مطالب مرتبط با کلیدواژه

چانگ تزو


۱.

تربیت کل گرا در اندیشه های تربیتی شرق؛ با تکیه بر مکتب دائوئیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تربیت کل گرا فلسفة شرقی دائوئیسم لائوتسه دائو ده جینگ چانگ تزو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۲ تعداد دانلود : ۷۳۷
تربیت کل گرا، یکی از جریان های تربیتی در اواخر قرن بیستم است که با بن مایه های معنوی، به مقابله با کاستی های نظریه های تربیتی مدرن برخاسته است. اگرچه ریشه های تکوین این رویکرد را می توان در آثار مربیان معاصر غربی جستجو کرد، اما این مقاله، این ریشه ها را در اندیشه های فلسفی و معنوی کهن شرق، با محوریت مکتب دائوئیسم ردیابی کرده، تصویری از مواجهه صورت معاصر این رویکرد و صورت شرقی آن، در عصر کهن ارائه می دهد. این پژوهش، با روش تحلیل محتوا و استنتاج فلسفی، پس از بیان مؤلفه های بنیادین تفکر دائویی در متون اصلی این کتب، یعنی دائو ده جینگ اثر لائوتسه و چانگ تزو اثر مؤلفی با همین نام، دست به ترسیم چگونگی حضور این رویکرد در عرصه تربیت کل گرا زده است. با در نظر گرفتن مضامین بنیادین در دائوئیسم، همچون ماهیت دائو، فروپاشی نظام عرفی ارزش ها، خویشتن بودگی و نفی ذهن و زبان، مفهوم اساسی تربیت «سیالیت» و هدف اساسی آن «رهایی از ضمیر» و مفهوم اساسی یادگیری «نا-یادگیری» به منظور شهود حقیقت دائو می باشد.
۲.

بررسی و تحلیل تصوف پژوهیِ تطبیقیِ توشیهیکو ایزوتسو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ایزوتسو ابن عربی لائو تزو چانگ تزو تائو تصوف و عرفان پدیدارشناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۶ تعداد دانلود : ۲۳۰
رویکرد عرفان تطبیقی در تحقیقات ایزوتسو، کشف مجموعه ای از نظام هاست که الگوی عام مشترکی دارند. از نظر ایزوتسو، نظام های متافیزیکی ذاتاً تفاوتی ندارند؛ به گونه ای که همگونی های فراوانی میان آیین بودایی ذِن و عرفان اسلامی وجود دارد. این جستار با روش قیاسی تحلیلی، در پی اثبات این فرضیه است که فهم درست عرفان پژوهی ایزوتسو ، از منظر تصوف پژوهیِ تطبیقی او، قابل درک است. ایزوتسو برای این امر از رویکرد پدیدارشناسی، معناشناختی و به ویژه نظریه فراتاریخی و فرازبانی بهره برده است؛ زیرا به نیکی دریافته است که در پدیدارشناسی، امکان گفت وگو محقق می شود. ایزوتسو در تاریخ و ارضی قدسی، عارفان دو مکتب شهودی را هرچند از دو فرهنگ متفاوت، با «همدلی وجودی»، به گفت وگو می نشاند. رهیافت حاصل از این پژوهش نشان می دهد با وجودی که ایزوتسو با رویکردی معناشناختی، به درستی، «وحدت وجود»، «خلق مدام»، «عدم و فنا»، «نفس و تهذیب آن» و «رؤیا و تخیل خلاق» را مؤلفه های مشترک اندیشه های شرقی می داند، در تطبیق عرفان اسلامی و تائویی، به تمایزها و تفارق ها توجه چندانی ندارد؛ از جمله آنکه ماهیت عرفان ابن عربی، «نظری»، و عرفان تائویی، بر «عمل» استوار است. «تائو» و «وجود» معادل دقیقِ یکدیگر نیستند و ایزوتسو به وجه دومِ تفسیر «تائو»، که ماهیتی مادی گرایانه دارد، وقعی نمی نهد. از دیگر سو، ایزوتسو به نظام مند کردن نظام هستی شناسی ابن عربی التفات چندانی ندارد و بدین سبب، به امتزاج تصوف با سنن فلسفی، که قونوی و کاشانی مروّج آن بوده اند، بیشتر گرایش دارد، تا ابن عربی را در پروژه فکری خود بگنجاند.