۱.
دیدگاه عمومی نسبت به خشونت خانوادگی، معمولاً خشونت توسط مردان علیه زنان یا سایر اعضای خانواده است اما گزارش ها در این زمینه مبیّن آن است که گاه مردان قربانی خشونت زنان می شوند. هدف اصلی این پژوهش تبیین جامعه شناختی خشونت زنان علیه مردان است. این پژوهش به شکل کیفی انجام شده و با روش گرندد تئوری داده ها مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه مورد مطالعه شامل مردان متأهل خشونت دیده شهر تهران است. شیوه انتخاب نمونه ها هدفمند بوده و حجم نمونه نیز طی پژوهش پس از مصاحبه دهم به اشباع رسید. تحلیل ها به وسیله سه نوع کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شده است. یافته های تحقیق عبارت اند از: شرایط زمینه ای اثرگذار بر خشونت زنان علیه مردان شامل: 1- مسائل فرهنگی، 2- مسائل اجتماعی، 3- مسائل مالی، 4- شرایط شغلی و سازمانی، 5- مشکلات روحی و روانی در خانواده، 6- سابقه اعتیاد در خانواده، 7- آشنایی با مهارت های زندگی؛ عوامل مداخله گر اثرگذار بر راهبرد خشونت زنان علیه مردان شامل: 1- تفاوت شخصیتی، 2- تفاوت فرهنگی، 3- تفاوت سنی، 4- تفاوت مسائل مالی، 5- تفاوت در نوع نیاز، 6- باورهای زناشویی، 7- باورهای جنسیتی؛ شرایط علّى اثرگذار بر خشونت زنان علیه مردان شامل: 1- روابط گسسته، 2- روابط درهم تنیده، 3- تجربیات نامناسب خانوادگی، 4- عوامل شغلی- سازمانی، 5- مشکلات ارتباطی در شغل، 6- عوامل اجتماعی، 7- عوامل فرهنگی؛ راهبردهای کنش و کنش متقابل عبارت اند از: 1- رفتارهای ارتباطی ناسالم 2-الگوی تعاملی تلافی جویانه 3- کمبود عشق و صمیمیت؛ پیامدها عبارت اند از: 1-آسیب های روانی 2- قدرت نداشتن مرد در خانواده 3- جدایی 4- رفتارهای پرخطر 5- آسیب دیدن فرزندان 6- تضعیف بنیان خانواده 7- نداشتن مدیریت مالی خانوار؛ نتایج تحقیق نشان دهنده وجود خشونت علیه مردان در خانواده است و تبعات این نوع از خشونت باعث تضعیف نهاد خانواده می شود.
۲.
هدف این پژوهش، مطالعه و تحلیل جامعه شناختی پدیده همباشی در شهر تهران است. در سال های اخیر نهاد خانواده، تغییرات زیادی را تجربه کرده است؛ از آن جمله می توان به همباشی به عنوان سبک نوظهور زندگی مشترک پرداخت. با توجه به ماهیت و موضوع تحقیق و به منظور بررسی دقیق داده ها از رویکرد کیفی استفاده شده است و با به کارگیری روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی و رسیدن به معیار اشباع نظری 60 نفر از افرادی که در منطقه 17 تهران تجربه همباشی داشته اند، برای گردآوری اطلاعات مورد مطالعه قرار گرفته اند. همچنین برای تحلیل اطلاعات از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. در مدل پارادایمی پژوهش، شرایط علی و مداخله گر پدیده زمینه راهبرد و پیامد ها تحلیل شده است. عوامل مؤثر در پدیده همباشی را می توان در سه مقوله طبقه بندی کرد. طبق نتیجه این پژوهش عوامل اقتصادی (بیکاری و نداشتن امنیت شغلی، هزینه های ازدواج و...)، عوامل حقوقی و قانونی (مسئولیت در ازدواج و ناعادلانه بودن قرارداد ازدواج و مهریه سنگین و ضمانت اجرای حقوقی) و عوامل اجتماعی (تغییرات اجتماعی: تعارض های نسلی، ناهنجار های جنسی و افزایش تضاد در سطح جامعه و...)، بیشترین تأثیر را در پدیده همباشی دارند.
