پر شدن جایگاه فاعل به سبب نیازِ بند به پر شدن این جایگاه، چه به صورت بی آوا و چه به صورت آشکار، در زبان های ضمیرانداز و غیرضمیرانداز از جمله مواردی است که بررسی دقیق آن لازم است. این پژوهش می کوشد تا ضمن بررسی پوچ واژة بی آوا در زبان فارسی به عنوان زبانی ضمیرانداز بنا بر ادّعای ریتزی (1982م.) مبنی بر اینکه در چنین زبانی پوچ واژة بی آوا وجود دارد، نشان دهد که این سازه پیچیدگی ها و ویژگی های خاص خود را دارد. در این پژوهش، ویژگی های رفتاری این مقولة بی آوا به چند دسته تقسیم شده است و ضمن تأیید نظر برخی از زبان شناسان در باب پوچ واژة بی آوا در زبان فارسی، نشان می دهد که جایگزینی پوچ واژة آشکار به جای پوچ واژة بی آوا، برخلاف ضمیر محذوف و ضمیر آشکار، امری نسبی است. همچنین، با ارجاع به پیکرة زبانی نشان داده شده که تقریباً در هیچ موردی پوچ واژة آشکار در پیکره، جایگزین پوچ واژة بی آوا نشده است. این در حالی است که شمّ زبانی گویشور، امکان جایگزینی را امری مسلم و قابل انتظار می داند. افزون بر این، پژوهش حاضر با استناد به این واقعیت، تفاوت تحقق زبانی در توانش زبانی و بافت موقعیت را مورد نظر قرارداده است و ادعا کرده که توصیف واقعی از زبان توصیفی خواهد بود که زبان ذهنی گویشور با زبان موجود در پیکره همخوانی داشته باشد؛ به عبارتی روشن تر، هر دو روی سکه، نقش و صورت، با هم دیده شود.