برای ادب عربی دو چشمه جوشان وجود دارد که منبع هر دو به قرآن کریم باز می گردد: یکی ادب النبی است و دیگری ادب الإمام علی در نهج البلاغه. با طلوع اسلام جوشش ادب عربی از قرآن و سنت (ادب نبوی و ادب علوی) آغاز گردید. قرآن کریم ـ که سرچشمه اصلی همه ادب عربی است ـ خود، صحت انتسابش را به خدای متعال اثبات می کند، اما صحت دو ادب دیگر در ارتباط با قرآن معلوم می گردد. البته در مورد ادب النبی این امر ما را کفایت می کند که حضرت فرمود: «أنا أفصح من نطق بالضّاد بیدَ أنّی من قریش» (من فصیح ترینِ عربی زبانان ام، به ویژه که از قریش ام). همچنین ادب الإمام علی به ویژه آنجا که در نامه مالک اشتر تجلی نموده، از تعابیری عالی و عباراتی جمیل و بلیغ جهت پرورش سیاستمداران حاکم بر بلاد اسلامی سرشار است. نویسندگان مهم ادب عربی، در نامه مالک اشتر ملاحظات فراوانی نموده و آن را اساس و نمونه ممتازی در پیوند ادب و سیاست تلقی کرده اند. بسیاری از آنان مقالات و رسائل ادبی خود را بر آن منوال تنظیم نموده اند؛ از آن جمله طاهر بن حسین (از مهم ترین افراد سلسله طاهریان در خراسان) که وقتی از سوی مأمون عباسی والی شهر رقّه شد، نامه ای ادبی ـ سیاسی خطاب به فرزندش نگاشت. در این پژوهش تلاش ما بر آن است این دو نامه (عهدنامه امام علی به مالک اشتر، و عهدنامه طاهر بن حسین به فرزندش) را از جهت مضمون با هم بسنجیم و معلوم سازیم تا چه میزان عهدنامه دوم از اولی تأثیر پذیرفته است.