پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)

پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)

پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا) 1388 شماره 1 (پیاپی 9) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

کاربرد «الگوی کنشگر» گرِماس در نقد و تحلیل شخصیت‌ های داستانی نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نادر ابراهیمی کنش الگوی کنشگر شخصیت‎پردازی گرماس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 330
هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است. در حقیقت، ارزش هر داستان در زیبایی نهفته در آن است و که ساختار درست یک داستان، می‎تواند به زیبایی آن بیفزاید. بنابراین، شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیت‌های داستان، یکی از مهم‌ترین نکته‌ها در پژوهش‌های ادبی است و پژوهشگران نیز می‎کوشند از طریق کاربرد معنا‌شناسی، ارتباط بین شخصیت‌های داستانی را تبیین کنند. یکی از شیوه‌های جدید تبیین ارتباط شخصیت‌ها با یکدیگر، «الگوی کنشگر» گرِماس است. گرِماس،از ساختارگرایان و نظریه‌پردازان نشانه معناشناسی پیرو ولادیمیر پراپ، با مطالعه ساختارهای معنا و ادامهپژوهش‎های پراپ در سطحی گسترده، توانست فرضیه مدل کنشی را ارایه دهد. این الگوی کنشی با هدف نمایان ساختن نقش شخصیت‌ها مطرح شد و مفهوم حوزه‎های پیوند دهنده کنش و شخصیت، به شناخت شخصیت، کمک شایانی کرد. در این الگو، شمار کنشگرها به شش می‏رسد: فرستنده یا تحریک‌کننده، گیرنده، شیء ارزشی‌، کنشگر بازدارنده و کنشگر یاری‌دهنده. در الگوی کنشی، کنشگر، گرانیگاه روایت به شمار می‌رود. کنشگر کسی یا چیزی است که کنش را انجام می‏دهد. واژهکنشگر از شخصیت داستانی فراتر می‏رود؛ زیرا کنشگر ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژه‏ای مجرد و انتزاعی باشد. بهره‌مندی از شیوه‌های جدید، مانند الگوی کنشگر، در تحلیل شخصیت‌های داستانی، موجب می‌شود نگاه به متن‌های ادبی هر چه بیشتر علمی، آکادمیک و نظام‌مند شود. در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرِماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانه‌ای برای شب، دشنام و صدا که می‌پیچید) را بررسی کرده‌ایم.
۲.

اندیشه های مولانا در اشعار شورانگیز صائب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مثنوی مولانا جلال الدین صائب تبریزی دیوان شمس دیوان صائب

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
تعداد بازدید : 372
در میان شاعران پارسی گوی، شاعری که بیش از همه بارها از مولانا جلال الدین بلخی با ستایش و احترام بیش از اندازه نام برده و خود را مرید و پیرو اندیشه های او دانسته، میرزامحمد علی صائب تبریزی است. صائب چه از لحاظ صورت؛ یعنی وزن و قافیه و ردیف و تعبیرات و ترکبیات و تصویرهای شعری و چه از لحاظ محتوی؛ یعنی مضامین و افکار و حکایات و تمثیلات، از آثار مولانا بهره های فراوان برده است؛ چنان که کمتر صفحه ای از دیوان پر حجم او می توان یافت که نشانه ای از مولانا در آن نباشد. اندیشه های مولانا چنان با جان صائب آمیخته و درسخن او متجلی شده است که می توان او را یکی از بر جسته ترین مولوی شناسان قرون گذشته به شمار آورد. در این گفتار، مطالب بالا با ذکر شواهد و دلایل گوناگون به اثابت می رسد؛ با تاکید بر این که این شواهد مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
۳.

باره پهلوانی در اساطیر هند و اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اسطوره خورشید اسب پهلوان آب ایزدان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 389
در اساطیر هند و اروپایی، اسب بهترین یاور هر قهرمانی است. پهلوانان نامدار نیز اسبی در خور بر می گزینند و از آن لحضه به بعد، این دو در همه سختی های و آسانیها در کنار هم اند .به تفاهم و زبان مشترکی می رسند. با هم زندگی می کنند و سرانجام با هم می میرند. حتی گاه بین آنان پیمان برادری بسته می شوند. باره های پهلوانان، مانند خود آنها به اساطیر می پیوندند و در پرتو این خصلت ویژگیهای منحصر بفردی را کسب می کنند. حتی گاه همچون ایزدان ستایش می شوند. آنان خورشیدفش، آبی نژاد و گاه باد سرشتند. بال دارند و به آسمان پر می کشند. بدین سان بخش اعظم نیروی هر پهلوانی در اسب او نهفته است. باره او سلاح کار آمد اوست. باره های پهلوانان با اژدهایان و ماران نبرد می کنند و در پاره ای موارد قهرمان را به آرزوهای خود می رسانند.
۴.

