۱.
بیان مسئله: در نگرش مولوی به حواس پنج گانه ظاهری آدمی، حس شنوایی جایگاهی ممتاز و برتر دارد؛ بنابراین مولوی با توجه به ساحت بیرونی انسان و با نگرش فیزیولوژیک، حس شنوایی را نخستین و مهم ترین حس فعال انسان برای ادراک دنیای محسوسات می داند. این حس در پیوند با دل و درون آدمی، زمینه های تکامل حقیقی انسان را با شنیدن سخنان بزرگان فراهم می آورد. ازسوی دیگر با توجه به ساحت درونی انسان و با نگرش معرفت شناسانه، گوش باطنی را از مراتب وجودی و روحی آدمی می داند که دراثر رفع حجاب ها، موجب درک و فهم سخن و صدای جماد و نبات و عالم عرش و فرش می شود. روش: این مقاله به روش تحلیلی به واکاوی نگرش مولوی درباره حس شنوایی در ساختمان آفرینش آدمی می پردازد. یافته ها و نتایج: مولوی بر آن است که انسان ها، ضمن بهره گیری از حس شنوایی برای ارتباط با دنیای بیرون، باید تاحدّ امکان بکوشند تا مرتبه حس شنوایی ظاهری را به مرتبه شنوایی باطنی برسانند و آن را تکامل بخشند تا از صوت عالم بالا و ذوق و وجد روحانی حاصل از آن بهره مند شوند؛ نیز ازپی آن به صدا و آواز حق برسند (گفت پیغمبر که آواز خدا/ می رسد در گوش من همچون صدا).
۲.
بیان مسئله: تسبیح موجودات یکی از مباحث مهم و کلیدی مطرح در قرآن کریم و تفسیرهای شیعه و سنی، احادیث روایی و نیز بیشتر تألیفات عرفانی است. اهمیت این مسئله تاحدی است که در شعر و ادبیات فارسی نیز بازتاب وسیعی داشته است و بسیاری از شاعران مشهور ادب فارسی در آثار خود، بدان پرداخته اند؛ البته درباره چگونگی این تسبیح و شیوه استماع آن، در متون و منابع اسلامی، ادبی و عرفانی، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. نورالدین عبدالرحمن جامی از شاعران بزرگ قرن نهم و از پیروان دلبسته مکتب ابن عربی، تحت تأثیر آبشخورهای دینی و آموزه های ابن عربی و نیز به پیروی از شاعران پیشین کوشیده است تا با نگاهی متمایز، در آثار خود، به ویژه هفت اورنگ ، به تبیین و تشریح این مسئله بپردازد. روش: در این پژوهش، سعی شده است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن بیان دیدگاه های مفسران، متکلمان و عارفان، این نگاه متفاوت نیز واکاوی شود. یافته ها و نتایج: جامی تسبیح موجودات را به دو گونه گفتاری و غیرگفتاری تقسیم کرده است؛ تسبیح گفتاری موجودات تنها با حس و خیال درک می شود و اصحاب کشف با کمک حواس و اصحاب عیان با یاری خیال و حواس باطنی می توانند این تسبیح را بشنوند؛ اما تسبیح غیرگفتاری یا حالی موجودات با گوش خردِ اهل حس فهمیده می شود؛ زیرا تسبیح گفتاری برای ارباب حس یا اهل کشف و نظر فقط با عقل، قیاس و ذکر لفظ و کلام درک پذیر است. درواقع تفاوت برجسته جامی با پیشینیانش در تحلیل و تبیین معمای پر رمز و راز چگونگی تسبیح موجودات، گذشته از نوع و شیوه استدلال، همین تسبیح قالی موجودات با نیروی خیال است.
۳.
بیان مسئله: در دوره قاجار با گرایش افکار مردم و هنرمندان به ادبیاتِ عرفانی، نقاشان با تأثیر از این فضا و با استفاده از نمادها (عناصر طبیعت)، به خلق تصاویر نابی از این مضامین پرداختند. مولانا نیز در انتقال اندیشه های ماورایی و عرفانی خود با کاربرد نمادین از عناصر طبیعت، پرنده را نمادی از روح و جان انسان (عاشق)، گل را نمادی از بهشت و خداوند (معشوق) و باغ را عالم مأوایِ روح برای رسیدن به یگانگی می داند. هدف از این پژوهش تحلیل رابطه معنایی عناصر طبیعتِ موجود در نقاشی گل و مرغِ عصر قاجار با تصاویر خلق شده عرفانی از این عناصر در اندیشه و شعر مولاناست. پرسش اصلی پژوهش این است که «چه رابطه معنایی را می توان بین نقاشی گل و مرغ در دوره قاجار و عرفان مولوی جست وجو کرد». روش: این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی براساس آثار گل و مرغ دوره قاجار و مطالعه تطبیقی با اشعار عرفانی مولانا انجام شده است. یافته ها و نتایج: همانگونه که مولانا به نماد پرنده از منظر تجلی روح، عاشق و سالک می نگرد و نماد گل سرخ را تمثیلی از تجلی عشق، بهشت پایدار، جلوه و مظهر خدا می شمرد، در دوره قاجار نیز عناصر نقاشی ایرانی (گل و مرغ) به صورت نمادین و سرشار از رمز و حضور معنا با همان مفاهیم موجود در اشعار مولانا به تصویر درآمده اند.
