آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

متن

نوشتار حاضر به بررسى کاربرد اسامى ماه‏هاى متداول در کشورهاى عربى مى‏پردازد. ماه‏هاى عربى مرتبط با تقویم هجرى قمرى (محرم، صفر...)، ماه‏هاى معرّب از زبان سریانى و مرتبط با تقویم میلادى شمسى (کانون الثانى، شباط...) و ماه‏هاى ترجمه شده از زبان انگلیسى و فرانسه و مرتبط با تقویم میلادى شمسى (ینایر، فبرایر...) هر یک به طور جداگانه و مفصل مورد بررسى معنایى و تاریخى قرار گرفته و تداول آنها در کشورهاى مختلف عربى و اسلامى به طور مجزا بیان شده است. در آخر نیز راهکارى براى یکسان‏سازى کاربرد این اسامى به دست داده شده است.
در کشورهاى عربى امروزه، سه دسته از اسامى ماه‏ها به کار مى‏روند: دسته اول شامل اسامى ماه‏هاى عربى مرتبط با تقویم هجرى قمرى است: (محرم، صفر... الخ)؛ دسته دوم شامل اسامى ماه‏هاى معرب از زبان سریانى و مرتبط با تقویم میلادى شمسى است (کانون الثانى، شباط... الخ)؛ و دسته سوم شامل اسامى ماه‏هاى دخیل و ترجمه شده از زبان انگلیسى یا فرانسه است که در اصل از لاتین بوده و در ارتباط با تقویم میلادى شمسى است (ینایر، فبرایر... الخ).
در اصالت عربى مجموعه اول و ضرورت به کارگیرى مستمر آنها اختلاف نظرى نیست، ولى در مورد دو مجموعه دیگر باید گفت، گزینش یکى از آن و ترجیح آن بر دیگرى و تلاش در جهت عمومى سازى کاربرد آن در تمامى کشورهاى عربى بایسته امعان نظر خواهد بود. دلیل این امر دورى جستن از دوگانگى و تلاش در یکسان‏سازى تمامى امور زبانى و فرهنگى ملل عربى است.
در حال حاضر در کشورهاى عربى به ویژه در ربع قرن گذشته تلاش‏هایى در راستاى یکسان‏سازى اصطلاحات علمى و ادبى از طرف آکادمى‏هاى زبان عربى، دانشگاه‏ها، مؤسسات و محافل ادبى و متفکران و اندیشمندان صورت گرفته و هم اکنون نیز تداوم دارد. براى نیل به این هدف، مؤسسه ویژه عربى‏اى به نام (موسسهِ هماهنگىِ تعریبِ رباط) زیر نظر سازمان تربیت، فرهنگ و علوم اتحادیه کشورهاى عربى تأسیس گردیده است. لذا یکسان‏سازى اسامى ماه‏ها در کشورهاى عربى اولى و شایسته‏تر خواهد بود. اسامى‏اى که از دوازده واژه تجاوز نمى‏کند به ویژه اینکه این اسامى صرفا در محافل علمى و تخصصى تداول نداشته بلکه تمامى مردم در جاى‏جاى سرزمین‏هاى عربى آنها را به کار مى‏برند و بر زبان همگان در تمام زمان‏ها و موقعیت‏ها جارى است.
براى شناخت کامل از این اسامى و معانى آنها، میزان به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى، برطرف سازى ابهامات، روشنگرى جوانب موضوع و در آخر، داورى و انتخاب، نگاهى به این مجموعه‏هاى سه گانه با عنایت به منابع متعدد قدیم و جدید مى‏اندازیم.
مجموعه اول: اسامى ماه‏هاى عربى
الف) عرب‏ها در زمان جاهلیت، دوازده ماه قمرى را شناخته‏اند. اسامى این ماه‏ها بدین قرارند: موتمر، ناجر، خوّان، صُوان، زبّاء، بائد، اصم، واغل، ناطل، عادل، رنه، بُرَک.2 یکى از شاعران این ماه‏ها را به نظم در آورده است:
بمؤتمر و ناجرة بدأنا     وبالخوان یتبعه الصوان
وبالزباء بائده تلیه     یعود اصم صم به الشنان
و واغله و ناطله جمیعا     و عادلة فهم غرر حسان
و رنّة بعدها بُرَک فتمت     شهور الحلول یعقدها البنان
شاعرى دیگر یعنى اسماعیل بن عباد آنها را این‏گونه به نظم آورده:
اردت شهور العرب فى الجاهلیه     فخذها على سردالمحرم تشترک
فمؤتمر یاتى و من بعد ناجر     و خوان مع صوان یجمع فى شرک
حنین وزبا و الاصم و عادل     و نافق مع و غل ورنه مع بُرک
ملاحظه مى‏شود که ترتیب این اسامى در یک روایت با روایت دیگر متفاوت است. اسامى یاد شده به قوم عاد منسوب است. اما به ثمود، اسامى دیگرى منسوب شده است: شامل موجِب (محرم)، موجر، مورد، مُلزم، مُصدر، هوبر، هوبل، موهاء، دیمر، دابر، حیقل، مُسبل. بیرونى به این اسامى اشاره کرده است.3 نیز شناخت معانى آنها کار آسانى خواهد بود.4 و اینک معانى ماه‏هاى عاد با استناد به آنچه بیرونى در کتابش (الآثار الباقیه...) آورده، ارائه مى‏شود.5
 
خالى از فایده نخواهد بود اسامى روزهایى که در جاهلیت متداول بوده مورد اشاره قرار گیرد.6 آنها یکشنبه را (اوّل) نامیدند زیرا آغاز ایام است. دوشنبه را (اهون) از هون و هوینى و یا (اهود) از وهدة نامیدند، به جهت کاهش تعداد آن از روز یکشنبه و سه شنبه را (جبار)، زیرا عدد بوسیله آن ترمیم مى‏شود، چهارشنبه را (دبار)؛ زیرا پس از سه شنبه مى‏آید؛ پنج شنبه را (مونس)؛ زیرا بدلیل برکتش ایجاد الفت مى‏شود و جمعه را (عروبه) یعنى روز آشکار، این روز در جاهلیت مورد تعظیم بود و دین اسلام بر این تعظیم افزود و شنبه را (شیار) نامیدند به معنى علامت و نشانه. این اسامى بین جرهم اول و عرب عاربه7 از بنى قحطان قدیم رایج بوده است. شاعرى از آنها گفته:
اومل ان اعیش و ان یومى     باول او باهون اوجبار
اوالتالى دبارفان أفته     فَمؤنس او عروبة او شیار
اما عرب مستعربه در اسلام اسامى دیگرى در مورد روزها به کار مى‏برده و مى‏بردند: احد، اثنین، ثلاثاء، اربعاء، خمیس، جمعه8، سبت.
