نظری به کتاب فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه نگارش ابوالحسن شعرانی تهرانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتاب کوچکی به نام فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه تألیف استاد فقید ابوالحسن شعرانی تهرانی طبع شرکت چاپخانه دانش به شماره 82849/ BD118مضبوط است. این رساله از جهاتی دارای اهمیت است. قبل از آنکه به بیان وجوه اهمیت کتاب بپردازیم بد نیست بدانیم که این رساله جزو مجموعه کتابهایی است که علیاصغر حکمت به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اهدا کرده است.
در صفحه عنوان کتاب نویسنده با خط خود نوشته است «تقدیم به کتابخانه یگانه وزیر دانشمند معارف پرور جناب آقای حکمت میشود این یک جلد کتاب فلسفه مابعدالطبیعه را که نشر آن از نتایج معارفپروری ایشان است. مؤلف ابوالحسن [شعرانی]، 12 شهریور 16» کتاب تاریخ چاپ ندارد اما از اینکه آقای شعرانی تاریخ تقدیم کتاب را 12 شهریور 16 نوشتهاند باید در همان سال (یعنی حدود شصت و یک سال پیش) چاپ شده باشد. در همین صفحه نوشته شده است که کتاب مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرّد نفس و تطبیق اصطلاحات است.
این رساله مختصر بیشتر از جهت تاریخی و مخصوصاً برای کسانی که در مسئله آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید پژوهش میکنند اهمیت دارد. تفاوت عمده آن با نوشتههای فلسفی متجدّدان و آثاری که در فلسفه جدید تألیف یا ترجمه شده این است که این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است. اگر فیالمثل کتاب دکارت را مترجمی ترجمه میکرد که خود فلسفه نمیدانست و مترجمان بعد از او هم اندک اطلاعی از علوم اسلامی داشتند.1 من مدتها با این پرسش مشغول بودم که چرا فلسفهدانان ما به فلسفه اروپایی بیاعتنایی کردند و این فرصت پدید آمد که اشخاص بیاطلاع از فلسفه، سراغ آن بروند و البته تاکنون هم پاسخ درستی که علاقهمندان به فلسفه را راضی کند برای آن نیافتهام. اساس پرسش این است که اگر فلسفهدانان به فلسفه اروپایی رو میکردند، ما فلسفه و تمدن غرب، یعنی به طور کلی تجدّد را بهتر درک میکردیم و در قبول و اخذ تمدن غربی گیرنده بیبصیرت و مقلّد نبودیم.
در بین استادانی که من از دور و نزدیک میشناختم میرزاطاهر تنکابنی و میرزا مهدی آشتیانی و فاضل تونی علاقهای به فلسفه غرب نداشتند و شاید در صدد برنیامده بودند که ببینند غربیان از فلسفه چه گفتهاند و مرحوم آقای سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل میکرد یا نامی از آنان میبرد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت و آقای شعرانی، معاصر جوان این بزرگان بود. وی به فراگرفتن مطالب علوم جدید مخصوصاً به نجوم علاقه داشت و چنان که میبینیم به فلسفه غربی هم بیاعتنا نماند.
ولی با خواندن کتاب ایشان نه فقط مشکل من حلّ نمیشود بلکه فکر میکنم باید در پرسش خود بیشتر تأمل کنم. من فکر میکردم که اگر یکی از استادان فلسفه اسلامی، فلسفه اروپایی را میخواند، فلسفه اروپایی بهتر به زبان ما انتقال مییافت. اکنون هم در این قول از جهت نظری و منطقی عیبی نمیبینم، اما باید توجه کرد که این یک حکم نظری صرف نیست بلکه نحوی تلقی از فلسفه و تاریخ یا حکمی در باب تلقی تاریخی و فلسفی موجود است. مطلب این است که یک عالم فلسفه اسلامی به فلسفه اروپایی پرداخته و به جای اینکه این اثر در اینجا و آنجا و در مدارس و دانشگاهها خوانده شود و کسانی در صدد نقد و اصلاح و تکمیل آن برآیند به سرنوشت همه یا بیشتر آثاری که منورالفکرها و متجدّدها و روشنفکرهای صد سال اخیر نوشتهاند دچار شده و شاید جز قفسه کتابخانه و ستون کوچک فهرستی که فهرستنویسان کتب فلسفه نوشتهاند و مینویسند جایی پیدا نکرده است.
