رمان چشم هایش، اثر معروف بزرگ علوی، یکی از مهم ترین رمان های فارسی است که به روابط عاشقانه «ماکان» و «فرنگیس» و فعالیت سیاسی آن ها در عصر رضاشاه می پردازد. در این رمان، فرنگیس، علی رغم بورژوا بودن،زنی عاشق و فداکار است که با ایثار بزرگ خود، استاد ماکان را از مرگ حتمی نجات می دهد. این موضوع، از همان زمان انتشار، منتقدان وابسته به جریان چپ را به انتقاد از این رمان و بعدها سایر منتقدان را به تحسین آن واداشته است. این مقاله می کوشد تا با روشی توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر اصل «عدم قطعیت معنی» و «امکان تفاسیر جدید از متون ادبی» در نظریه های ادبی ای مانند «هرمنوتیک» و «پساساختارگرایی»، خوانشی نو از این رمان به دست دهد و به قرائتی تازه از آن دست یابد. قرائتی که در نقطه مقابل معنای ظاهری رمان و قرائت پذیرفته شده از آن در میان منتقدان قرار می گیرد و فرنگیس را انقلابی متزلزلی معرفی می کند که در دشوارترین لحظات انقلاب، به استاد ماکان و نهضت خیانت می کند و به صف دشمنان انقلاب می پیوندد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که رمان چشم هایش برخلاف معنای ظاهری اش، که به انتقاد شدید منتقدان چپ منجر شده، در باطن، به تئوری انقلاب در مکتب مارکسیسم وفادار است. به زعم ما نشانه های درون متنی فراوانی در این رمان وجود دارد که با تکیه بر آن ها می توان خوانش جدیدی از آن را که متناسب با تئوری مارکسیسم در باب انقلاب است ارائه کرد.