۱.
کلید واژه ها:
خاتمیت تحریف نقص اجتهاد وحی عقل استقرایی تجربه دینی بسط تجربه نبوی
مقاله حاضر، دیدگاه متفکران مسلمان در تبیین خاتمیت را بررسی می کند و هدف از آن دست یافتن به تبیینی صحیح از خاتمیت به دلیل بحث های دامنه دار در بین متفکران معاصر است. ازبین دیدگاه های موجود، دیدگاه شهید مطهری، اقبال لاهوری و دکتر سروش بررسی شده است. نوع منابع استفاده شده در مقاله حاضر کتب و آثار این متفکران و برخی منابع مربوط به دیدگاه آنها به روش توصیفی است. از بررسی دیدگاه ها در تبیین خاتمیت روشن می شود که متفکران مسلمان دیدگاه های متفاوتی در تبیین خاتمیت ارائه کرده اند. شهید مطهری با منتفی دانستن علل تجدید نبوت ها، خاتمیت را تبیین می کند و به نظر می رسد صحیح ترین دیدگاه در این مورد باشد که براساس آن، راز خاتمیت در جاودانگی و تکامل اسلام است و ارکان آن مبتنی بر وضع خاص قانون گذاری اسلام، استعداد پایان ناپذیر کتاب و سنت و به ویژه عنصر اجتهاد در اسلام است. اقبال لاهوری معتقد است که در دوره جدید به دلیل به کمال رسیدن عقل استقرایی بشر، نیازی به دستورات بیرونی وحی نیست. این استدلال، تام نیست. دکتر سروش با ارائه سه تفسیر متفاوت از خاتمیت، گاهی راز خاتمیت را تجربه تفسیرنشده پیامبر (ص) می داند. به همین دلیل وحی را زنده و انسان ها را هر لحظه از آن بهره مند می داند. گاهی خاتمیت را به معنای استغنا از وحی و گاه به معنای برداشتن عنصر مأموریت و ولایت از تجارب دینی و بسط تجربه های پیامبرانه عنوان می کند که همه این تفاسیر، اشکال دارد و متناقض است.
۲.
کلید واژه ها:
خليفه امام صحيح بخاری صحاح سته حدیث دوازده خليفه امام علی (ع)
شیعه در مسئله خلافت و جانشینی معتقد است که پیامبر (ص) به دستور خداوند، حضرت علی (ع) را برای منصب امامت انتخاب کرده بود. براساس روایات معتبر در منابع شیعی، پیامبر (ص) نه تنها حضرت علی (ع) بلکه بقیه جانشینان آن حضرت و حتی مصادیق و نام آنها را نیز مشخص و به مردم ابلاغ کرده بود، اما این مسئله نزد اهل سنت انکار می شود. آنها تعداد و مصادیق خلفای معرفی شده ازسوی پیامبر اکرم (ص) را رد می کنند. بنابراین، پژوهش حاضر برای روشن شدن حقیقت و اثبات حقانیت امامان دوازده گانه سعی دارد از منابع اصلی و معتبر اهل سنت، تعداد و مصادیق خلفای پس از پیامبر (ص) را بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که آیا خود پیامبر (ص) درباره تعداد و مصداق جانشینان خود مطالبی به امت فرموده است یا خیر. اگر پیامبر (ص) سخنانی داشته است آیا در کتب اهل سنت این مطالب هنوز هم یافت می شود. براین اساس نوشتار حاضر با روش کتابخانه ای و نرم افزاری و به شیوه توصیفی-تحلیلی در صحاح سته اهل سنت پژوهش کرده است و به این نکته دست یافته که تعداد و مصادیق خلفای دوازده گانه در مجامع روایی اصلی اهل سنت یعنی، صحاح سته، ثبت و ضبط شده و با اندکی تأمل و تفکر، می توان به حقیقت امر دست یافت و براساس همان کتب اهل سنت، تعداد و مصادیق خلفای بر حق پیامبراکرم (ص) را شناسایی کرد.
۳.
کلید واژه ها:
احد سعادت انسان حیات معقول انقطاع فلوطین
نوشتار حاضر سعادت انسان از دیدگاه فلوطین، فیلسوف یونانی را بررسی می کند. اساس فلسفه وی حول سه محور و سه اقنوم دور می زند: احد، عقل و نفس. او بر این باور است که روح انسان در یک سیر نزولی از مبدأ عالم یعنی، احد صادر شده است. این صدور درطی یک سلسله مراتب طولی و با وساطت عقل و نفس کلی است. او تأکید می کند که موطن اصلی ارواح آدمی، جهان معقول و مجرد است، ولی با تقدیر و سرنوشت به عالم محسوسات هبوط کرده است و باید چند صباحی در این عالم به کسب فضایل بپردازد و خود را برای صعود و بازگشت به موطن اصلی و جایگاه ابدی آماده کند. یکی از ضروریات برای وصول به مقصد نهایی این سیر صعودی از دیدگاه او، دل نبستن به عالم ماده و انقطاع از آن است؛ زیرا عالم ماده، عالم شر و بدی است و پیوند با آن انسان را از نیک محض دور نگه می دارد. او همچنین می گوید: «از میان انسان ها صرفاً افرادی توفیق عروج معنوی به سوی عالم معقول و فوق هستی پیدا خواهند کرد که فیلسوف، موسیقی دان یا عاشق باشند؛ زیرا طرق نیل به عالم معقول و عروج روحانی به سوی فوق هستی و شهود و لقای ذات او منحصر در فلسفه راستین، موسیقی مطبوع و عشق به زیبایی است».
۴.
کلید واژه ها:
نظریه اخلاقی نیچه اخلاق نیچه ای نقد اخلاق نیچه اخلاق بردگی ابرمرد نیچه
نیچه فیلسوف آلمانی از تأثیرگذاران در فلسفه و فرهنگ غرب است. از میان تفکرات او دیدگاه اخلاقی او بسیار مهم است. نیچه اخلاق دینی را نقد می کند. او تعالیم مسیحیت را مخالف طبیعت انسانی می داند. در نظر او آنچه که ارزش تلقی می شود، قدرت است و هدف زندگی انسان کسب قدرت بیشتر و ظهور ابرمرد است. در نظر او سجایای اخلاق دینی باعث سرکوب شخصیت انسان می شود و انسان را وارد وادی بردگی می کند. او بر وجود دو نوع اخلاق تأکید می کند: یکی اخلاق بردگان و دیگری اخلاق سروران. بردگان حقوق کمتری نسبت به سروران دارند و فقط وسیله ای برای رشد و پیشرفت سرداران هستند. این نظریه از نظر علمی مردود است و نقدهایی بر آن وارد شده است مانند نگاه افراطی او به قدرت، مقایسه اخلاق انسانی با طبیعت بی جان، کاستن شأن انسانی، تعمیم تعالیم انحرافی مسیحیت به تمام ادیان، انکار آخرت، تقابل جسم و روح، نسبیت گرایی، تفاوت اخلاق هنجاری و اخلاق نیچه ای، عدم تمیز افتادگی و خصوع، اشکالات ابر مرد و درنهایت، ناسازگاری با عقل.