نظری به کتاب
نویسنده در ابتدای کتاب بعد از حمد خدا و درودگویی به رسول گرامی اسلام و اهل بیت آن حضرت نوشتهاند: «غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد و خواننده فرق این رساله را با ترجمههای عربی که جدیداً از کتب آنها به عمل آمده خواهد دانست. نه از این جهت که ایشان بدون تبحر در این فن به صرف دانستن زبان، خواستهاند بیان مقاصد فلسفه را نمایند بلکه برای آنکه چون علم و تبحر خود را به کار نبردند، غالب مطالببهزبان جدیدی خارج از اصطلاح و عاری از مسائل دقیق ومهمبصورت مقاله یا خطابه در آمده است.»(ص2).
با اینکه در آن هنگام هنوز جز اثر دکارت موسوم به تقریر در باب روش هیچ رساله و مقاله مهمی در فلسفه جدید به زبان فارسی ترجمه نشده بود؛ آقای شعرانی، وصفی را که در ترجمه آثار فلسفه زبان فارسی پیش آمد، کمابیش در کشورهای عربی زبان دیده بود و حتی با توجه و تذکر به اینکه مترجم فلسفه باید به زبان خاص فلسفه نیز آشنا باشد این رساله را نوشته است تا از پیش آمدن آنچه در زبان عربی روی داده است، پیشگیری کند. ایشان سپس نوشتهاند: «برای تکثیر فایده امّهات اقوال فلاسفه جدید را نیز ضمناً از کتب معتبره آنان نقل نموده که تعداد آنان فعلاً لازم نیست و جز یکی دو مورد از فلاسفه قرون وسطی نقل نکردم؛ چون رغبت به اقوال فلاسفه جدید بیشتر است و مقدمتاً اسامی معروفترین حکمای یونان ذکر میشود. چون برای مراجعه کنندگان به کتب تطبیق اسامی و طرق آنها فایده کلی دارد.»
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» (Lahr) که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید و کتب دیگر بسیار در نظر بود ولیکن اعتماد بر مذکورات، بیشتر داشتم و از دکارت بیشتر نقل کردم. چون افضل این قوم است و او را مؤسس فلسفه جدید میشمارند علاوه بر اینکه مطالب وی بذوق ما هم نزدیک است.» یا «اعتماد من در نقل اقوال یونانیین بر کتب اروپایی مخصوصاً تاریخ ازبری و فلسفه لار بوده است.»
شاید اشکال شود که این کتابها که به نظر مؤلف محترم معتبر آمده است چندان هم معتبر نیست ولی توجه کنیم که رساله آقای شعرانی بسیار موجز است. ایشان در 45 صفحه فهرستی از مطالب امور عامه و طبیعی و الهی را آورده و تعبیر فرانسه هر عنوانی را ذکر کرده و رای و نظر یک فیلسوف اروپایی (چنان که تصریح کردهاند بیشتر دکارت) را به اجمال ذکر کردهاند. در این حد از اجمال نقل از یک کتاب درسی عیب نیست. مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفهها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
چیزی که در این کتاب به یک اعتبار حسن است و به اعتبار دیگر میتوان آن را عیب دانست شباهتی است که به کتاب لغت و مجموعه اصطلاحات فلسفه دارد. آقای شعرانی مهمترین مبادی یک کتاب جامع فلسفه اسلامی (فی المثل کتاب التحصیل بهمنیار) را آورده و اصطلاح و تعبیر فرانسه را در مقابل آن قرار داده و معنی یا معانی آن اصطلاح در نظر بعضی از فلاسفه اروپایی را به اختصار بیان کرده است. فیالمثل در بحث از مقولات، مقولات ارسطو و کانت را آورده و در بیان تفاوت مقولات کانت و ارسطو به این اشاره که مقولات کانت اعتباری محض است اکتفا کرده و تذکر داده است که علاوه بر اضافه مقولی، اضافه اشراقی نیز هست. پس حسن کتاب این است که متضمن اطلاعات است و صفت آموزشی دارد. اما اگر صورتی از فلاسفه تطبیقی را با آن بسنجیم، میبینیم که نویسنده محترم به چنین تطبیقی نپرداخته و قصد این کار را نیز نداشته است. فایده عمده کتاب ترجمه خوب چندین اصطلاح است که کمابیش مقبول قرار گرفته و نویسندگان و مترجمان، آنها را پسندیده و بکار بردهاند. شاید اگر این رساله را کتاب درسی فلسفه برای دبیرستانها قرار میدادند بیمناسبت نبود. اما چون تلقی ما از کتاب درسی این است که مواد و مطالب آن بالفعل دستورالعملهای رسمی معین شده باشد این قبیل کتابها نمیتواند کتاب درسی باشد. به هر حال ما از حسن کتاب استفاده نکردیم. کتاب هم در حدّی نبود که یک حرکت فکری به وجود آورد؛ به این جهت به خیل کتابهایی پیوست که یک بار چاپ میشود و اهل فضل آن را میخرند و میخوانند و شاید هم نمیخوانند و کمکم فراموش میشود.
