آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

زمینه و هدف: از دیدگاه نظریه های شناختی اجتماعی، توان کنترل شخصی موجب ارتقای سلامت رفتاری می گردد. برجسته ترین نظریه های سلامت رفتاری در برگیرنده مفهوم خودکارامدی می باشد. هدف از این پژوهش، تعیین تأثیر آموزش حل مسأله بر خودکارامدی و خودکارامدی ادراک شده در نوجوانان بود. مواد و روش ها: در کارآزمایی بالینی حاضر، 160 نفر از نوجوانان در مقطع راهنمایی به صورت تصادفی ساده چند مرحله ای انتخاب شدند و سپس در سه گروه: مداخله شامل 64 نفر، شاهد با دارونما شامل 62 نفر و شاهد بدون دارونما شامل 34 نفر به طور تصادفی تخصیص داده شدند. آموزش مهارت حل مسأله، به طور اختصاصی برای گروه مداخله در طی 15 جلسه ارایه گردید. در گروه شاهد با دارونما در طی 15 جلسه، تنها به بحث راجع به مسایل بلوغ و نوجوانی پرداخته شد. گروه شاهد بدون دارونما هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار جمع آوری اطلاعات 3 مقیاس، پرسش نامه خودکارامدی عمومی ادراک شده Schwarzer و Jerusalem، خودکارامدی در روابط با همسالان Wheelerو Ladd و خودکارامدی ادراک شده در روابط با همسالان Oalandik بود. داده ها با استفاده از آزمون ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: آموزش مهارت حل مسأله باعث تفاوت معنی دار نمرات خودکارامدی عمومی ادراک شده در سه گروه (010/0 > P و 704/4 = F)، خودکارامدی در روابط با همسالان در سه گروه (001/0 > P و 64/9 = F) و خودکارامدی ادراک شده در روابط با همسالان در سه گروه (010/0 > P و 2/4 = F) گردید. نتیجه گیری: آموزش حل مسأله، راهبردی مناسب جهت افزایش خودکارامدی و ابزاری برای شناسایی، حل و یا سازگاری جهت بررسی چالش های نوجوانان و در نهایت سلامت رفتاری آن ها در طول زندگی می باشد.

تبلیغات