از منظر گروهی از نظریه های روانشناختی، رفتار های خلوت خواهانه ممکن است مغایر با سلامت روان باشند، به گونه ای که در این نظریه ها تنهایی وضعی مشقت بار پنداشته می شود که باید مانع از آن شد یا آنکه برطرفش کرد، با کودکانی که تنها بازی می کنند طوری برخورد می شود که گویی ناسالم و هنجار شکنند و به کسانی که به فعالیت های انفرادی می پردازند ترحم می شود. اما از نظرگاه های دیگری، تنهایی می تواند برای کارکرد های روانی نافع باشد، به گونه ای که نیاز مبرم به حریم شخصی و تجربیات مثبت خلوت گزینی از ویژگی های مشترک افراد خود شکوفا در نظر گرفته می شود. در این مقاله سعی شد با مرور نظری بر مفهوم تنهایی و بررسی دیدگاه های موافق و مخالف این ظرفیت، به خاستگاه شکل گیری ظرفیت تنهایی و تاثیرات قابل توجه آن بر بلوغ روانی پرداخته شود تا متخصصان حوزه سلامت روان با آشنایی بیشتر با این مفهوم بر بهبود این ظرفیت مهم در ساختار روانی اهتمام ورزند.