ناگفته نماند که علاوه بر غلطهای چاپی بعضی سهوها هم در کتاب یافت میشود؛ مثلاً در صفحه 35 Spiritualisme«تجرّد نفس» ترجمه شده و وصف و بیان آن هم، بیان تجرد نفس است نه توضیح معنی Spiritualisme که مراد آن این است که موجود از سنخ روان است. در همین صفحه 31 Theodice«الهی اخص» ترجمه شده و حال آنکه تئودیسه به معنی عدل الهی است. در همین صفحه 31 Tharmonie ، Preelalilie ترجمه نشده است، امّا معنی آن با قول ابوالهذیل «که میگفت اگر مرد کشته شود در همان وقت میمیرد» یکی دانسته شده است. در صفحه 15 معادل فرانسوی بعضی مقولات ذکر شده و ترجمه مقولات متعلق به وجهه نظر کیفیت، درست نیست و برای ایجاب و سلب و حصر واقعیّت و منفی بودن و محدودیت آمده است.
این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است.
سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل میکرد یا نامی از آنان میبرد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت.
«غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد.
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید.
مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفهها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
پاورقیها:
1 - شاید بتوان امثال محمد علی و ابوالحسن فروغی را مستثنی کرد که در هنگام ترجمه و تحریر مطالب فلسفه اروپایی احساس کردند که باید چیزی از فلسفه اسلامی بدانند و سعی کردند که به آثار و کتب فلسفی رجوع کنند و احیاناً آن را نزدیک استاد فرا گرفتند.چنان کهمحمد علیفروغی کتاب فنّ سماع طبیعی شفا را نزد مرحوم فاضل تونی خواند و ترجمه آن را به فارسی روان نوشت.
در صفحه عنوان کتاب نویسنده با خط خود نوشته است «تقدیم به کتابخانه یگانه وزیر دانشمند معارف پرور جناب آقای حکمت میشود این یک جلد کتاب فلسفه مابعدالطبیعه را که نشر آن از نتایج معارفپروری ایشان است. مؤلف ابوالحسن [شعرانی]، 12 شهریور 16» کتاب تاریخ چاپ ندارد اما از اینکه آقای شعرانی تاریخ تقدیم کتاب را 12 شهریور 16 نوشتهاند باید در همان سال (یعنی حدود شصت و یک سال پیش) چاپ شده باشد. در همین صفحه نوشته شده است که کتاب مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرّد نفس و تطبیق اصطلاحات است.
این رساله مختصر بیشتر از جهت تاریخی و مخصوصاً برای کسانی که در مسئله آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید پژوهش میکنند اهمیت دارد. تفاوت عمده آن با نوشتههای فلسفی متجدّدان و آثاری که در فلسفه جدید تألیف یا ترجمه شده این است که این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است. اگر فیالمثل کتاب دکارت را مترجمی ترجمه میکرد که خود فلسفه نمیدانست و مترجمان بعد از او هم اندک اطلاعی از علوم اسلامی داشتند.1 من مدتها با این پرسش مشغول بودم که چرا فلسفهدانان ما به فلسفه اروپایی بیاعتنایی کردند و این فرصت پدید آمد که اشخاص بیاطلاع از فلسفه، سراغ آن بروند و البته تاکنون هم پاسخ درستی که علاقهمندان به فلسفه را راضی کند برای آن نیافتهام. اساس پرسش این است که اگر فلسفهدانان به فلسفه اروپایی رو میکردند، ما فلسفه و تمدن غرب، یعنی به طور کلی تجدّد را بهتر درک میکردیم و در قبول و اخذ تمدن غربی گیرنده بیبصیرت و مقلّد نبودیم.