ب) عرب از زمان جاهلیت در حدود سال 412 میلادى اسامى ماه‏هاى یاد شده قبلى را به کنار گذاشت و نام‏هایى که تا به امروز متداول بوده را به کار بست. اسلام نیز این اسامى را ثبات و دوام بیشترى داد. در قرآن کریم آمده است «انّ عدة الشهور عنداللّه‏ اثناعشر شهرا فى کتابِ اللّه‏ یوم خَلَق السمواتِ و الارضَ منها اربعةُ حُرم...». [توبه / 38] و این است نام‏ها و معانى این ماه‏ها:
 
 
عرب این ماه‏ها را بر فصول چهارگانه تقسیم بندى مى‏کرد: از پاییز آغاز مى‏شود و آن را ربیع نیز گفته‏اند، زیرا اولین باران در آن فصل مى‏بارد. سپس زمستان و بهار (که آنرا صیف یا الربیع الثانى نیز نامیده‏اند) و آنگاه تابستان است (که قیظ نیز نامیده‏اند) و پس از مدتى این تقسیم‏بندى را رها کردند.
تعداد روزهاى سال قمرى، 354 روز است، یعنى کمتر از تقریبا یازده روز از سال شمسى. حج عرب‏ها نیز در زمان‏هاى چهارگانه: پاییز، زمستان، بهار و تابستان واقع شده است. آنگاه براى اینکه حج آنها در زمان درو و خرمن و آماده شدن کالاها (پوست و چرم و...) واقع شود و این وضعیت در یک حال ثابت و در بهترین و حاصلخیزترین زمان باقى بماند، سال کبیسه را از یهودیان مجاور خود فرا گرفتند. این جریان حدود دویست سال قبل از هجرت [نبوى] رخ داد. یهودیان که سال قمرى آنها هم یازده روز از سال شمسى کم داشت پس از سه سال، یک ماه بر دوازده ماه خود اضافه مى‏کرده و آن را فیادار یا آذار الثانى مى‏نامیدند. عرب‏ها نیز تفاوت بین سال قمرى و سال شمسى خود را با الحاق یک ماه جبران مى‏کردند. آنها تفاوت بین دو سال شمسى و قمرى را، ده روز و 21 ساعت و 12 دقیقه، اعتبار مى‏کرده و لى در کل ده روز و بیست ساعت به حساب مى‏آوردند. ابوریحان بیرونى گفته:9 «عرب‏ها، هر 24 سال قمرى، نه ماه کبیسه مى‏کردند و ماه‏هاى آنها با زمان‏ها ثابت بود و به یک طریق با زمان جارى و از اوقاتش تقدم و تأخر نمى‏گرفت.»
متولى انجام کبیسه یا همان نس‏ء یا نسى‏ء (یعنى کبیسه گرفتن سال و تغییر و تأخیر در ماه)، مردمانى از قبیله بنى‏کنانه بودند که به نسأة خوانده مى‏شده و به قلامس نیز معروف بودند. مفرد قلامس، قَلمّس به معنى دریاى پرآب است. اولین ناسى (کبیسه گیر) حذیفه بن فقیم10 بن عدى و آخرین آنها ابوثمامه11 جنادة بن عوف بوده است... هنگامى که نسى‏ء انجام مى‏شد، قلمّس پس از انقضاى حج در عرفات آن را در جَوّى از حرمت و عظمت به مردم اعلام مى‏نمود و ماه‏هاى حرام را نیز بر مى‏شمرد.12 عرب‏ها پس از بعثت نبوى همچنان به انجام نَسى‏ء پاى بند بودند. نسى‏ءِ اول براى ماه محرّم منظور مى‏شد و صفر را محرم و ربیع الاول را صفر مى‏نامیدند. نیز نسى‏ء دوم براى ماه صفر بود و ماهى که پس از آن مى‏آمد را هم صفر مى‏نامیدند و این چنین گذشت تا نسى‏ء در ماه‏هاى دوازده گانه متداول شد و به ماه محرم باز گشت کرد و آنگاه به مانند قبل آن را تکرار نمودند... از نتایج این کار تبدیل ماه‏هاى حرام به حلال بود و اینکه جنگ در ماه‏هاى [واقعى] حرام رخ مى‏داد. و لذا این آیه کریمه نازل شد و نسى‏ء را تحریم کرد: «انما النسى‏ء زیادةٌ فى الکُفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطئواعدة ما حرّم اللهُ فیحلوا ماحرّم اللّه‏» [سوره توبه / 37]13
شاعر بنى کنانه قبلاً با افتخار سروده بود:
السنا الناسئین على معد     شهور الحل نجعلها حراما
و دیگرى گفته بود:
لنا ناسى‏ء تمشون تحت لوائه     یحل، اذاشاء، الشهور و یحرم
پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله منتظر ماند تا اینکه در حجة‏الوداع براى مردم خطابه گفت و فرمود: «همانا زمان به هیئتِ روزى که آسمانها و زمین آفریده شد، دور مى‏زند.» یعنى ماه‏ها به موضع نخستین خود بازگشتند و عرب‏ها از تغییر آن دست برداشتند. آنگاه آیه تحریم نسى‏ء را بر آنها تلاوت نمود. ولى آنها آیه را به غفلت نهادند و اسامى ماه‏هاى آنها چنان‏که بیرونى گفته به معانى خود دلالت نکردند.14
دکتر انیس فریحه معتقد است15 که عرب جاهلیت، کبیسه را از عبرانى‏ها فرا نگرفتند، بلکه ترجیحا آن را از آرامى‏ها اخذ نمودند چه به نظر او نام (قلمس) ریشه آرامى داشته و از یونانى گرفته شده است یعنى: Kalos (قلس) به معناى موسیقى، رقص و نواختن بر دف!!16
مبناى گاه شمارى عرب‏ها در زمان جاهلیت، وقایع و ایام مشهور بوده است مثل بناى کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در حدود سال 1871 ق. م و یاسیل عِرَم به سال 120 ق. م یا عام الفیل17 سال 571 میلادى. برخى قبایل آنها نیز جنگ داحس و غبرا18 و حلف الفضول19 را مبناى گاه شمارى قرار مى‏دادند.
