چکیده

هرچند قانون گذار اساسی جمهوری اسلامی ایران شوراها را از ارکان تصمیم گیری و اداره امور کشور دانسته و ضمن اختصاص یک فصل مجزّا به این مقوله، نهاد مزبور را در کنار قوه ی تقنین و بالاترین مقام اجرایی دولت (رئیس جمهور) مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. لذا این میزان ارزش گذاری مُقنِّن اساسی به نهادهای محلی از حیث نقش آفرینی آنان در نظام تصمیم گیری ها، تداعی گرِ ابتنای بر مشارکت مردم و اتکای بر مقتضیات هر منطقه و محل به فراخور نیازها و استعدادهای آنان در عرصه ی حکمرانی است. در واقع جایگاه شوراها در قیاس با قوای مقننه و مجریه به رکنی صرفاً مشورتی تقلیل یافته و به جای اصل «تمرکززدایی»، پدیده ی «تراکم زدایی» از مقامات مرکزی و استانی صورت پذیرفته است. هدف از این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از محتوای کیفی اسناد انجام می شود، امکان سنجی ظرفیت حقوقی شوراها در پیشبرد امور و اِعمال حکمرانی مطلوب است. سؤال اصلی پژوهش این است که طبق قوانین و اسناد بالادستی، شوراها در ساحتِ کنشگری و راهبری امور محلی تا چه میزان اثرگذارند؟ طبق یافته های پژوهش استدلال می شود که در نظام حقوقی ایران تفکیک و تمایز مشخصی بین امور ملی و محلی صورت نگرفته است و از حیث ساختار و صلاحیت های شناسایی شده، ابهامات غیرقابل اغماضی برای این نهادها متصور است. در پایان ضمن تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری، پیشنهادهایی برای ارتقاء ظرفیت حقوقی شوراها در نظام حکمرانی مطلوب محلی ارائه شده است.

Locating the legal capacity of Islamic councils in the implementation of local governance

Although the fundamental legislator of the Islamic Republic of Iran considers councils to be the pillars of decision-making and administration of the country's affairs (principle 7) and has dedicated a separate chapter to this category (Chapte7), along with the legislative branch and the highest authority of the government (the president) has been emphasized. Therefore, this level of valuation is the basic legislator for local institutions in terms of their role in the decision-making system, it is reminiscent of relying on people's participation and relying on the requirements of each region and place to meet their needs and talents in the field of governance. But in reality, the position of the councils compared to the legislative and executive powers has been reduced to a purely consultative role, and instead of the principle of "decentralization", the phenomenon of "deconcentration" of central and provincial authorities has taken place. The purpose of this research, which is carried out using the descriptive-analytical method and using the qualitative content of the documents, is to evaluate the legal capacity of the Islamic councils in carrying out the affairs and practices of good governance. The main question of the research is that according to the upper laws and documents, to what extent are Islamic councils effective in the field of activism and promotion of local affairs? According to the findings of the research, it is argued that there is no clear distinction between national and local affairs in Iran's legal system, and in terms of the identified structure and competences, there are inescapable ambiguities and suspicions for these institutions. At the end, suggestions for improving the legal capacity of Islamic councils in the local governance system and the possibility of achieving decentralization in the governance layers have been presented

تبلیغات