۴.
بیان مسئله: فصل معاد یکی از بخش های مهم مرصادالعباد است که با قرائت عرفانی یکی از آیات قرآن کریم آغاز می شود. نویسنده معاد را بازگشت نفوس انسانی به حضرت خداوندی می داند که با سفر صفوف چهارگانه ارواح و طی هفت مرحله اتفاق می افتد. نویسنده ساختار نظام مندی برای این سفر بیان کرده است؛ با توجه به این ساختار، پرسش پژوهشی مهم این است که آیا می توان آن را با مراحل سفر قهرمان کمبل تطبیق داد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی کتابخانه ای است و روش تحلیل در آن بدینگونه است که ابتدا ساختار بخش منظور استخراج، و سپس با بخش های انطباق پذیر الگوی کمبل تحلیل و بررسی می شود. یافته ها و نتایج: بنابر یافته ها شرط شروع سیر استکمالی، جذبه الهی است. پس از شروع سفر، در بخش دوم، فرد مراحلی را می پیماید که کمبل آن را جاده آزمون ها می نامد. به عقیده نجم الدین رازی، در این بخش، فرد باید چهار مرحله نفس امّاره، لوّامه، ملهمه و مطمئنه را طی کند تا به غایت سفر خویش برسد. فرد در پایان این سیر استکمالی، مقیم بهشت موعود، یعنی همان بارگاه صفات خداوندی می شود. نویسنده دو سرنوشت متفاوت برای سالکان تعیین کرده است. به عقیده وی اگر فرد، جزو سالکان باشد، پس از بازگشت، مأمور به راهدانی و رهنمایی است. کسانی که به شیوه مجذوبان سلوک کرده باشند، پس از بازگشت، مسئولیتی در قبال دیگران بر عهده نخواهد داشت. در کهن الگوی سفرِ قهرمان کمبل نیز به این دو سرانجام اشاره شده است.
۵.
بیان مسئله: مقاله حاضر به بررسی انگیزه ها و اهداف نویسندگان متون منثور عرفانی در تألیف آثارشان می پردازد. پرسش مرکزی این پژوهش آن است که چه انگیزه هایی باعث می شده است تا نویسندگانِ برجسته ترین آثار عرفانی منثور زبان فارسی به تألیف و تصنیف بپردازند. روش: پنجاه اثر عرفانی، از گونه های مختلفِ نگاشته های صوفیانه منثورِ فارسی، انتخاب و انگیزه یا انگیزه های تألیف آنها استخراج، تحلیل و طبقه بندی شده است. آنچه مستند این پژوهش است نوشته های مؤلفان آثار بررسی شده است. فضای حاکم بر جامعه مخاطبانی که اینگونه آثار در آنها تولید شده است، درحدّ گنجایش یک مقاله، توصیف و می شود؛ اما بدیهی است تحلیل تاریخی جامعه شناسانه موضوع، مجالی دست کم درحدّ یک کتاب می طلبد؛ بنابراین در این پژوهش فقط به نگاه و نظر مؤلفان آثار توجه و استناد شده است. یافته ها و نتایج: با در نظرگرفتن این نکته که برخی از مؤلفان این آثار، اهداف متعددی برای تألیف اثر خود ذکر کرده اند، انگیزه تألیف این متون را می توان در یازده دسته طبقه بندی و درصد تقریبی هرکدام را معین کرد. از میان این یازده دسته که در متن مقاله آورده شده است، تألیف اثر به درخواست دوستان و مریدان بیشترین بسامد را داشته است و تألیف به انگیزه بثّ الشکوی کمترین بسامد را دارد.
۶.