بررسی ساختار حکایتهای مرزبان نامه (بر اساس الگوی الماسی شکل لابوف)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: پند و اندرز روایت شناختی ساختار گرا الگوی الماسی شکل لابوف حکایت های مرزبان نامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 256
روایت شناسی علم مطالعه نظام مند روایت است که از حدود سال 1960 وارد دوره روایت شناسی ساختارگرا می شود. نظریه پردازان این دوره در پی تحلیل ساختاری روایت ها بر آمدند و اغلب با الگو قرار دادن دستور دادن زبان و یا کمک گرفتن از مباحث زبان شناسی، حیطه ای برای بررسی برگزیدند و به نتایجی دست یافتند؛ از آن جمله، ویلیام لابوف، طی تحلیل و بررسی حکایت های شفاهی بحران ساز به ساختار شش وجهی دست یافت که به الگوی الماسی شکل معروف است. شیوه داستان در داستان حکایت مرزبان نامه سبب شده است تا حال و هوایی شبیه به حال و هوای داستان گویی های شفاهی بر حکایت های این کتاب حاکم شود. بر همین اساس، در این مقاله به تطبیق ساختار حکایت های مرزبان نامه با الگوی الماسی شکل لابوف پرداخته شده است. این تطابق نشان می دهد، داستان های مرزبان نامه از این الگو پیروی کرده اند. از طرفی اهمیت پند و اندرز، به عنوان درون مایه و زمینه اصلی کتاب، در این ساختار متبلور شده است.
۵.

چشم خروس(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 412
چشم خروس در شاهنامه و دیگر متون فارسی فراوان به کار رفته است. شاعران و نویسندگان به صورتی ثابت و تقلیدی از پیشینیان آن را مظهر آراستگی، صفا و سرخی آورده اند؛ اما چشم خروس هیچ کدام از این ویژگیها را ندارد یا دست کم این ویژگیها در آن بر جسته نیست که مورد توجه شاعران قرار گرفته باشد. محققان برای تطبیق این ویژگیها با چشم خروس اظهار نظرهایی کرده اند و با تو جه به اهمیت خروس در ایران باستان، چشم خروس را برگرفته از آن فرهنگ می دانند یا آن را با عین الدیک عربی تطبیق می دهند، حتی آن را با آدونیس، در فرهنگ یونانی برابر دانسته اند. جستجو در متون، نکته ای ظریف را به اثبات می رساند که تاکنون به آن توجه نشده است. در این نوشتار کوشیده ایم، با ارایه مستنداتی نشان دهیم که منظور از چشم خروس، چشم تذرو است. تذرو با نام خروس و خروس دشتی در متون به کار رفته است و چشمی زیبا دارد و ویژگی آراستگی، صفا و سرخی در مورد چشم تذرو مصداق پیدا می کند.
۶.

ساخت روایی «مرگ و رستاخیز » در آینه اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ساختارگرایی پی رفت اسطوره حماسه مرگ و رستاخیز رمزگان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 62
برای ارایه ساخت روایی اسطوره مرگ و رستاخیز، با بهره گیری از دانش ساختار گرایی، داستان های متاثر از این اسطوره را تا حد یک پی رفت تقلیل داده ایم. پی رفت مرگ و رستاخیز، کوچک ترین ساخت روایی است که آن را از داستان های نشات گرفته از اسطوره مرگ و رستاخیز برگرفته ایم. این پی رفت چهار کار کردی شامل دل بستن ایزدبانوی عشق به قهرمان داستان (روساخت خدای باروری) است که چون با بی توجهی قهرمان همراه است، به مرگ تراژیک قهرمان می انجامد. این مرگ که در پایان با آیین رستاخیز قهرمان همراه است، نماد خزان گیاهی و باروری مجدد آن در اساطیر و حماسه های ملی جهان است که از ریشه ای بین النهرینی با قدمتی شش تا هفت هزار ساله بر خوردار است و در اساطیر و داستان های ملل گوناگون تجلی داشته است. کهنگی اسطوره مرگ و رستاخیز در سرزمین های آسیایی غربی از یک سو و گستردگی پهنه داستانی این اسطوره در میان اقوام و ملل شرق و غرب از سوی دیگر، این پی رفت را به شکل کهن الگوی مرگ و رستاخیز جلوه گر ساخته است.
۷.

