جانداران حرام خواهد بود.
(تصویر ذوات الارواح حرام اذا کانت الصورة مجسمة بلاخلافٍ فتویً و نصاً32.)
صورتگرى موجودات داراى روح (انسان و حیوان) حرام است و در صورتى که تصویر, مجرّد نقش و نگار نباشد, بلکه مجسمه باشد در جهت آن تردید نیست و تمام فقها به حرمت آن رأى داده اند و روایات نیز, بدون استثنا, آن را حرام شمرده اند.
پس از این عبارت, به بیان حکم تصویرگرى و نقاشى و فروع و اقسام آن مى پردازد و روایات را در ذیل این بحث یادآور مى شود, ولى بسیارى از آن روایات, در مرحله نخست و به گونه قطعى شامل مجسمه سازى و پیکرتراشى مى باشد و در مرحله بعد, با نوعى تأمّل و تعمیم, مجرّد نقاشى را دربر مى گیرد.
به عنوان نمونه, روایت تحف العقول: (وصنعة صنوف التصاویر مالم یکن مثال الروحانی) به قرینه واژه (صنعت), نظر به مجسمه سازى, بیشتر جلب مى شود, تا نقاشى, چه این که کشیدن عکس, هنر است و بر آن صنعت اطلاق نمى شود و شمول واژه صنعت نسبت به کار نگارندگى و نقاشى, مستلزم نوعى توسّع در معناى آن است.
همچنین روایت: (مَنْ صوّر صورة کلّفه اللّه یوم القیامة ان ینفخ فیها ولیس بنافخ) در نگاه نخستین, از تعبیر دمیدن در صورت, چنین به ذهن مى آید که صورت باید مجسمه و پیکرى باشد که از مظاهر وجود, حیات و روح را کم دارد.
عدم وقوف شیخ به نظریه مخالف و روایات معارض در این زمینه, باعث شده است که به اجمال از این مسأله عبور کند.
حکم نگاهدارى مجسمه ها
در این مورد نیز عبارت شیخ بسیار گذراست.
وى, پس از اظهار نظر در باره نگاهدارى تصاویر و بیان روایاتى که مى گوید: کشیدن چهره و اندام کامل از موجود جاندار حرام است, ولى نگاهدارى آنها در خانه و محل زندگى و کار مباح مى باشد, ابراز مى دارد:
(وعمومها یشمل المجسّمة وغیرها33).
عموم این روایات, مجسمه و غیر مجسمه را دربر مى گیرد و همان گونه که نگاهدارى عکس موجود ذى روح جایز است, نگهداشتن مجسمه آن هم مباح مى باشد.
ساخت و نگاهدارى پیکرهاى مورد عبادت کافر ان
از دیگر مباحثى که به موضوع این رساله مربوط مى شود, ساخت, پردازش و نگاهدارى و خرید و فروش مجسمه ها, بتها و پیکرهایى است که مشرکان و کافران براى آنها نوعى تقدّس قایلند و آنها را پرستش مى کنند و یا دستِ کم, از ابزار مراسم عبادى و اعتقادى غیر مسلمانان به حساب مى آید مانند صلیب.
در بخشهاى گذشته این تحقیق, نظر شیخ را در زمینه ساخت مجسمه ها و ترسیم تصاویر یادآور شدیم و اکنون متذکّر مى شویم که آنچه در آن بخشها گفته شد, در باره تصاویر و مجسمه هایى بود که فقط جنبه تصویرى و تمثیلى دارند و پیام ضد توحیدى دربر ندارند. امّا اگر تصویر و تجسیم چیزى, تبلیغ اندیشه و فرهنگ کفر و شرک به شمار آمد, موضوع فرق مى کند و عنوان دیگرى به خود مى گیرد و قهراً حکم دیگرى خواهد داشت.
توجّه به این مقوله از آن جا اهمیّت دارد که ممکن است مسلمانان با خرید و فروش این گونه اشیاء ارتزاق و یا از آنها به عنوان اشیاى عتیقه و باستانى نگاهدارى کنند.
شیخ انصارى, مى نویسد:
(از جمله داد و ستدهاى حرامى که شىء مورد معامله, کار برد اصلیش در امور حرام باشد, عبارت است از مجسمه ها و پیکرهاى مورد عبادت کافران, مانند: صلیب و بت.)