در حیات پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تاریخ‏گذارى مسلمانان سال به سال بوده است. آنها سال اول هجرى را سال إذن و سال دوم را سال قتال مى‏گفتند.20 این وضعیت تا وفات پیامبر در شب دوشنبه 13 ربیع الاول مطابق با 8 حزیران / ژوئن سال 632 میلادى21 ادامه یافت. مسلمانان در زمان خلیفه ابوبکر به جهت درگیر شدن با جنگ‏هاى رده و کوتاه بودن مدت حاکمیت او، مبنایى براى تاریخ‏گذارى خود قرار ندادند. اما در سال 17 هجرى، خلیفه عمربن خطاب، دیوان‏ها را تأسیس نمود و خراج را پایه‏گذارى کرد و لذا تعیین مبدأ گاه شمارى (تاریخ گذارى) به عنوان نیاز ضرورى رخ نمود. پس از بررسى و مشورت، هجرت نبوى به جهت عدم اختلاف در زمان وقوع آن، مبدأ تقویم قرار گرفت. وقوع هجرت نبوى [یعنى ورود پیامبر به شهر مدینه] در روز دوشنبه هشتم ربیع الاول مطابق با 13 ایلولِ 622 میلادى بوده است. و لذا براى ضبط حساب، آغاز تاریخ را اول محرم سال اول هجرى قرار دادند. این روز، روز جمعه 16 تموز (ژوئیه) سال 622 میلادى و مطابق است با سال 4382 تاریخ عبرى و سال 933 اسکندر و سال 1375 در تاریخ رومان و سال 338 در تاریخ قبطى.
بنابراین ملاحظه مى‏کنیم که تاریخ عربى اسلامى پس از اینکه بر مبناى هجرى استوار شد و تمامى اشکال نسى‏ء و کبس را ملغى نمود در حقیقت در امتداد تاریخ عربى جاهلیت قرار گرفت. نیز این دسته ماه‏هاى عربى، تماما عربى خالص و پیوسته و بدون انقطاع مورد استفاده و کاربُرد در سراسر وطن عربى و کشورهاى اسلامى به مدت بیش از چهارده قرن بوده است. این اسامى با دسته دیگرى از اسامى ماه‏هاى مربوط به تقویم شمسى، همراه بوده است.
مجموعه دوم: اسامى ماه‏هاى معرّب و منقول از زبان سریانى
ابوریحان بیرونى در کتابش [الاثار الباقیه...]22 پس از سخن پیرامون تقویم عبرانیان و ماه‏هاى قمرى آنها گفته: «... اما نصاراى شام، عراق و خراسان، ماه‏هاى روم و یهود را ممزوج نمودند: بدین قرار که ماه‏هاى روم را استعمال کنند و مبدأ سال خود را اول ماه طمبریوس، ماه رومى (تشرین الاول) قرار دهند تا به رأس سال یهود نزدیکتر باشد. زیرا تشرىِ یهود کمى بر آن مقدم خواهد بود. آنها ماه‏ها را به نام‏هاى سریانى نامیدند: برخى از اسامى با [اسامى] یهود موافق و برخى مخالف آنها بودند... اهالى سورستان ـ یعنى بلاد شام ـ که قبل از اسلام، مسیحى بودند این اسامى را وضع نمودند و با این ماه‏ها میان روم و یهود وساطت نمودند.» بیرونى در ادامه مى‏گوید:23 «... شهرت این ماه‏ها به اندازه‏اى بود که مسلمانان نیز به این اسامى پناه جسته و در زمان‏هاى کارى خود، از آنها بهره مى‏بردند...» و اینک اسامى ماه‏هاى معرب سریانى و عبرى:
 
در اینجا ملاحظه مى‏شود که هشت اسم از اسامى ماه‏هاى سریانى معرب و ماه‏هاى عبرانى به جهت نزدیکى دو زبان [سریانى و عبرى] شبیه به هم هستند. هم‏چنین تعداد روزهاى ماه شباط: 28 روز است و هر چهار سال، یک روز به آن اضافه مى‏شود و تعداد روزها به 29 روز مى‏رسد و آن را سال کبیسه مى‏نامند. هر سال بدون اضافه تقسیم بر 4 مى‏شود. نیز سال شمسى این مجموعه تقریبا 365 روز و یک چهارم روز است و سال کبیسه 366 روز. اما سال عبرى قمرى 354 روز است، این ماه‏ها بر اساس همان ترتیب قدیمى قرار دارند از ماه تشرین الاول آغاز و به ایلول ختم مى‏شود. گفته مى‏شود که اسامى این ماه‏ها گرچه سریانى‏اند اما قدمت آنها بیشتر است، زیرا سریانى‏ها خود از بابلى‏ها اقتباس کرده‏اند، چنانکه مقیاس‏ها و مکیال‏ها و آئین دینى و کشاورزى خود را از آنها اقتباس نموده‏اند. اسامى 9 ماه از این ماه‏ها شبیه به هم‏اند و ماه‏هاى کانون الاول و الثانى و حزیران شبیه اسامى ماه‏هاى عبرى نیستند.
اسامى ماه‏هاى سریانى و معناى آن‏ها
 
 
 
ملاحظه مى‏کنیم که اسامى ماه‏هاى دوازده گانه یاد شده، سریانى و بیشتر آنها داراى ریشه بابلى است. تعجب ندارد زیرا هر دو زبان جزء دسته زبان‏هاى حامى ـ سامى هستند که شامل مصرى قدیم، حبشى، قبطى و بربرى و نیز زبان‏هاى آکادى سریانى یا بابلى ـ آشورى، کنعانى، آرامى یا سریانى، عبرانى و عربى مى‏شده است. «این زبان‏ها در واژگان و صرف و ریشه، نزدیک هم‏اند».25 زبان‏هاى آرامى بر مناطق وسیعى از بلاد شام و بین النهرین سیطره یافت. بطریک زکا اول مى‏گوید: «زبان سریانى یکى از مجموعه زبان‏هاى شرق قدیم (= زبان‏هاى سامى) است که [زیر مجموعه] زبان‏هاى آرامى به شمار مى‏رود. این زبان در گذشته دور، انتشارى وسیع یافت و حروف الفباى زبان‏هاى متعدد شرقى قرار گرفت و بلکه به مدت زیادى زبان بین‏المللى تمامى شرق (قدیم) گشت. معروف است که سریان در اصل، ساکنان اصیل سوریه بوده‏اند و از قرن شانزدهم قبل از میلاد در بلاد آرام شام و آرام نهرین سکنى گزیدند و با گروه‏هاى سامى قدیم یعنى سومرى‏ها، بابلى‏ها، آشورى‏ها، کنعانى‏ها و فنیقى‏ها آمیختند و از تمدن، فرهنگ، اعتقادات و زبان‏هاى آنها تأثیر پذیرفتند» به علاوه بین زبان عربى و همان سریانى در مراحل و مکان‏هاى متعدد قبل و بعد از اسلام تبادل وسیع زبانى به سبب نزدیکى دو جانبه فرهنگى و زبانى، برقرار بوده است.