بیان مسئله: جریان شعری حجم در تاریخ شعر معاصر جریانی بیانیه محور بوده و از الگوها و ساختار های ویژه ای پیروی کرده است. خوانندگان شعر حجم نیز در طول زمان با خوانش نظریات یدالله رؤیایی از ظرفیت های متفاوت فلسفی، زبانی و زیبایی شناسانه آن آگاه شده اند؛ در این پژوهش به نقش عرفان در بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی پرداخته می شود. روش: پژوهش حاضر با محوریّت بخشیدن به نقش عرفان در بوطیقای تصویر شعر رؤیایی، به سطوح متفاوتی از این تأثیرگذاری در بُعد اخلاقی و مفاهیم عرفانی دست یافته است. در این راستا، به دلیل ظرفیت های لبریخته ها و هفتاد سنگ قبر ، تحلیل و بررسی مجموعه این ویژگی ها بر این دو دفتر شعری انجام می شود. یافته ها و نتایج: بوطیقای تصویر در شعر یدالله رؤیایی مجموعه ای از ظرفیت ها و وجوه متفاوت است که الگوها و ساختارهای خود را از بیانیه های شعر حجم و نظریات یدالله رؤیایی می گیرد؛ وجوه متفاوتی مانند وجوه زبان شناسانه، پدیدارشناسانه، زیبایی شناسانه و عارفانه. دستیابی به وجوه مختلف یادشده مسئله ای است که در گذار از بیانیه شعر حجم و سیر تاریخی نظریات یدالله رؤیایی به وقوع می پیوندد. بررسی عرفان و نقش آن نیز در بوطیقای تصویر شعر رؤیایی در گذار از این مباحث و تمرکز بر بیانیه دوم حجم گرایی و حواشی شعر حجم امکان پذیر بوده است. عرفان با کنشی دوسویه در بُعد اخلاقی، ریشه های تربیت ذهنی حجم، خوانش و نویسش را در تأثیرپذیری از پدیدارشناسی هوسرلی یافته و از آنجا به ساختمان حضور غیر و دیگری رسیده و در تأثیر مفاهیم عرفانی، به سروده هایی با تکانه های عاطفی، زبان عارفانه یا با بافت و ساختار شطحیات عینیّت بخشیده است.
۷.
بیان مسئله: مجالس العشّاق (تألیف 909 ق.) یکی از تذکره های مهم و کهن زبان فارسی است. تعدد دست نویس های آن، که به بیش از هشتاد نسخه می رسد، بیانگر ارزش و اهمیت آن نزد پیشینیان است. با این وصف، در میان معاصران بیشتر به سبب محتوای نامتعارف آن و انتساب عشق مجازی به اولیا و بزرگان عرفان نقدهایی بر آن نوشته شده است. روش: هدف ما در این مقاله ارائه نظریه عشق در مجالس العشّاق با تمسک به رویکردی تحلیلی و متن محور و گوشه چشمی به متغیرهای برون متنی خواهد بود. در کانون ادبی عرفانی هراتِ قرن نهم، دو جریان مرتبط با عشق وجود داشته است؛ نخست، جریانی که ناظر بر انحراف جنسی و انحطاط اخلاقی است و غالباً در جهان بیرون از متن جریان داشته است و ما برای نامیدن آن از استعاره جریان سیاه عشق مجازی بهره می بریم و دیگر جریانی که عمدتاً در جهان متن دیده می شود و ناظر بر عشق به زیبایی و صور جمال الهی است. ما برای نامیدن این جریان از استعاره عشق مجازی سفید بهره گرفتیم. یافته ها و نتایج: این تحقیق نشان می دهد نظریه عشقی مجالس العشّاق ، از نوع جمال شناسی الهی و عشق ورزی به آن جمال در آینه صور زیباست؛ اما مفصل بندی نادرست این جریان عشقی و آمیختن آن با انحراف های جنسی که در جهان خارج از متن متداول بوده، سبب شده است در ذهن پژوهشگران تصور نادرستی از این کتاب ارجمند شکل بگیرد. مسئله اصلی مقاله حاضر به چالش کشیدن همین ذهنیّت های افراطی و تفریطی است.
۸.
بیان مسئله: مولانا برخی از اندیشه ها و تجارب عرفانی خود را تنها در گونه ادبیِ «مناجات» بیان می کند. وی افزون بر ایجاد نوعی فرم ویژه خلاقانه در مناجات، کارکرد برجسته آن را در انتقال مفاهیمی وضع می نهد که مقصود غاییِ داستان هایی در مثنوی با کاربرد آن حاصل می شود. هدف اصلی پژوهش عبارت است از: بررسی وجوه هنری این نوع ادبی در قالب زبانِ عرفانی؛ نقش بارز آن در بیان نکته های باطنی با شناخت روایت و تحلیل گفتمانی و نیز چگونگی بسط موضوعات متکثر در گذر تلفیق آنها در یک شبکه پیچیده منسجم و هماهنگ.
روش: این پژوهش به شیوه توصیف و تحلیل داده ها و مبتنی بر مبانی نقد و نظریه، با توجه به یک حدیث و چهار داستان از دفتر پنجم مثنوی و در 69 بیت به انجام رسیده است.