در این فتوا, به گفته شیخ, اختلافى میان فقها مشهور نیست, بلکه ظاهراً همگان بر یک رأیند و اجماع دارند.
دلیل حرمت
1 . روایت تحف العقول از چند جهت دلالت بر حرمت هرگونه داد و ستد و نگاهدارى بتها و صنمها و شعارهاى جناح کفر دارد:
* او شیء یکون فیه وجه من وجوه الفساد).
چیزى که در آن وجهى از وجود فساد وجود دارد, داد و ستد آن ممنوع است.
* (کل منهی عنه ممّا یُتَقَرَّب به لغیر اللّه).
هر چیزى که به جاى خداوند مورد تقرّب و پرستش قرار گیرد, مورد نهى است و ارتزاق از طریق آن ممنوع مى باشد.
* (انّما حرّم اللّه الصناعة التی حرام هی کلها مما یجیئ منها الفساد محضاً نظیر المزامیر والبرابط, وکل ملهو به, والصلبان والاصنام... فحرام تعلیمه و تعلّمه, والعمل به, واخذ الاجرة علیه وجمیع التقلّب فیه من جمیع وجوه الحرکات...34).
یعنى هرصنعتى که بازده آن جز فساد نیست, مثل ساختن آلات موسیقى و لهو و صلیب و صنم, ممنوع است و تعلیم و تعلّم و به کارگیرى آن و دریافت مزد در قبال آن و هرگونه داد و ستد به وسیله آن حرام مى باشد.
2 . دریافت مزد و پول در قبال ساختن یا فروختن این ابزار, (اکل مال به باطل) خواهد بود, زیرا شىء مورد معامله و تکسب باطل بوده و خداوند از (اکل مال به باطل) نهى فرموده است35.
3 . پیامبر فرموده است:
(انّ اللّه اذا حرّم شیئاً حَرَّم ثمنه);
هرگاه خداوند چیزى را حرام کرده باشد, پول آن را هم حرام کرده است36.
نگهدارى مجسمه هاى شرک, به انگیزه منافع حلال
هر چند به صراحت هرگونه تصرّف براى حفظ و نگهدارى و خرید و فروش و تعمیر و تزیین بتها و شعارهاى کفر و مظاهر مورد پرستش مشرکان حرام شمرده شده, امّا شیخ, از تصویر سایر وجوه مسأله غفلت نورزیده است. چه این که براى این گونه اشیاء امکان دارد, منافع دیگرى نیز تصوّر شود و انگیزه خریدار و یا کسى که آنها را نگاه مى دارد, آن منافع حلال باشد, نه کاربرد حرام آن. مثل مجسمه اى که از طلا است و غرض مسلمان از خریدن آن, شکل ظاهرى آن بت, یا صلیب نیست, بلکه هدفش خریدن طلاست و یا مى خواهد آن را از جنبه باستانى و ارزش فرهنگى و تاریخى نگاهدارى کند, یا به موزه اى بفروشد که از اشیاء به عنوان ذخایر تاریخى محافظت مى کند و نه ارزش دینى و اعتقادى آنها.
شیخ در این زمینه نویسد:
(نعم لو فرض هیئة خاصة مشترکة بین هیکل العبادة وآلةٌ اخرى لعمل محلّل بحیث لاتعد منفعة نادرة فالاقوى جواز البیع بقصد تلک المنفعة المحلّلة37).
هرگاه مجسمه و ابزارى با شکل ویژه اى که دارد, مشترک بین مجسمه مورد احترام مشرکان و ابزار دیگرى باشد که کاربرد حلال دارد, در صورتى که جنبه کاربرد حلال آن, قویّ و قابل اعتنا باشد و اندک و ناچیز به حساب نیاید, خرید و فروش آن به انگیزه آن منفعت حلال جایز خواهد بود.
سپس شیخ, به تفصیل بیشترى مى پردازد و فشرده نظر وى این است که اگر معامله و داد و ستد واقعاً روى جنس و مادّه این گونه اشیاء صورت گیرد و خریدار و فروشنده (هرکدام که مسلمانند) هیچ مالیّت و ارزشى براى شکل ظاهرى بت یا صلیب قایل نباشند, خرید و فروش جایز و صحیح است, ولى اگر شکل ظاهرى بت یا صلیب تأثیرى در قیمت داشته باشد و فرد مسلمان با توجّه به این که بخشى از پول در قبال شکل ظاهرى آن شیئ قرار مى گیرد و با همین انگیزه به خرید و فروش اقدام کند, معامله حرام مى باشد.
چنانکه پیداست, در عبارات شیخ, مسأله اى به عنوان, آثار باستانى, حفظ ذخایر هنرى و... مطرح نشده و مورد توجّه قرار نگرفته است و این نقصى براى وى نیست; چه این که چنین عناوین و مقوله هایى در عصر شیخ, مطرح نبوده تا به آنها پرداخته باشد.
فرقى که این فرضها با فرض مذکور در کلام شیخ دارد این است که وقتى اثرى به عنوان ذخیره فرهنگى و هنرى نگاهدارى مى شود, علاوه بر مادّه, شکل ظاهرى آن نیز, به شدّت ارزشگذارى مى شود و مورد توجّه قرار مى گیرد. ولى نه از حیث این که بت و صلیب و... است و امید مى رود که کسانى به پرستش و تقدیس آن بپردازند! بلکه از این نظر که مردمى در سرزمین خاص و با امکاناتى ویژه و عقایدى مخصوص, به ساختن آن پرداخته اند.
اگر در مبانى شیخ, دقّت شود, در چنین مواردى که حتّى شکل ظاهرى شىء مورد توجّه و ارزشگذارى است, بازهم حفظ و خرید و فروش و تعمیر آن مباح است, زیرا انگیزه خریدار و فروشنده یا حفظ کننده این آثار, تحکیم مبانى شرک, یا احیاى سنّت کافران و انحراف افکنى نیست. انگیزه, انگیزه اى علمى و هنرى است و عُقلا براى آن ثمرى قایلند که از نظر شریعت حرام شمرده نشده است.
والبتّه اگر شیخ مى نویسد:
بل قد یقال بوجوب اتلافها فوراً, ولایبعد ان یثبت, لوجوب حسم مادّة الفساد38.)
چه بسا گفته مى شود که بتها و صنمها و ابزار و شعائر شرک و کفر را باید به سرعت و در اولین فرصت ازبین برد, بعید نیست که این گفته قابل اثبات باشد, زیرا ازبین بردن ریشه و مادّه فساد واجب است.
فرض سخن شیخ آن جاست که واقعاً فساد و انحرافى در کار باشد. مثل این که حفظ صلیب و خرید و فروش آن, به صورت اشیاى زینتى و مورد استفاده قرار گرفتن توسّط زنان و مردان مسلمان باعث ترویج کفر و تبلیغ باطل شود. امّا اگر مجسمه اى مربوط به نسلها و ملّتهاى نابود شده است و جز اسمى از ایشان باقى نیست و پوچى باورها و اندیشه هاى آنان بر همگان واضح است و احتمال کمترین انحراف نمى رود, این صورت, موضوع فساد نیست, تا حکم حرمت بر آن مترتّب شود.
نقد و نظرى گذرا
چنانکه در آغاز این نوشته یادآور شدیم, تحقیق همه جانبه این مقوله نیاز به مجالى وسیع تر دارد و در این جا فقط ترسیم آراى شیخ بزرگوار مطمح نظر مى باشد و بس.
با این حال یادآورى این نکته ضرورى است که تحقیق و تفقّه شیخ انصارى, با همه فراگیرى و تعمّق و تبحّر, سخن آخر نیست.
گذشت زمان, در ماهیّت و خاصیت موضوعات تأثیر مى گذارد و فقیه بى توجّه به این واقعیّت نمى تواند فتاواى پیشینیانش را زمزمه کند. مى دانیم که این جا, گذرگاهى بس باریک است و دلها و قدمها را مى لرزاند که مباد ما با طرح نقش زمان و تحوّل احکام با تحوّل موضوعات, در صدد توجیه و تطبیق خود خواهانه احکام الهى متناسب با نیازها و خواسته ها و تمایلات خویش باشیم; ولى تحوّل موضوعات و تغییر جایگاه و خاصّیت امور در گذر زمان, چیزى نیست که به آسانى از آن چشم بپوشیم و نام آن را پایبندى به شریعت و سنّت بنامیم.
