مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی ساختاری بر عدالت زناشویی و راهبردهای حفظ رابطه در زوجین متعارض (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و مقایسه آن با زوج درمانی ساختاری بر عدالت زناشویی و راهبردهای حفظ رابطه در زوجین متعارض بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دوماهه بود؛ جامعه آماری پژوهش حاضر 205 زوج مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز در شش ماهه آخر سال 1399 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی (1387)، 60 زوجی که از نقطه برش 150 نمره بیشتری گرفته بودند به شیوه در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های عدالت زناشویی و راهبردهای حفظ رابطه استنفورد، داینتون و هاس (2000) پاسخ دادند و در گروه های آزمایشی زوج درمانی هیجان مدار (10 زوج)، گروه آزمایشی زوج درمانی ساختاری (10 زوج) و گروه گواه (10 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. هر دو گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله زوج درمانی هیجان مدار جانسون (2004) و زوج درمانی ساختاری مینوچین (1974) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از واریانس مختلط اندازه های مکرر تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد زوج درمانی هیجان مدار (97/8=F و 005/0=P) و زوج درمانی ساختاری (04/10=F و 003/0=P) برافزایش عدالت زناشویی و زوج درمانی هیجان مدار (60/59=F و 001/0=P) و زوج درمانی ساختاری (29/19=F و 001/0=P) بر راهبردهای حفظ رابطه در زوجین متعارض مؤثر است و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بود؛ نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد که تفاوت بین دو گروه زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی ساختاری در متغیرهای عدالت زناشویی و راهبردهای حفظ رابطه معنادار نیست. نتیجه گیری: یافته ها شواهدی را پیشنهاد می کند که مداخله زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی ساختاری برای افزایش عدالت زناشویی و راهبردهای حفظ رابطه در همسران دچار تعارض زناشویی روش مناسبی است.Comparison of the effectiveness of emotion-oriented couple therapy and structural couple therapy on marital justice and relationship maintenance strategies in conflicting couples
Aim: The aim of this study was to determine the effectiveness of emotion-oriented couple therapy and compare it with structural couple therapy on marital justice and relationship maintenance strategies in conflicting couples. Method: The present study was a quasi-experimental with pre-test and post-test with a two-month control and follow-up group; The statistical population of the present study was 205 couples referring to counseling centers in Shiraz in the last six months of 1399. After screening with the Sanai Marital Conflict Questionnaire (2008), 60 couples who received more than 150 points from the cut-off point were selected by available means. They answered the Marital Justice Questionnaire and Relationship Strategies (Stafford, Dinton and Haas, 2000) and in the experimental group of emotion-focused couple therapy (10 couples), the experimental group of structural couple therapy (10 couples) and the control group (10 couples) were randomly replaced. Both experimental groups underwent Johnson (2004) emotion-focused couple therapy and Minochin (1974) structural couple therapy intervention for eight 90-minute sessions, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures mixed variance analysis. Results: The results showed that emotion-oriented couple therapy (F = 8.97 and P = 0.005) and structural couple therapy (F = 10.04 and P = 0.003) on increasing marital justice and emotion-oriented couple therapy (0.60). F = 59 and P = 0.001) and structural couple therapy (F = 19.29 and P = 0.001) are effective in maintaining relationship strategies in conflicting couples and this effect was stable in the follow-up phase; The results of post hoc test also showed that the difference between the two groups of emotion-oriented couple therapy and structural couple therapy in marital justice variables and strategies for maintaining the relationship is not significant. Conclusion: The results of the research suggest evidence that the intervention of emotion-oriented couple therapy and structural couple therapy is a suitable method for increasing marital justice and relationship maintenance strategies in spouses suffering from marital conflict.