یافته ها و نتایج: در اشاره به برخی یافته ها می توان گفت خطاب های عاطفی مولانا در شکل مناجات، زبان ویژه ای، هم در شکل و هم در محتوای آن می آفریند که نگرش تأویلیِ او را در دریافت معانیِ خاصی به این شیوه نشان می دهد؛ نیز تأکید می کند که این شیوه بیان علاوه بر ایجاد توازن و انسجام در میان اجزای داستان و از لابه لای پیچیدگی های معانی ضمنی، بعضی دلالت های عمیق و گسترده متن را به گونه مشخص تری ظاهر می کند؛ این قابلیتْ خوانش های متعددی از موضوع ارائه می دهد و از این طریق بر عملکرد کیفیِ خواننده برای درک صحیح ترِ وی از پیام های آن تأثیری آشکار می گذارد؛ بدین ترتیب علاوه بر القای مفاهیم عمیق عاطفی به خواننده، برخی خلأهای انتقال و دریافت شناخت دقیق مضامین عرفانی هم جبران می شود.
۹.
بیان مسئله: صائن الدین علی معروف به ابن ترکه اصفهانی (770‑835 ق.) یکی از فلاسفه و عارفان متأثر از مکتب ابن عربی است؛ ازاین رو معنا، زبان و لفظ را نیز در چارچوب وحدت وجود تبیین کرده است. در این پژوهش درباره مفاهیم مرکزی نظریه وی بحث می شود.
روش: نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند از رهگذر آثار و رسایل چاپی و مخطوط ابن ترکه، به روشی توصیفی تحلیلی، تبیین های معناشناختی و مؤلفه های مترتب بر آن را استخراج کنند و مفاهیم مرکزی نظریه وی را به بحث بگذارند.
یافته ها و نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد وحدت وجود برای ابن ترکه امکانی فراهم آورده است تا بتواند ابعاد ناسوتی و تجریدی زبان را در کنار هم و در یک وحدت دیالکتیکی، تبیین و برپایه آن، نظریه إشعار را طرح ریزی کند. إشعار در دیدگاه ابن ترکه غایت خلقت آدمی است. انسان در عالم هستی در جایگاه إشعار قرار دارد. إشعار در آثار ابن ترکه به معنی آگاهانیدن است. إشعارکننده درواقع حقایق عالم ظهور را کشف می کند و رموز آن را درمی یابد؛ زیرا همه هستی کلمهالله است و انسان در مقام إشعار، قرائت کننده و بیانگر این کلمات است. ابن ترکه درپی آمیختن ابعاد تنزیهی و تشبیهی هستی، زبان ملفوظ را نیز، که امتداد نفس الرحمن در عالم اصغر است، دارای دو وجه جمالی و جلالی می داند و در همین راستا وضع الفاظ را نیز با تبیینی دوساحتی بررسی می کند.
۱۰.
بیان مسئله: عرفان شیعی رویکردی عمده در عرفان اسلامی است که در تبیین و تحلیل مفاهیم عرفانی، تفسیرهای ویژه خود را دارد. از آن میان، مبحث ولایت عرفانی در منظومه فکری عارفان شیعی جایگاهی بسزا دارد. کاشف دزفولی، عارف شیعی قرن دوازدهم، از عارفان گمنام و مجهول القدری است که صاحب ده ها کتاب و رساله عرفانی است؛ با این حال سلوک فکری او چنانکه باید شناخته نشده است. ولایت انسان کامل یکی از مباحث کلیدی در آثار اوست.
روش: در این مقاله آرای کاشف دزفولی، به روش تحلیلی توصیفی و مبتنی بر سنت اول و دوم عرفانی تحلیل شده است.
یافته ها و نتایج: کاشف، مفهوم ولایت را در بستر وحدت وجود تفسیر کرده است؛ وی انسان کامل را مظهر نور الهی و او را حقیقت عقل می نامد. برتری ولی بر نبی، ختم ولایت در مهدی موعود، تعداد اولیا و صفات آنان، از دیگر موضوعات مرتبط با ولایت درآثار اوست. برخی از استنادهای کاشف به ابن عربی و شباهت آرای او در مبحث ولایت به دیدگاه عارفانی مانند حمویه، نسفی و سیّد حیدر آملی نشان می دهد که عرفان کاشف دزفولی در تداوم عرفان شیعی سده های هفتم و هشتم است؛ به طوری که این شیوه عرفانی و به ویژه مبحث ولایت را ازطریق کاشف دزفولی تا قرن دوازدهم می توان پیگیری و نقطه گذاری کرد. از این نظر، بررسی آرای کاشف دزفولی اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد.