مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه نقش ژانر و ارتباط آن با مقوله گواه نمایی در مقالات علمی زبان شناسی و روزنامه ها و چگونگی کاربرد گواه نمایی در ژانرهای مختلف و ارتباط بین نوع و تعداد گواه نماهای مختلف در هر ژانر است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است که از مؤلفه های کیفی و رویکرد کمّی بهره می گیرد. مؤلفه های کیفی بر اساس الگوی آیخن والد (2004) و رویکرد کمّی شامل به کارگیری آمار توصیفی و تحلیلی است. ابتدا 24 مقاله علمی و 4 روزنامه به صورت تصادفی و از هر ژانر 5040 جمله (جمعاَ 10080 جمله) انتخاب و سپس نوع و تعداد گواه نماها در هر یک از دو ژانر مشخص شده است. نتایج نشان می دهد که در هیچ یک از دو ژانر مورد نظر، گواه نمایی از نوع دستوری مشاهده نشده و فقط از 6 راهکار گواه نمایی با توزیع فراوانی متفاوت استفاده شده است. بدین صورت که در مقالات علمی، افعال شناختی- ادراکی و در روزنامه ها، راهکار نقل قول بالاترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. در پایان، نتایج سنجه مجذور خی نشان می دهد که به لحاظ آماری رابطه بین ژانر و وقوع تعداد و نوع گواه نماها معنادار است (سطح معناداری= 0001/0) و نشان می دهد مقوله گواه نمایی، مقوله ای حساس به بافت و ژانر است.
چهار آخشیج در اوستا
حوزه های تخصصی:
نگرش انسان های نخستین به عناصر و پدیده های اطراف، نظرگاه خاصی بود که همواره منجر به پرستش آنها در قالب ایزدان و الهه ها شده است و گاهی خشم و خروش طبیعت یا نا آرامی و رام بودن طبیعت را به آنها نسبت می داده اند. نگرش آریایی ها، خالی از این دیدگاه ها نبود و بعد از جدایی آریایی های هند و ایرانی از شاخه هند و اروپایی، برخی باورها در اندیشه آنان باقی ماند و برخی نگرش ها با تغییراتی روبرو شد. از جمله نگرش های خاص آریایی های ایرانی می توان به چهار عنصر طبیعت یعنی آتش، آب، هوا و خاک اشاره کرد. تحقیق بر روی برخی از این عناصر در دوره خاص، می تواند نگرش هایی را بیان کند و زمینه را برای مقایسه با اندیشه های قبلی و بعدی این قوم، به وجود آورد؛ بنابراین هدف از این پژوهش بررسی جایگاه چهار عنصر آتش، آب، باد و خاک در اوستا است که با ذکر ویژگی و کاربرد آنها، دلایل اهمیت این عناصر از قدیم تا به امروز بارز و آشکار می شود. منابع مد نظر، متن گاهان، یسن ها و یشت ها است.
تحلیل توصیفی- ریشه شناختی مناصب و مقامات در یادگار زریران
حوزه های تخصصی:
یادگار زریران، یکی از کهن ترین متون حماسی- مذهبی و در اصل به زبان پارتی و احتمالاً نثری توأم با شعر است که دلاوری های ایرانیان در برابر سپاه خیونان را روایت می کند. حضور صاحب منصبان در این جنگ، این متن را از نظر بررسی تعدادی از مقامات درباری که در جنگ حضور دارند، در کنار مقامات لشکری ارزشمندتر کرده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی ریشه شناختی مناصب درباری و لشکری در متن یادگار زریران و سپس ارائه توضیح مختصری از چگونگی وظایف آنها است. تحلیل مناصب ذکر شده در متون کهن، از نگاه ریشه شناسی، درک بهتر و روشن تر وظایف و سلسله مقامات را باعث می شود که در زمان خود از اهمیت خاصی برخوردار بودند. بنابراین می توان گفت وجود برخی صورت ها میان این مناصب، نوعی وابستگی به دوره ای کهن تر از عهد ساسانی را بیان می دارد و یا وجوه تمایز میان برخی مناصب به ظاهر مشابه را روشن تر می سازد.
نگاهی رده شناختی به ترتیب اجزای جمله در زبان ارمنی شرقی(گویش تهرانی)
حوزه های تخصصی:
علم رده شناسی، مطالعه تنوعات نظام مند بین زبان ها است. مبحث ترتیب واژه نیز در تعیین شباهت ها و تفاوت های میان زبان ها یکی از حوزه های مورد توجه در زمینه رده شناسی زبان است. در پژوهش حاضر هدف، بررسی وضعیت رده شناختی گونه محاوره ای زبان ارمنی شرقی به لحاظ ترتیب اجزای جمله است. بر اساس مولفه های 24 گانه ترتیب اجزای واژه درایر (1992)، داده های به دست آمده از طریق مصاحبه با گویشور خانم ارمنی(گویش تهرانی) ساکن تهران تحلیل شده است. بررسی داده ها در این پژوهش حاکی از این است که زبان ارمنی شرقی ترتیب غالب فاعل-مفعول-فعل است. چرا که این زبان در 12 مورد الگوی غالب فاعل-مفعول-فعل یا زبان های فعل پایانی را از خود نشان می داد و در 6 مورد الگوی فاعل-فعل-مفعول یا زبان های فعل میانی در این زبان قابل مشاهده است. در برخی مولفه ها نیز هر دو الگو به دست آمد. در مجموع با توجه به نتایج داده های این پژوهش، زبان ارمنی شرقی گرایش بیشتر به الگوی زبانی فاعل-مفعول-فعل یا فعل پایانی دارد.