۳.
انقلاب جنسی اواخر دهه 1960به تغییر گفتمان جنس ی و تغییر اساسی در نگرش ها، اخلاق و رفتار جنسی در بسیاری از کشورهای غربی منجر شد. یکی از مهم ترین پیامدهای آن گس ترش روابط جنسی پیش از ازدواج در این کشورها بوده است. این الگوی روابط جنسی پیش از ازدواج به تدریج نقاط دیگر جهان را نیز فراگرفت. این دگرگونی از رابطه جنسی اسطوره زدایی کرد و علاوه بر افزایش س ن ازدواج، زمینه های پیدایی همباشی را به وجود آورد. ایران اسلامی نیز از تحولات در امان نمانده است و نزدیک دو دهه است که زمزمه هایی از رواج این الگوی ازدواج در ایران شنیده می شود و پژوهش هایی را که عمدتاً به روش کیفی انجام شده است، برانگیخته است. این مطالعه قصد دارد با ترکیب یافته های این پژوهش ها به درک بهتر این پدیده و ارائه تصویری کلی از وضعیت همباشی در ایران اقدام کند. این مطالعه با روش فراترکیب انجام شده است. جست وجو در مهم ترین پایگاه های اطلاعات فارسی با کلیدواژه همباشی، هم خانگی، هم بالینی و ازدواج سفید در محدوده زمانی بین سال های1380 الی 1400 انجام شد. از مجموع مقالات به دست آمده نهایتاً 14 مقاله با توجه به معیارهای ورود و خروج تحقیقات انتخاب شد. همباشی در ایران در میان طبقات متوسط شهری، گروه های سنی جوان و تحصیل کردگان دانشگاهی رواج یافته است. تجربیات جهانی از روند افزایشی آن حکایت دارد. در ایران اسلامی به دلیل غیرقانونی بودن و مجازات شدید در صورت افشای آن، از میزان آن اطلاعی در دست نیست ولی بررسی داده های نگرش سنجی حاصل از پیمایش های ملی در دهه نود نشان از افزایش موافقت با این پدیده در سطح نگرشی دارد. در تحلیل این پدیده بایستی به سنخ های متفاوت همباشی توجه کرد. حداقل با دو سنخ از همباشی در ایران روبه رو هستیم؛ سنخ اول بیشتر در قالب یک نوع الگوی روابط پیش از ازدواج قابل طبقه بندی است و سنخ دوم همباشی به عنوان بدیل ازدواج محسوب می شود.
۴.
نقش نابرابری های منطقه ای و فضایی در مهاجرت از مناطق مرزی کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در صورتیکه مناطق مرزی ایران دارای اهمیتی استراتژیک از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند و بی توجهی به این مناطق می تواند پیامدهای جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. این مقاله به دنبال بررسی این موضوع است که مناطق مرزی ایران به لحاظ نابرابری های فضایی در چه وضعیتی قرار دارند و این نابرابری ها چه تأثیری بر مهاجرت از این مناطق دارند. برای سنجش نابرابری فضایی در بین شهرستان های مرزی از آمار سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395، سالنامه های آماری استان ها در سال 1395 و داده های سازمان هواشناسی در دوره 1395-1390 استفاده شده است. برای وزن دهی و ترکیب مؤلفه ها و ساخت شاخص نابرابری از روش تحلیل عاملی استفاده شده است.برای پهنه بندی و سطح بندی شهرستان ها از نرم افزار ArcPro و برای تحلیل رابطه بین نابرابری و مهاجرت، از روش آماری GWR استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که نابرابری در شهرستان های شرق و جنوب شرقی در مقایسه با دیگر نقاط بیشتر است. همچنین، 66 درصد از شهرستان های مرزی دارای موازنه مهاجرتی منفی در دوره 1395-1390هستند. بر اساس مدل رگرسیون فضایی وزنی، 67 درصد از تغییرات متغیر خالص مهاجرت به وسیله متغیرهای مستقل تبیین شده و همچنین بر اساس مقدار میانگین ارائه شده، عامل های ساختار جمعیت و اقتصادی بیشترین اثرگذاری را بر خالص مهاجرت در شهرستان های مرزی دارند. بنابراین، نابرابری در شهرستان های مرزی یک عامل مهم در میزان خالص مهاجرت است و عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی، جمعیتی و محیطی اثر متفاوتی بر هر کدام از شهرستان ها دارند.