این اسامى ماه‏ها از سریانى، معرّب شد و جمهور مردم آن را استعمال کردند و آب و هوا، فصل‏ها، کشاورزى و اعیاد خود را بر اساس آنها تنظیم مى‏نمودند. ابن ندیم در کتاب الفهرست در قرن چهارم هجرى، به این اسامى تصریح داشته و در بحث‏ها و شروح خود آنها را بکار برده است. کتب میراث ادبیات قدیم عربى تا زمان نهضت جدید بر اساس کاربرد این اسامى تألیف یافته و جمع آورى شده‏اند.
شاعر عباسى ابونواس گفته:
مضى ایلول وارتفع الحرور     و اخبت نارها الشعرى العبور
محمد بن عبدالملک زیات نیز چنین سروده است:
بردالماء وطال     سیل و التذالشراب
و مضى عنک حزیرا     ن و تموز و آب
شاعر مصرى جمال الدین نباته در قصیده‏اى در رثاى فرزندش که در ماه کانون الثانى وفات یافته چنین آورده:
فى شهر کانون وافاه الحمام، لقد     احرقت بالنار یاکانون احشائى
این اسامى دوازدهگانه عربى در بلاد شام و عراق از قدیم تا به حال بدون توقف، کاربرد داشته است. یعنى در کشورهاى سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و اردن.
اما برخى از کشورهاى عربى از سال‏ها قبل و یا نزدیک‏تر، از کاربرد آن امتناع ورزیده‏اند و به جاى آن از نام‏هاى ترجمه شده از انگلیسى و فرانسه که هر دو از زبان لاتین برآمده‏اند استفاده کرده‏اند.
مجموعه سوم: اسامى ماه‏هایى که از زبان‏هاى اروپایى ترجمه شده‏اند.
سال رومى‏ها از 10 ماه قمرى تشکیل مى‏یافته است از ماه مارس آغاز و به ماه دسامبر منتهى مى‏شود. هر ماه شامل 30 روز و هر سال مجموعا 304 روز است که 60 روز دیگر به اسم (مکمل) به آن اضافه مى‏شود. اسامى 4 ماه رومى، اسامى الاهه‏ها و 6 تاى دیگر به شماره‏شان شناخته مى‏شود. آنها مبدأ تاریخ گذارى را تاریخ بناى روم (753 ق. م) نهادند و آنگاه اصلاحاتى در این تقویم داده شد که مهم‏ترین آن سه تا مى‏شوند:
الف) تقویم نومابومبیلوس:
که دومین اباطره (715 ـ 672 ق.م) است: او دو ماه ژانویه و فوریه را اضافه کرد و ماه‏ها را پشت سر هم 30 و 29 روز تثبیت نمود و هر دو سال، یک ماه 22 یا 23 روزه را به آنها افزود.
ب) تقویم یولیانى (45 ق. م):
یولیوس قیصر در سال 46 ق. م از منجمى مصرى به نام سوسیگنس (Sosigenes) براى تنظیم تقویم، استعانت جست و او این تغییرات را به انجام رساند: 1. او بر سال شمسى تکیه کرد و آن را 365 قرار داد و سال کبیسه را در هر چهار سال 366 روز و برخى ماه‏ها را 30 روز و برخى را 31 روز تعیین کرد. ماه فوریه در سال عادى 28 روز و در سال کبیسه 29 روز شد و مبدأ تاریخ را روز اول ژانویه سال 709 یعنى روز بناى شهر رم قرار داد. در سال 44ق.م نام یولیوس را به ماه هفتم و در سال 31 ق.م نام اگوست را به ماه هشتم اطلاق نمود و هر یک از آنها را به تساوى 31 روز قرار داد تا احساس برترى یکى بر دیگرى نشود. از مهم‏ترین مشکلات این تقویم: عدم انطباق اسامى بر ترتیب ماه‏ها بود؛ سپتامبر یا ماه هفتم، نام ماهِ نهم شد و دسامبر یا ماهِ دهم، نام ماه دوازدهم... دیگر مشکل آن، اختلاف تعداد روزهاى ماه بود. چه تعداد روزهاى برخى ماه‏ها 30 و برخى 31 روز مى‏شد و این مبدأ خطا به شمار مى‏رفت.
ج) تقویم یولیانىِ (ژولین) مسیحى:
این تقویم را راهب اکسیگیوس (Exiguus) متوفى به سال 550 میلادى تنظیم نمود. او بر اساس تولد حضرت مسیح در سال 25 دسامبر / کانون الاول سال 754 یعنى بناى شهر رم، آغاز سال را 25 مارس / آذار یعنى روز عید پاک قرار داد. و بعد از آن شروع سال در هفته‏هایى که پس از عید میلاد مى‏آمد، در نظر گرفته مى‏شد. و این همان تقویمى است که به تقویم مسیحى شرقى شناخته مى‏شود که در سال 1431 میلادى توسط کلیسا به ثبت رسید.
د) تقویم گرگورى:
در سال 1582 میلادى پاپ گرگوریوسِ سیزدهم چنین استنباط نمود که اعتدالِ ربیعى، بر اساس تقویم یولیانى در 11 آذار (مارس) واقع مى‏شود و نَه در 21 مارس. و لذا گلاویوسِ راهب را براى اصلاح تقویم مأمور کرد. بدین قرار که سال شمسى حقیقى ازسال یولیانى کمتر است یعنى [طول متوسط] سال ژولین 25 / 365 روز بوده و در مقایسه با [طول متوسط [یکسال شمسى معادل 11 دقیقه و 14 ثانیه طولانى‏تر است. بر این حساب، تفاوت سال شمسى و سال ژولین هر 400 سال، 3 روز مى‏شود. و لذا او تعیین کرد که 10 روز از سال 1582 میلادى ساقط نمایند یعنى 5 اکتبر، 15 اکتبر به حساب آید.این تقویم از آن پس به تقویم‏گرگورى نامیده شد و دولت‏ها و کلیساهاى غربى آن را اجراء نموده و در محاسبات، اعیاد و امور خود آن را ملاک قرار دادند. اما پاره‏اى از گروه‏هاى مسیحى شرقى، اعیاد خود را به جهت دلایل دینى و سیاسى، همچنان بر اساس تقویم یولیانى (ژولین) شرقى تنظیم مى‏کنند.