بررسی تطبیقی دو فرهنگ لغت یک زبانه دهخدا و مریام وبستر از منظر ارائه اطلاعات مدخلی
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو با هدف بررسی تطبیقی دو فرهنگ لغت یک زبانه دهخدا و مریام وبست ر، از نظر ارائه اطلاعات مدخلی انجام شده است. در این پژوهش، گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و انجام پژوه ش به روش توصیفی- تحلیلی است. نخست 50 واژه به صورت اتفاقی، حتی المق دور از کلیه حروف الفبای ی، از دو فرهنگ لغت مورد بررسی، انتخاب و تحلیل شده است. سهم هر یک از فرهنگ ها 25 واژه بود. پژوهش حاضر که بیشتر در حوزه اطلاعات مدخلی و اصول فرهنگ نگاری این دو فرهنگ لغت را بررسی کرده است، در پی پاسخ به این پرسش ها است که از نظر ارائه اطلاعات مدخلی، آیا تفاوتی در دو فرهنگ لغت مریام وبستر و دهخدا وجود دارد؟ و این دو فرهنگ لغت، واژه های هم آوا- هم نویسه و چندمعنا را چگونه ارائه کرده اند؟ با توجه به نمونه های تحلیل شده در حوزه ارائه اطلاعات دقیق، منظم و کاربردی مدخل ها و نیز اصول استاندارد شناخته شده فرهنگ نگاری، تفاوت هایی به طور واضح مشخص است. نتایج نشان می دهد که این دو لغت نامه، در ارائه هم آوا- هم نویسگی و نیز چند معنایی با یکدیگر تفاوت های بارز و گسترده ای دارند. زیرا برخلاف لغتنامه دهخدا که در ارائه اطلاعات مهم مدخلی، استاندارد مشخصی در تفکیک اینگونه مدخل ها به کار نبرده است، فرهنگ لغت وبستر با استاندارد روشن و البته مختص خود، اینچنین مدخل ها را از یکدیگر تمیز داده است.
توانائی های زبانی بیماران پارکینسون فارسی زبان
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر میزان توانمندی بیماران پارکینسون فارسی زبان در درک و قضاوت اطلاعات نحوی زبان و به طور خاص ساخت های ساده، پیچیده و پرسشی از دیدگاه نظریه های نحوی و عصب شناسی زبان بررسی می شود. آزمودنی های این پژوهش، بیماران پارکینسون فارسی زبان مرحله ابتدایی و پیشرفته(از هر کدام 3 نفر) است. به منظور اجرای پژوهش، سه آزمون در نظر گرفته شد یعنی آزمون درک نحوی ساخت های ساده، پیچیده و آزمون درک نحوی ساخت های پرسشی. داده های این بیماران در آزمون های درک نحوی بیانگر این است که گروه بیماران پارکینسون مرحله ابتدایی در درک ساخت های ساده عملکرد عالی و بی نقصی داشتند و گروه بیماران پارکینسون مرحله پیشرفته با وجود اشکالات جزئی در درک این ساخت ها عملکرد بسیار خوبی را به نمایش گذاشتند. در درک ساخت های پیچیده، گروه بیماران پارکینسون مرحله ابتدایی در مقایسه با گروه بیماران پارکینسون مرحله پیشرفته عملکرد بهتری داشتند. همچنین هر دو گروه در درک ساخت های مفعولی نسبت به ساخت های فاعلی جملات پیچیده دچار اختلال بودند، امّا میزان این اختلال در بیماران مرحله پیشرفته بیشتر بود. ضعف عملکرد بیماران پارکینسون در پردازش ساخت های پیچیده نشانگر آن است که آنها مشکلات بیشتری در اعطای نقش های تتائی به گروه های اسمی موجود در زنجیره های نحوی داشتند. ناتوانی ادراکی آنان در ساخت های پیچیده بر پایه نظریه های زبان شناختی قابل توجیه است. با توجه به گسستگی در عملکرد درک نحوی بیماران پارکینسون، این یافته مورد تائید قرارمی گیرد که اختلالات نحوی به صورت موازی و همسان در مهارت های زبانی نمود پیدا نکرده و نظام نحوی زبان بر اثر آسیب عصبی به صورت همگون مختل نشده است.