در بین استادانی که من از دور و نزدیک میشناختم میرزاطاهر تنکابنی و میرزا مهدی آشتیانی و فاضل تونی علاقهای به فلسفه غرب نداشتند و شاید در صدد برنیامده بودند که ببینند غربیان از فلسفه چه گفتهاند و مرحوم آقای سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل میکرد یا نامی از آنان میبرد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت و آقای شعرانی، معاصر جوان این بزرگان بود. وی به فراگرفتن مطالب علوم جدید مخصوصاً به نجوم علاقه داشت و چنان که میبینیم به فلسفه غربی هم بیاعتنا نماند.
ولی با خواندن کتاب ایشان نه فقط مشکل من حلّ نمیشود بلکه فکر میکنم باید در پرسش خود بیشتر تأمل کنم. من فکر میکردم که اگر یکی از استادان فلسفه اسلامی، فلسفه اروپایی را میخواند، فلسفه اروپایی بهتر به زبان ما انتقال مییافت. اکنون هم در این قول از جهت نظری و منطقی عیبی نمیبینم، اما باید توجه کرد که این یک حکم نظری صرف نیست بلکه نحوی تلقی از فلسفه و تاریخ یا حکمی در باب تلقی تاریخی و فلسفی موجود است. مطلب این است که یک عالم فلسفه اسلامی به فلسفه اروپایی پرداخته و به جای اینکه این اثر در اینجا و آنجا و در مدارس و دانشگاهها خوانده شود و کسانی در صدد نقد و اصلاح و تکمیل آن برآیند به سرنوشت همه یا بیشتر آثاری که منورالفکرها و متجدّدها و روشنفکرهای صد سال اخیر نوشتهاند دچار شده و شاید جز قفسه کتابخانه و ستون کوچک فهرستی که فهرستنویسان کتب فلسفه نوشتهاند و مینویسند جایی پیدا نکرده است.
نظری به کتاب
نویسنده در ابتدای کتاب بعد از حمد خدا و درودگویی به رسول گرامی اسلام و اهل بیت آن حضرت نوشتهاند: «غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد و خواننده فرق این رساله را با ترجمههای عربی که جدیداً از کتب آنها به عمل آمده خواهد دانست. نه از این جهت که ایشان بدون تبحر در این فن به صرف دانستن زبان، خواستهاند بیان مقاصد فلسفه را نمایند بلکه برای آنکه چون علم و تبحر خود را به کار نبردند، غالب مطالببهزبان جدیدی خارج از اصطلاح و عاری از مسائل دقیق ومهمبصورت مقاله یا خطابه در آمده است.»(ص2).
با اینکه در آن هنگام هنوز جز اثر دکارت موسوم به تقریر در باب روش هیچ رساله و مقاله مهمی در فلسفه جدید به زبان فارسی ترجمه نشده بود؛ آقای شعرانی، وصفی را که در ترجمه آثار فلسفه زبان فارسی پیش آمد، کمابیش در کشورهای عربی زبان دیده بود و حتی با توجه و تذکر به اینکه مترجم فلسفه باید به زبان خاص فلسفه نیز آشنا باشد این رساله را نوشته است تا از پیش آمدن آنچه در زبان عربی روی داده است، پیشگیری کند. ایشان سپس نوشتهاند: «برای تکثیر فایده امّهات اقوال فلاسفه جدید را نیز ضمناً از کتب معتبره آنان نقل نموده که تعداد آنان فعلاً لازم نیست و جز یکی دو مورد از فلاسفه قرون وسطی نقل نکردم؛ چون رغبت به اقوال فلاسفه جدید بیشتر است و مقدمتاً اسامی معروفترین حکمای یونان ذکر میشود. چون برای مراجعه کنندگان به کتب تطبیق اسامی و طرق آنها فایده کلی دارد.»
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» (Lahr) که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید و کتب دیگر بسیار در نظر بود ولیکن اعتماد بر مذکورات، بیشتر داشتم و از دکارت بیشتر نقل کردم. چون افضل این قوم است و او را مؤسس فلسفه جدید میشمارند علاوه بر اینکه مطالب وی بذوق ما هم نزدیک است.» یا «اعتماد من در نقل اقوال یونانیین بر کتب اروپایی مخصوصاً تاریخ ازبری و فلسفه لار بوده است.»