تفاوت کنونى تقویم یولیانى و گرگورى به 13 روز و 3 روز رسیده است. زیرا 400 سال از تصحیح اول (در سال 1582م) مى‏گذرد. به علاوه نجومیان بر این هستند که تفاوت‏هاى کوچکى بین این دو تقویم، در حال ایجادند و احتمالاً در هر چهار هزار سال، یک روز کامل را تشکیل دهند. به هر روى این همان حساب شرقى اصلاح شده مطابق با تقویم گرگورى است و مورد کاربرد برخى از کلیساهاى ارتودوکسى در دنیاى کنونى نیز است.
 
 
 
 
ابوریحان بیرونى در کتاب الآثار الباقیه27 گفته است که عباس آملى در کتابش (دلائل القبله) آورده که مغربى‏ها ماه‏هایى را به کار مى‏برده‏اند که اوایل آن با ماه‏هاى قبطى یکسان است. این اسامى بدین قرارند: ینیر، فبریر، مرسه، ابریر، مایه، یونیه، یولیه، اغست، ستنبر، اکتوبر، نوفمبر، دخیمر.
این اسامى، اسامى تحریف شده و مورد کاربرد رمى‏ها بوده است. یعنى: ینواریوس، فبراریوس، مرطیوس، افریلیوس، مایوس، یونیوس، یولیوس، اغسطس، سطریوس، طمبریوس، نوامبریوس، دمبریوس، و لذا بعید نیست که ساکنان بلاد مغرب مستقیما از طریق اندلس، اسامى ماه‏ها را از زبان رم یا رمیان نزدیک به آنها در زمان حکمرانى آنها بر سرزمین‏هاى مغرب، اقتباس کرده‏اند.
بعد از این گزارش تاریخى و زبانى ماه‏ها، کیفیت کاربرد کنونى اسامى ماه‏ها را در کشورهاى عربى بیان مى‏داریم:
کشورهاى: امارات متحده عربى، بحرین، قطر، عمان، کویت، یمن، سعودى، سودان و مصر:
(ینایر، فبرایر، مارس، افریل، ابریل، مایو، یونیو، اغسطس، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر)؛
کشورهاى: تونس، الجزایر:
(جانفى، فیفرى، مارس، ماى، جوان، جویلیه، اوت، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر).
کشور مغرب:
(ینایر، فبرایر یا یبرایر، مارس، افریل، ماى یا مایو، ینویو یا یونیه، یولیوز، غشت، شتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
کشور موریتانى اسلامى:
(ینایر، فبرایر یا یبرایل، مارس، افریل، مایه، یونیو یا یونیه، یولیه، اغسطس یا اغشت، شتمبر، اوکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
دو نکته:
1. در برخى از کشورهاى عربى، اسامى ماه‏هاى یاد شده (معرب)، بین دو پرانتز و پس از اسامى لاتین آن مى‏آید مانند دولت کویت؛
2. در اندلس قدیم و اکنون در مغرب عربى، ماه‏هایى تحت عنوان ماه‏هاى کشاورزى مستعمل است که واژگان آن از لاتینى اخذ شده مانند، جانفى، فیفرى، مارس... این ماه‏ها با تفاوت 13 روز با سال تقویم یولیانى توافق دارند.
اسامى دیگر ماه‏ها:
در کنار اسامى ماه‏هاى ذکر شده که در کشورهاى عربى و در بیشتر دولت‏هاى دیگر، متداول و شایع است، اسامى دیگرى نیز در برهه‏اى از زمان و در کشورى معین یافت شده است.
اتحادیه ملى فرانسه در تاریخ 24 تشرین الثانى / نوامبر 1793 میلادى در ایام انقلاب فرانسه، تقویم جدیدى به نام تقویم جمهورى وضع کرد. سال در این تقویم با اعتدال پائیزى یعنى در 22 ایلول / سپتامبر آغاز مى‏شد. هر سال به دوازده ماه و هر ماه به 30 روز تقسیم مى‏شد. به اضافه 5 روز تکمیلى براى برگزارى جشن‏هاى جمهورى. اسامى این ماه‏ها بدین قرار است.
الف) ماه‏هاى پائیزى:
1. (Vendange) Vendemiaire = ماه برداشت؛ 2. (Brume) Brumaire = ماه مه / مه آلود؛ 3. (Frimas) Frimaire = ماه سرد.
ب) ماه‏هاى زمستان:
1. (Nege) Nivose = ماه برف؛ 2. (Pluie) Pluviose = ماه باران؛ 3. (Vent) Ventose= ماه باد؛
ج) ماه‏هاى بهار:
1. (Germination) Germinal = ماه بذرافشانى؛ 2. (Fleur) Floreal = ماه شکوفه و گل؛ 3. (Prairie) Prairial = ماه چرا.
د) ماه‏هاى تابستان:
1. (Moisson) Messidor = ماه درو؛ 2. (Chaleur) Thrmidor = ماه حرارت؛ 3. (Fruit) Fructidor = ماه محصول.
به علاوه هر ماه به جاى 4 هفته به سه دهه تقسیم‏بندى مى‏شد و هر دهه: Decadeنامیده مى‏شد. اسامى روزها نیز بر اساس روش شماره گذارى عادى نامگذارى شد:
روز اول: Primidi؛ روز دوم: Duodi؛ روز سوم Tridi؛ روز چهارم: Quartidi؛ روز پنجم: Quintdi؛ روز ششم: Sextidi؛ روز هفتم: Septidi؛ روز هشتم: Octidi؛ روز نهم: Nonidi؛ روز دهم: Decadi.
این تقویم از ایام انقلاب فرانسه به مدت 13 سال (از سال 1793 تا 1806 م) متداول و سپس باطل شد.
در جمهورى عربى لیبى نیز اسامى جدیدى براى ماه‏ها بر اساس شروع تاریخ از وفات پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به جاى هجرت نبوى وضع شده است. بدین قرار:
نار (ژانویه)؛ نوار (فوریه)؛ ربیع (مارس)؛ طیر (آوریل)؛ ماء (مه)؛ صیف (ژوئن)؛ ناصر (ژوئیه)؛ هانیبال (اوت)؛ فاتح (سپتامبر)؛ تمور (اکتبر)؛ حرث (نوامبر)؛ کانون (دسامبر)
این اسامى و مبداء وفات [نبوى] مورد کاربرد کنونى جمهورى عربى لیبى است.
