آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

تولید دانش در هر دوره تاریخی برآیند نقش آفرینی کنشگران در مناسبات قدرت است. از این رو بررسی نسبت دانش و قدرت اهمیتی اساسی در بازشناسی فضای گفتمانی دوره های تاریخی خواهد داشت. با فرض این که دانش دلالت بر هر آن چیزی دارد که کاربران یک جامعه به عنوان دانش تلقی می نمایند، در این مقاله نسبت دانش و قدرت در عصر اموی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. چارچوب نظری مقاله، مدل میشل فوکو در تحلیل نسبت قدرت و دانش است. از کاربست این مدل چنین بر می آید که امویان فاقد مشروعیت دینی لازم جهت حکومت بر جامعه اسلامی بودند. از این روی نیازمند صورت بندی جدیدی از دانش بودند که بتواند با پر کردن خلأ مشروعیت دینی، زمینه تنظیم رفتار اجتماعی مسلمانان در مناسبات جدید قدرت را فراهم کند. به همین سبب تلاش کردند تا از مهمترین منابع دانش در جامعه صدر اسلام یعنی حدیث، شعر و قصه پردازی به منظور ترمیم بحران مشروعیت دینی خود بهره ببرند. به این ترتیب با جعل احادیث، منع از روایت احادیث ناظر بر فضایل اهل بیت و سرودن شعر و قصه پردازی در بزرگداشت خود، دانشی تولید کردند که ضمن منحرف جلوه دادن اهل بیت از اصول عقاید اسلامی، زمینه به حاشیه راندن شیعیان از مناسبات قدرت و دست یابی خود به اقتدار لازم جهت تداوم حکومت را فراهم کنند.

تبلیغات