با انقلاب مشروطه، شعر حضور بیشتری در میان عوام یافت و شاعران، شعارها و پیام¬¬های انقلابی را در قالب زبان ساده عامیانه برای آگاهی و تشویق مردم به کار گرفتند. نیما نیز از زبانی نزدیک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ویژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبیعی نزدیک کردند؛ بنابراین آنچه را که در دو دهه اخیر به آن \""شعرگفتار\"" می¬گویند، محصول شعرِ بعد از فروغ است. مدعیان این نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهره¬گیری از وزن طبیعی کلام¬، آثاری می¬آفرینند که لحن¬گفتار بر آن حاکم است و چنان وا می نمایند که گویی برای مخاطب حاضر سخن می¬گویند. اما بعضی از آنها در هماهنگی با شیوه شاعران موج نو و حجم، با زبان¬گفتار رفتاری نامتعارف کرده¬اند و به نوعی آشنایی¬زدایی افراطی در زبان دست زده اند. بدین سبب می¬توان شعرگفتار را به دو دسته معناگرا و معناگریز تقسیم کرد. نتیجه بررسی¬ها نشان می¬دهد که وجوه تمایز این نوع شعر از سایر جریان¬های شعری معاصر، هنوز در حدی نیست که بتوان آن را یک جریان مستقل شعری به شمار آورد.