شیوه یکسان‏سازى اسامى ماه‏ها:
پس از این گزارش مختصر درباره اسامى و معانى ماه‏ها و اماکن به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى؛ مى‏توان در مورد کاربست شیوه بایسته براى یکسان‏سازى این اسامى در جاى جاى کشورهاى عربى سخن گوییم:
1. در مورد اسامى عربى ماه‏هاى مربوط به تقویم هجرى قمرى (محرم، صفر و...) باید گفت که کاربرد آنها در کنار تقویم شمسى به دلایل ذیل بدیهى و اجنتاب‏ناپذیر است:
الف) اصالت عربى این اسامى و ارتباط محکم آنها با اعتقادات اسلامى؛
ب) در آمیختگى آنها با تمدن دینى، ادبى و علمى اسلامى؛
ج) کاربرد پیوسته و هزار و چهار ساله آن در کشورهاى عربى و اسلامى
2. اسامى ماه‏هاى منقول از زبان سریانى [کانون الثانى، شباط و...] داراى این ویژگى هستند:
الف) این اسامى از زبان‏هاى سامى و نزدیک به زبان عربى، معرب (عربى شده) هستند. الفاظ دو ماه کانون الاول و کانون الثانى، الفاظ عربى و یا مشترک با سریانى هستند؛ الفاظ دوازده‏گانه این دسته، از ریشه زبان آرامى سریانى‏اند. این زبان نزدیک‏ترین زبان سامى به عربى است. اسامى نه ماه از این دسته نیز داراى ریشه بابلى است و زبان بابلى هم از زبان‏هاى سامى به شمار مى‏رود.
وام‏گیرى یک زبان سامى از زبان سامى دیگر، طبیعى است به ویژه اینکه بین سخنگویان هر دو زبان، زندگانى مشترک و همزمان وجود داشته باشد و آیندگان از زبان، فرهنگ، هنر، علم و تمدن گذشتگان بهره ببرند.
ب) این الفاظ در منطقه جغرافیایى و تمدنى واحد، متولد و متداول شد. ما آثار طبیعت و ویژگى‏هاى جو و آب و هوا را در آنها احساس مى‏کنیم: باران‏هاى (آذار) و رعد و برق مهیب آن، گیاه و سرسبزى (نیسان)؛ شکوفه‏ها و گل‏هاى (ایار) و درخشش آنها؛ خوشه‏هاى (حزیران) و دروى آن؛ و دروى (آب) و محصولات آن. کشاورز را مى‏بینیم که در (تشرین) در بیابانِ شنعار یا غوطهِ دمشق، زمین را شخم مى‏زند تا اینکه (کانون) مى‏آید و بادها شروع به وزیدن مى‏کنند و باران مى‏بارد و هوا به سردى مى‏رود و او به خانه‏اش پناه مى‏برد و در کنار آتش خود را گرم مى‏کند.
ج) اسامى یاد شده با وزن‏هاى صرفى عربى مطابقت دارد: شباط بر وزن فُعال، آذار بر وزن افعال، ایار بر وزن فَعال. این الفاظ، معرب (عربى شده) هستند و نه دخیل. واژه معرب حکم واژه عربى را دارد. افزون بر این الفاظ مذکور داراى طنین صوتى ملایم و روان و موسیقیایى است و گوش و بیان از آنها لذت مى‏برند.
د) این الفاظ از قدیم با تمدن عربى امتزاج یافته و در آثار ادبى و علمى انتشار یافته است. هم‏چنین شاعران در شعر خود و ادبا در نثر خود، آنها را به کار برده‏اند که نمونه‏هاى آن را قبلاً ارائه دادیم. و هیچ فرد عربى در اصالت آن شک نخواهد کرد.
جز اینکه برخى از کسانى که این اسامى را به کار نمى‏برند در مورد تعمیم کاربرد آنها اشکالاتى را به این شرح وارد کرده‏اند:
1. اگر این اسامى از سریانى معرب هستند، دیگر اسامى ماه‏ها[ى اروپایى] یعنى: ینایر (ژانویه)، فبرایر (فوریه)... نیز از زبان انگلیسى و فرانسوى و در اصل از ریشه لاتینى، معرب شده‏اند. در این صورت هر دو دسته اسامى در معرب بودن، مشابه هستند.
بى اساسى این اشکال، واضح است. چه عربى کردن از زبان سامى با عربى کردن از زبان هندى ـ اروپایى قابل مقایسه نیست، زیرا اسامى دسته اول معرب هستند و اسامى دسته دوم نه معرّب بلکه اسامى دخیل هستند و اوزان آنها با اوزان عربى مشابهت و تناسب ندارند. و این باعث گردیده که اسامى دسته دوم با ذوق و سلیقه عربى همسان در نیامده و برگوش و نطق سنگینى کند. علاوه بر این دو اسم از این دسته، اسامى دو پادشاه رومى است و چهار تاى آن، ارقامى است که مفهوم آن تغییر یافته و مابقى به اساطیر بت پرستى مربوط مى‏شود.
هم‏چنین اسامى گروه اول از قدیم تا به حال، به یک صورت نوشته و با یک آوا تولید مى‏شوند. حال آنکه اسامى دسته دوم به جهت اخذ آنها از زبان انگلیسى و فرانسه، به گونه‏هاى مختلف گفته و نوشته مى‏شوند. مثلاً ماه آب را در مصر و سودان؛ اغسطس؛ و در تونس و الجزایر: اوت و در مغرب غشت؛ و در موریتانى أغشت مى‏گویند و همچنین ماه ایلول را در مصر و سودان: سبتمر؛ در مغرب شُتَمْبَر و در مورینانى: شُتَمْبِر گویند و مانند آن.
2. چهار اسم از اسامى این دسته هر یک شامل دو لفظ به جاى یک لفظ واحد هستند: کانون الاول، کانون الثانى، تشرین الاول، تشرین الثانى. و این موجب بروز مشکلاتى در نوشتن و قرائت و انتساب آنها مى‏شود.
این اعتراض نیز ضعیف است زیرا چه ضررى دارد که تعداد کلمات این اسامى، شانزده لفظ به جاى دوازده لفظ باشد. آنگاه برخى از اسامىِ عربىِ ماه‏هاى مربوط به تاریخ هجرى نیز دو کلمه‏اى هستند: ربیع الاول، ربیع الثانى، جمادى الاولى، جمادى الثانى. و این موجب نشده است که از اهمیت و صلاحیت و پذیرش ماه‏هاى یاد شده چیزى کاسته شود. این در حالى است که انتساب در ماه‏هاى دیگر مشکل‏تر است.