شاید اشکال شود که این کتابها که به نظر مؤلف محترم معتبر آمده است چندان هم معتبر نیست ولی توجه کنیم که رساله آقای شعرانی بسیار موجز است. ایشان در 45 صفحه فهرستی از مطالب امور عامه و طبیعی و الهی را آورده و تعبیر فرانسه هر عنوانی را ذکر کرده و رای و نظر یک فیلسوف اروپایی (چنان که تصریح کردهاند بیشتر دکارت) را به اجمال ذکر کردهاند. در این حد از اجمال نقل از یک کتاب درسی عیب نیست. مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفهها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
چیزی که در این کتاب به یک اعتبار حسن است و به اعتبار دیگر میتوان آن را عیب دانست شباهتی است که به کتاب لغت و مجموعه اصطلاحات فلسفه دارد. آقای شعرانی مهمترین مبادی یک کتاب جامع فلسفه اسلامی (فی المثل کتاب التحصیل بهمنیار) را آورده و اصطلاح و تعبیر فرانسه را در مقابل آن قرار داده و معنی یا معانی آن اصطلاح در نظر بعضی از فلاسفه اروپایی را به اختصار بیان کرده است. فیالمثل در بحث از مقولات، مقولات ارسطو و کانت را آورده و در بیان تفاوت مقولات کانت و ارسطو به این اشاره که مقولات کانت اعتباری محض است اکتفا کرده و تذکر داده است که علاوه بر اضافه مقولی، اضافه اشراقی نیز هست. پس حسن کتاب این است که متضمن اطلاعات است و صفت آموزشی دارد. اما اگر صورتی از فلاسفه تطبیقی را با آن بسنجیم، میبینیم که نویسنده محترم به چنین تطبیقی نپرداخته و قصد این کار را نیز نداشته است. فایده عمده کتاب ترجمه خوب چندین اصطلاح است که کمابیش مقبول قرار گرفته و نویسندگان و مترجمان، آنها را پسندیده و بکار بردهاند. شاید اگر این رساله را کتاب درسی فلسفه برای دبیرستانها قرار میدادند بیمناسبت نبود. اما چون تلقی ما از کتاب درسی این است که مواد و مطالب آن بالفعل دستورالعملهای رسمی معین شده باشد این قبیل کتابها نمیتواند کتاب درسی باشد. به هر حال ما از حسن کتاب استفاده نکردیم. کتاب هم در حدّی نبود که یک حرکت فکری به وجود آورد؛ به این جهت به خیل کتابهایی پیوست که یک بار چاپ میشود و اهل فضل آن را میخرند و میخوانند و شاید هم نمیخوانند و کمکم فراموش میشود.
ناگفته نماند که علاوه بر غلطهای چاپی بعضی سهوها هم در کتاب یافت میشود؛ مثلاً در صفحه 35 Spiritualisme«تجرّد نفس» ترجمه شده و وصف و بیان آن هم، بیان تجرد نفس است نه توضیح معنی Spiritualisme که مراد آن این است که موجود از سنخ روان است. در همین صفحه 31 Theodice«الهی اخص» ترجمه شده و حال آنکه تئودیسه به معنی عدل الهی است. در همین صفحه 31 Tharmonie ، Preelalilie ترجمه نشده است، امّا معنی آن با قول ابوالهذیل «که میگفت اگر مرد کشته شود در همان وقت میمیرد» یکی دانسته شده است. در صفحه 15 معادل فرانسوی بعضی مقولات ذکر شده و ترجمه مقولات متعلق به وجهه نظر کیفیت، درست نیست و برای ایجاب و سلب و حصر واقعیّت و منفی بودن و محدودیت آمده است.
این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است.
سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل میکرد یا نامی از آنان میبرد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت.
«غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد.
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید.
مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفهها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
پاورقیها:
1 - شاید بتوان امثال محمد علی و ابوالحسن فروغی را مستثنی کرد که در هنگام ترجمه و تحریر مطالب فلسفه اروپایی احساس کردند که باید چیزی از فلسفه اسلامی بدانند و سعی کردند که به آثار و کتب فلسفی رجوع کنند و احیاناً آن را نزدیک استاد فرا گرفتند.چنان کهمحمد علیفروغی کتاب فنّ سماع طبیعی شفا را نزد مرحوم فاضل تونی خواند و ترجمه آن را به فارسی روان نوشت.