مکتب ادبی−فرهنگی در تفسیر قرآن، که از سوی امین الخولی در دوران معاصر در مصر بنیاد نهاده شد و از بُعد کمّی و کیفی دارای گستره ای فراتر از تفسیرهای ادبی کهن است، بر بایسته هایی تکیه دارد که یکی از آنها ارائه تحلیل های اجتماعی و داشتن نگاه اجتماعی به آیات قرآن است. پژوهش حاضر با بهره گیری از شیوه متن پژوهی، پیوند میان تفسیر و تحلیل های اجتماعی از آیات را در نگاشته های پیروان مکتب ادبی−فرهنگی واکاوی کرده و بدین نتیجه رسیده است که: پیوند مزبور در تفسیرهای ادبی معاصر، به دو گونه بازتاب یافته است که یکی از آنها با توجه به نقش فضای اجتماعی عصر نزول در فهم قرآن، در گونه پژوهش های «حول القرآن» قرار می گیرد و دیگری، با مدّنظر قرار دادن بیان کلیات مسائل و راه حل های اجتماعی در قرآن، از رسته مطالعه «درون متنی قرآنی» به شمار می آید، که گونه نخست را می توان از مسائل هم راستا و نزدیک به «جامعه شناسی معرفت» و مشترک با «نقد جامعه شناختی ادبی» به شمار آورد، و گونه دوم را می توان تفسیری عصری با لونی غالباً اجتماعی دانست. این جستار با دقت در نگره خولی، با اینکه از امتیازهای این نظریه، چون «کمک به فهم ملموس تر قرآن» سخن می گوید؛ اما به آسیب های آن، مانند «امکان ملازمه با تفسیر به رأی» از بُعد روشی و «تمثیلِ غیرواقعی دانستنِ قصه های قرآن» از بُعد غایی نیز توجه دارد.