3. اسامى این دسته، جز در پنج کشور از جمله بلاد شام و عراق کاربرد ندارند حال آنکه اسامى دیگر یعنى ینایر، فبرایر و... در دیگر کشورهاى عربى متداول است. این کشورها پرجمعیت‏تر و وسیع‏تر از کشورهاى قبلى هستند و به علاوه در بلاد مغرب نیز خیلى زود نفوذ یافتند.
این اشکال و اعتراض نیز سست است به ویژه اینکه همه مى‏دانیم که گسترش کاربرد ماه‏هاى منقول از انگلیسى و فرانسه به سبب تأثیر حکمرانى خارجیان انگلیسى و فرانسوى بر پاره‏اى از کشورهاى عربى از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم (میلادى) بوده است. این استعمار گران سعى داشتند تا زبان و فرهنگ خود را بر ابناء این کشورها مسلط و بلکه آن را تحمیل نمایند. برخى از سران و با نفوذها و ذى نفع‏هاى عرب در این کشورها از این رویه پیروى نمودند.
اما در مورد کاربرد قدیمى این اسامى در بلدان مغرب [اسلامى] باید گفت که تقلید ضعفا از قدرتمندان نیز امرى است که در هر زمان و مکان شایع و مشهور بوده است و دلیل آوردن به آن صحیح نخواهد بود.
بنابر مطالب یاد شده اعتقاد داریم که تعمیم و گسترش کاربرد اسامى عربى یا معرب ماه‏ها، کارى مفید و مطلوب خواهد بود و گامى مهم در راه یکسان‏سازى لغوى و فرهنگى‏اى است که همگان در تحقق آن اهتمام دارند. و آنگاه پس از هموارسازى موضوع، تمامى فرهنگیان و دانش‏آموزان در تمامى کشورهاى عربى، نسبت به اسامى دیگر ماه‏هاى عربى که از انگلیسى و فرانسوى گرفته شده‏اند، ناآگاه نخواهند بود. آموزش این دو زبان در مدارس عربى، بطور مستمر برپاست و دانش آموزى که در آنجا درس مى‏خواند از سال‏هاى آغازین آموزش، به فراگیرى اسامى ماه‏هاى خارجى مى‏پردازد... و ما بدین‏وسیله خطا و لغزشى را که شرایط تاریخى و جغرافیایى و سیاسى موجب آن بوده‏اند، اصلاح مى‏کنیم و پذیرش آن را نخواهیم داشت.
اما راه دستیابى به یکسان‏سازى یا غلبه دادن کاربرد ماه‏هاى عربى در تمامى کشورهاى عربى چیست؟
اتحادیه کشورهاى عربى و سازمان‏هاى آن و به ویژه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم با این موضوع اختلافى دربین کشورهاى عربى، مواجه شد و در مقابل آن شیوه‏اى موفقیت‏آمیز را در پیش گرفت. این سازمان در اسناد و انتشارات خود، تاریخ هجرى و ماه‏هاى معروف آن را به کار برده و تاریخ میلادى را به آن الحاق نموده است. چنانکه مجله (شؤون عربیه) که دبیرخانه کل اتحادیه آن را انتشار مى‏دهد و نیز مجله (العربیه للثقافه) که آن را سازمان مذکور انتشار مى‏دهد و نیز کشور کویت، هر یک به همین شیوه عمل نموده‏اند.
این شیوه، شیوه‏اى است موقت و گذرا و تکیه بر آن در مدت طولانى، به صلاح نخواهد بود و این کار ما را از تعیین اسم واحد براى هر ماه بى نیاز نمى‏کند.
حکایت یکسان‏سازى اسامى دوازده ماه، همان حکایت یکسان‏سازى تمامى امور زبانى و فرهنگى و اصطلاحات علمى و ادبى را دارد که مورد پذیرش و خواست همگان است موضوعى که شایسته است با زحمت و برنامه، مورد بررسى قرار گیرد به نحوى که شرایط التزام به کاربست تصمیمات اتخاذ شده فراهم و رضایت کامل به دست آید. در این راستا برداشتن گام‏هاى ذیل مطلوب خواهد بود:
1. مؤسسه نظام‏دهى تعریب در رباط که زیر مجموعه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم است، وظیفه تحقق این موضوع و پیشنهادات و تصمیمات مربوط به یکسان‏سازى را عهده‏دار شود تا این کار را در موضوعات نظام‏مندى و یکسان‏سازى خود قرار دهد.
2. موسسه یاد شده، موضوع را بر مجامع و آکادمى‏هاى زبان عربى عرضه بدارد تا تحقیق و بررسى و تصمیمات نهایى با هماهنگى و اتحاد این مجامع و دانشگاه‏هاى عربى و محافل عربى و محافل علمى، به انجام رسد.
3. ارائه نتایج این بررسى‏ها و آرا به کنفرانس تعریب ـ که هر دو سال یکبار برگزار مى‏شود و در آن نمایندگان دولت‏هاى عربى و مجامع و اتحادیه مجامع و دانشگاه‏ها و اتحادیه علمى عربى و کارشناسان حضور دارند ـ تا در مورد کاربرد ماه‏هاى عربى یا معرب (یعنى کانون الثانى، شباط و...) قطعنامه متناسب صادر نمایند.
به نظر من پیروى تمامى کشورهاى عربى از روش موقتى که اتحادیه کشورهاى عربى و سازمان‏هاى مربوطه و نیز کشور کویت برگزیده، تا زمان اتخاذ تصمیم همگانى در برآورده کردن خواسته، امرى شایسته خواهد بود... .
پى‏نوشت‏ها:
1. این نوشتار ترجمه‏اى است از مقاله: اسماء الاشهر فى البلاد العربیة و طریقة توحیدها که در مجله‏ى مجمع اللغة العربیة بدمشق، مُجلد 70 شماره سوم (صفر 1416 ق / تموز 1995 م) به چاپ رسیده است. م
2. ابوریحان محمد بن احمد بیرونى خوارزمى، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 60 و61.
3. همان، ص 63.
4. دکتر انیس فریحه، اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروس برس بطرابلس لبنان، ص 107.
5. ابوریحان بیرونى، همان، ص 61.
6. همان، ص 64.
7. عرب عاربه، دومین طبقه از عرب‏هاى بائده‏اند که در اصطلاح نسب شناسان، فرزندان و زادگان قحطانند و اینان با عدنانیان که مستعرب انگاشته مى‏شوند، رقابت مى‏داشته‏اند. اما به عرب مستعربه، عدنانیان، معدیان و نیز اریان گفته مى‏شود و اینها از پشت اسماعیل بن ابراهیم و زنش رعله دختر مضاض بن عمرو جرهمى هستند. براى تفصیل بیشتر ر.ک: تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، دکتر جواد على، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، ج 1، ص 319 به بعد. (مترجم)
8. جُمْعه و جُمُعه و جُمَعَه نیز گفته مى‏شود: جمع آن جُمَع است.