۵.
رسانه ها در شکل دهی به افکار، عقاید، ارزش ها، فرهنگ و آگاهی ها، نقش بسزایی دارند. امروزه با به کارگیری هوشمندانه از رسانه ها می توان به معرفی آسیب های اجتماعی، پیشگیری و مقابله با آنها پرداخت. اعتیاد از جمله رایج ترین آسیب های اجتماعی است که گریبانگیر کشور ماست. بنابراین پیشگیری از اعتیاد می تواند نقش مهمی در کاهش آسیب های اجتماعی داشته باشد. رسانه ملی بنا بر مسئولیت اجتماعی خود همواره در پی مقابله و مبارزه با آسیب های اجتماعی و از جمله اعتیاد بوده و هست. مستند «شوک» از جمله برنامه هایی بود که در راستای مقابله با اعتیاد از شبکه سوم سیما تولید و پخش شد. تحقیق حاضر با هدف تحلیل عملکرد مستند شوک انجام شد. چارچوب نظری این تحقیق مبتنی بر نظریه های برجسته سازی، چارچوب سازی و الگوی ارتقای سلامت «تانهیل»، نظریه جرم انگاری و جرم زدایی اعتیاد است. روش تحقیق، تحلیل محتوای کمی و ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه معکوس است و جامعه نمونه به صورت هدفمند، هشت برنامه در بازه زمانی هجده ماهه از ابتدای سال 96 تا شهریور سال 97 بوده است. یافته ها نشان می دهد که نوع نگرش به اعتیاد، عمدتاً بیمارانگارانه و رویکرد برنامه بر پیشگیری اولیه تأکید دارد. در نحوه الگودهی درباره پیشگیری از اعتیاد، معرفی عوامل خطر و مواد مخدر صنعتی بیشتر مورد توجه بوده است. همچنین طبق نتایج این تحقیق، دوستان و انگیزه های درمانی از عوامل گرایش به اعتیاد بودند.
۶.
مسئله زباله گردی امروزه در کشور ایران به یکی از پدیده ها و مسائل جدی بدل شده است، به شکلی که در همه شهرها و کلان شهرهای کشور نمود دارد. زباله گردی دارای ابعاد زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی است و توجه به این ابعاد نیازمند پژوهش های علمی است. پژوهش حاضر تلاش دارد تا مسائل زندگی زباله گردها را در شهر تهران با رویکرد تفسیری روایت کند. نگاه نظری پژوهش مبتنی بر رویکرد انتقادی و استفاده از مفهوم «هوموساکر» آگامبن است. روش پژوهش بر اساس روش کیفی بنیادی و استفاده از فنون مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده است. از تحلیل مضمون برای تحلیل داده ها بهره گرفته شده است. جامعه مورد مطالعه شامل زباله گردها و تمام افراد مطلع مرتبط با زباله گردی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که زباله گردها با مشکلات بسیاری مانند تغذیه، خواب، اعتیاد و... مواجه اند و روابط کاری نابرابری با پیمانکاران دارند. شغل زباله گردی به گونه ای است که با سایر مسائل اجتماعی شهر مانند نابرابری های اجتماعی و مصرف شهری، کار کودک و سیاه چاله های پسماندهای شهری پیوند دارد. زباله گردهای شهری به مانند سایر گروه های اجتماعی آسیب دیده و به حاشیه رانده شده، نمود مفهوم هوموساکرهای شهری هستند. اینگونه افراد در شمول حمایت های رسمی قرار نمی گیرند.