کوتاه سخن این که آراى شیخ, پس از وى, از سوى دیگر فقیهان, تجزیه و تحلیل شده و نباید آراى یاد شده را, در همه زمینه ها رأى نهایى تلقّى کرد.
بلى, برخى از مطالب, بدان جهت که داراى جنبه هاى اصولى و کلى هستند, شکست ناپذیرند, (وجوب حسم مادّه فساد) ولى برخى از نظر گاهها مجال تأمّل بسیار دارند مثل این که گفته شده (حکمت حرمت تصویر جانداران شباهت نرساندن خلق به خداست)!
توجّه به شرایط تاریخى, اجتماعى و فرهنگ محیط وحى (شبه جزیره عربستان) روشن مى سازد که تأکید روایات بر نفى تصاویر ومجسمه ها, به منظور ریشه کن ساختن پندار شرک از ذهن مردمى است که قرنها در برابر بتها سجده کرده اند و آن جا که چنین پندارى نباشد, چه بسا حکم دیگر باشد.
این نکته اى است که باید عمیق تر و مستندتر مورد توجّه قرار گیرد. در این جا به اشارتى اکتفا مى کنیم.
در پایان, یاد این نکته نیز بجاست که در بیان حکم تصاویر, شیخ انصارى بسیارى از فرضها را مطرح و حکم ساختن و نگاهداشتن آنها را تبین کرده است. ولى این که موضوع اصلى کتاب, مکاسب است و اصولاً شیخ, به این موضوعات از نظرگاه جواز خرید و فروش و اکتساب با آنها, سخن به میان آورده, در این بخش از بحث, اشاره اى به جواز خرید و فروش تصاویر و مجسمه ها نشده است, هرچند امکان دارد, اهل دقّت و نظر آن را از مطاوى دیگر نظرگاههاى شیخ به دست آورند.
________________________________________
1 . (مکاسب), شیخ انصارى, تحقیق و تعلیق: سیّد محمد کلانتر, ج2/ 19, مؤسسة دار الکتاب للطباعة والنشر, قم.
2 . (همان مدرک)/19.
3 . (همان مدرک)/ 35.
4 . (همان مدرک).
5 . (همان مدرک)/57.
6 . (همان مدرک)/ 159.
7 . (همان مدرک)/ 187.
8 . (همان مدرک) / 195.
9 . (همان مدرک) 213.
10 . (همان مدرک).
11 . (همان مدرک) /273.
12 . (همان مدرک) /213.
13 . تدلیس, از ریشه (دَلس) به معناى ظلمت است و به تناسب در معناى خدعه نیز, به کار مى رود تدلیس در بیع, عبارت است از خدعه و داد و ستد از طریق پوشاندن عیب جنس بر مشترى.
(لسان العرب), ج6/86.
14 . (وسائل الشیعه), شیخ حرّ عاملی, ج3/322, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
15 . (همان مدرک)/560.
16 . (تحف العقول), ابن شعبه حرّانى/244 ـ 245, مؤسسة الاعلمى, بیروت.
17 . (وسائل الشیعه), ج12/220.
18 . (همان مدرک).
19 . (همان مدرک), ج3/562.
20 . (همان مدرک).
21 . شیخ انصارى این معنى را از کشف اللثام نقل کرده: (المثال والتصویر مترادفان على ماحکاه کاشف اللثام عن اهل اللغة) ولى چنین معنایى در کشف اللثام, مشهود نیست. ر. ک: (کشف اللثام), ج1/ 194.
22 . (مکاسب), ج2/224.
23 . (سوره سبأ), آیه 13.
24 . (وسائل الشیعه), ج12/220.
25 . (مکاسب), ج2/237.
26. (همان مدرک)/238.
27 . (وسائل الشیعه), ج3/ 564.
28 . (مکاسب), ج2/260.
29 . (وسائل الشیعه), ج3/461.
30 . (همان مدرک) /464.
31 . (مکاسب), ج2/267.
32 . (همان مدرک) /213.
33 . (همان مدرک) /267.
34 . (همان مدرک)/13.
35 . (سوره بقره), آیه 188.
36 . (مستدرک وسائل الشیعه), محدث نورى, ج2/427.
37 . (مکاسب), ج2/14.
38 . (همان مدرک) /24.

تبلیغات