9. ابوریحان بیرونى، همان، ص 11 ـ 12.
10. فقیم: مصغر فقم است یعنى فک.
11. ثمامه: سبزى و چیز کم است.
12. براى تفصیل مطلب از جمله بنگرید به فردینالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى، ص 16 به بعد؛ دکتر رضا عبدالهى، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، ص 15 به بعد. (مترجم)
13. امام فخر رازى براى نسى‏ء دو معناى متفاوت قائل است: الف) تاخیر (که کلمه نسیه هم از همین است) ب) افزایش و نسى‏ء را به معناى کبیسه گرفتن سال و تغییر ماه حج و تعویض و جابه جایى ماه‏هاى حرام چهارگانه مى‏داند و علت آن را دو چیز مى‏داند: الف) قوم عرب حساب زندگى و کارهایشان را باسال قمرى تنظیم کرده بودند و لذا گاه در تابستان حج مى‏گذاردند. گاه در زمستان و در ایام سفر براى آنان دشوار مى‏شد و کسب و کار و تجارتشان هم مختل مى‏گردید. زیرا مردم از سایر سرزمین‏ها فقط در ایام مناسب به مکه مى‏رفتند. و چون پى بردند که رعایت سال قمرى مصالح دنیوى شان را دچار اختلال مى‏کند، لذا آن‏را رها کردند و سال شمسى را در پیش گرفتند... (بر گرفته از قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، ص 193). (مترجم)
14. مورخین برقرارى کبیسه یک ماهه را در سال‏هاى نخستین هجرت در قلمرو پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ابهام باقى گذاشته‏اند. اما شواهدى در دست است که عدم اجراى کبیسه را در قلمرو پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اثبات مى‏نماید: الف) هیچ یک از وقایع سال‏هاى نخستین هجرى در ماه‏هاى کبیسه تاریخ گذارى نشده است؛ ب) شیوه ماه شمارى سال‏هاى نخستین هجرى به خوبى نشان مى‏دهد که تا چهل و نهمین ماه از هجرت على رغم اینکه براى تثبیت ماه‏هاى قمرى در فصول سال حداقل، کبیسه یک ماه ضرورى بوده، چنین اقدامى نشده است... برگرفته از تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، همان، ص 30. (مترجم)
15. دکتر انیس فریحه، همان، ص 56.
16. مرحوم دهخدا در لغت نامه، ذیل قلمس به نقل از منتهى الارب آورده: «نام مردى کنانى از ناسئان مشهور (که ماه‏هاى حرام را تغییر مى‏داد) که نزد حمزه عقبه مى‏ایستاد و مى‏گفت: (اللهم انى ناسى الشهور و واضعها موضعها و لااعاب و لااجاب اللهم انى قد احللت احد الصفرین و حرمت صفر المؤخر و کذلک فى الرجبین یعنى رجب و شعبان، انفروا على اسم اللّه‏...). (مترجم)
17. عام الفیل، همان سالى است که ابرهه حبشى قبل از اسلام به مکه هجوم برد و لشکرش به هلاکت رسید.
18. داحس و غبراء، اسامى دو اسب بودند که به خاطر آنها بین دو قبیله عبس و ذبیان جنگى به مدت چهل سال در گرفت.
19. حلف الفضول، پیمانى بود بین قبائلى از قریش که بر اساس آن طرفین متعهد مى‏شدند که هر مظلومى را ولو اینکه اهل مکه نباشد، مورد حمایت قرار دهند تا به داد او رسیدگى شود.
20. نام سال‏هاى بین هجرت و وفات رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله (اولین تا دهمین سال هجرى) به این ترتیب نقل شده است: سنه یا عام الاذن، الامر بالقتال، المتحص، الترفئه، الزلزال، الاستئناس، الاستغلاب، الاستواء، البرائه، الوداع)، از کتاب تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله... همان، ص 23. (مترجم)
21. در مورد تاریخ وفات پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و کتاب‏شناسى آن از جمله ر.ک: مقاله محققانه، «تاملى در تاریخ وفات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله » توسط جلیل تارى در مجله تاریخ اسلام ش 5، ص 3 به بعد. (مترجم)
22. ابوریحان بیرونى، همان، ص 59.
23. همان، ص 60.
24. انیس فریحه، همان، 35.
25. مصطفى شهابى، المصطلاحات العلمیه فى اللغه العربیه فى القدیم و الحدیث، ص 8 و9.
53. Octavius Augustus ceaser.
54. ابوریحان بیرونى، همان، ص 50.
منابع:
ـ قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، چاپ سوم (تهران، انتشارت نیلوفر ـ جامى، 1376)
ـ ابن الندیم، کتاب الفهرست (طبعة المکتبة التجاریة الکبرى بمصر، بى تا).
ـ باشا، عمر موسى، مجلة اللسان العربى الصادره عن مکتب تنسیق التعریب بالرباط، العدد 20 لعام، 1984.
ـ البیرونى الخوارزمى، محمد بن احمد، کتاب الآثار الباقیه عن القرون الخالیه (دار صادر فى بیروت، بى تا).
ـ تارى، جلیل، «تأملى در تاریخ وفات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله »، مجله تاریخ اسلام، ش 5، بهار 1380.
ـ دهخدا، على اکبر، لغت‏نامه.
ـ الشهابى، الامیر مصطفى، المصطلحات العلمیه فى اللغة العربیة فى القدیم و الحدیث، ط 2، مطبوعات المجمع العلمى العربى بدمشق، (1965).
ـ عبدالهى، رضا، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، چاپ دوم (تهران امیر کبیر)
ـ العلبى، اکرم حسن، التقویم (طبعة دار المصادر فى بیروت، 1991).
ـ على، جواد، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، (بابل، کتابسراى بابل، 1367) ج 1.
ـ عیواص، البطریک، زکاالاول، المجلة البطریرکیة، العددان 114 و 115، السنة، 1992.
ـ فریحه، انیس، کتاب اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروّس برس، طرابلس، (لبنان، 1988).
ـ معجم الوسیط، وضع مجمع اللغة العربیة بالقاهره، الطبعة الثانیه، 1972.
ـ معجم لاروس الفرنسى.
ـ وستنفلد، فردیناند و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى (تهران، 1360 ه / 1982م).

تبلیغات