شیوه های آغاز و پایان داستان در هزار و یکشب(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 536
هزار و یکشب با 251 روایت، نمونه عالی سبک خاص داستان پردازی در فرهنگ هند و ایرانی است و شاید بزرگ ترین مجموعه داستانی است که تا کنون توجه نظریه پردازان و پژوهشگران روایت شناسی را به خود معطوف داشته است. روایت شناسی، شعبه ای فعال از نظریه ادبی است و هدف نهایی آن، کشف الگوی جامع روایت است که تمامی روش های ممکن روایت داستان ها را در بر می گیرد. از دیدگاه روایت شناسی، روایت رشته بسته ای از حوادث است و به هر رو آن را انجامی است، همان طور که آن را آغازی است. شیوه های آغاز کردن و به پایان بردن داستان، در پیکر بندی روایت اهمیت بسزایی دارد. بسیاری از روایت شناسان، آغاز داستان را وضعیت ثابت اولیه ای می دانند که به واسطه نیرو یا نیروهایی به عدم تعادل می انجامد و در پایان با عمل نیرویی در جهت عکس به تعادل می رسد. صرف نظر از نود و یک حکایتی که ساختار داستانی ندارند، تقریبا تمام داستان های هزار و یکشب بر اساس چنین مدل روایتی آغاز می شوند و به پایان می رسند. تنها سه حکایت از وضعیت عدم تعادل آغاز می شوند و با وضعیت تعادل به پایان می رسند و یک حکایت در وضعیت عدم تعادل پایان می یابد. عبارتی نظیر «آورده اند که» سر آغاز 192 حکایت از مجموعه قصه های هزار و یکشب است که نقش عنوان داستان را هم بر عهده دارد. این عبارت ها، مخاطب (روایت گیر) درون متنی و بیرون متنی را در مورد نقش راوی در آفرینش و یا باز تولید روایت، در سطح یکسانی از آگاهی قرار می دهند و نیز، بر نوعی بی زمانی دلالت می کنند که خاص چنین قصه هایی است. عبارات پایانی بسیاری از حکایت ها نیز، کار کردی مشابه عبارت های سرآغاز داد.
۸.

طرز بابافغانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: سبک هندی سبک شناسی بابا فغانی طرز تازه عصر صفوی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات سبکها و جریانهای ادبی کلاسیک خراسانی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات سبکها و جریانهای ادبی کلاسیک هندی
تعداد بازدید : 188
بررسی سبک شناختی آثار ادبی به منزله ابزاری برای کشف روابط بین عناصر سازنده متن، زمانی ثمربخش خواهد بود که نسبت اثر با ذهنیت هنری شاعر از یک سو و اوضاع فرهنگی - اجتماعی زمان خلق اثر، از سوی دیگر سنجیده شود. اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری قمری زمانه ای است که ایران آبستن دگرگونی هانی شگرفی سیاسی و اجتماعی است. روی کار آمدن سلسله صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع شرایط فرهنگی را برای شاعران به گونه ای رقم زد که تا پیش از آن عصر، سابقه نداشت. بابا فغانی شیرازی از شاعران نام آشنای نیمه دوم قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری در همان اوان می زیست. از لحاظ ادبی دوره او، دوره افول سبک عراقی و پیدایی طرزی نو بود که در روزگار ما آن را با عنوان «سبک هندی» می شناسند. بابا فغانی شیرازی از معدود شاعرانی است که قضاوت اغلب منتقدان و شاعران درباره او یک سویه است. کمتر منتقدی را می توان یافت که در تذکره یا در خلال مباحث انتقادی، زبان را خصمانه به نکویش یا جانبدارانه به ستایش بابا فغانی نگشوده باشد. به تعبیری ساده، گویا قضاوت درباره بابا فعانی حد وسط ندارند. شاعران و سخنوران پس از او، یا او را می ستایند یا او را و شعرش را خوار می شمارند. این نوع نگرش به فغانی، باعث شده که او را در کانون ادبی روز گارش فردی موثر بدانیم. پیروزی اغراق آمیز وی از حافظ و تلاشش برای پای ریزی شیوه ای نو در غزل باعث شد که نگارنده در صدد بررسی سبکی دیوان او برآید و نتیجه را در این جستار عرضه کند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