۱.
معرفت شناسی سیاسی در پی معرفی شیوه های کسب معرفت درباره پدیده های سیاسی است. این مقاله می کوشد با استفاده از آموزه های حکیمان متعالیه راه های شناخت این نوع از پدیده ها را بررسی کند. منظور از پدیده های سیاسی در این جا مفاهیم، سازه ها و کنش هایی هستند که در آن سازه ها روی می دهند. مدعای نویسنده آن است که پدیده های سیاسی برساخت هایی می باشند که از مفاهیم عینی و حقیقی الگو برداری شده اند. در حکمت متعالیه معرفت تنها زمانی حاصل می شود که واقعیت معلوم در نزد نفس حاضر شود. از این رو نحوه حضور پدیده های سیاسی نزد نفس از دغدغه های این مقاله است. برای این منظور از روش تحلیل فلسفی مطابق با معیارهای حکمت متعالیه استفاده می شود. از نتایج این مقاله آن است که در صورت اثبات مدعای مقاله نظریه عمومی معرفت در حکمت متعالیه به اثبات می رسد که بر اساس آن راه کسب معرفت در مفاهیم بشری اعم از مفاهیم عینی و برساختی یکسان است. از دستاوردهای مهم این مقاله برای فلسفه علوم انسانی آن است که امکان طراحی بنیان های فلسفی علوم انسانی بر اساس آموزه های حکمت متعالیه فراهم می آید.
۲.
هدف این مقاله تبیین تاثیر مبانی انسان شناختی مکتب انسان گرایی بر تعریف خودپنداره و مقایسه با خودپنداره مبتنی بر مبانی انسان شناسی جوادی آملی و به روش تحلیل محتواست. نظریه پردازان، معتقدند باورهای ایدئولوژیک که بر اساس شناخت انسان از ماهیت خود است، نقش اساسی در شکل گیری خودپنداره دارند. مکاتب رایج روان شناسی که عمدتا مبتنی بر مبانی انسان گرایی هستند برای خودپنداره صرفا سه بعد جسمانی، اجتماعی و روان شناختی را در نظر می گیرند که ادراکی مادی از انسان است. این نوع خودپنداره وابسته به محیط تغییر می کند. عدم ثبات خودپنداره عدم سلامت روان را دنبال دارد. در انسان شناسی جوادی آملی، خودپنداره در چهار بعد ارتباط با خود، خدا، دیگران و طبیعت و در دو سطح تحولی متعالی و نازل تعریف می شود. سطح نازل ادراک خود وجه تشابه این دو رویکرد است اما وجه ممیزه آن، ادراک خود در سطح متعالی است که مبتنی بر فطرت شکل می گیرد و خودپنداره ای الهی، درونی و پایدار را ایجاد می کند و سلامت روان فرد را حفظ می کند.
۳.
انسان مومن و معتقد به عالم غیب، همواره در پی آن است که عبودیت و بندگی خود را نسبت به ساحت خداوندی که غیب الغیوب و کنز مخفی است، ابراز نموده و به انحاء گوناگون عرض بندگی به ساحت جهان آفرین نماید. در نگاه عرفانی، عبادت دارای معنی و مفهومی عمیق است که از ظاهر شریعت به باطن بلکه به باطن های آن رسوخ کرده و لبِّ لباب را اراده می نماید. در این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی جایگاه ظاهر و باطن اعمال عبادی از منظر خواجه عبدالله انصاری و مولانا پرداختیم. این پژوهش نشان می دهد که خواجه عبدالله به رعایت ظاهر عبادت و شریعت توجه خاصی کرده، ولی در این مرتبه توقف ننموده است؛ بلکه رسیدن به کمالات الهی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی را بزرگترین هدف عبادت قرار داده است. مولانا نیز با توجه به مشرب عرفانی اش، بیان می کند سالک و طالب حق تعالی، باید از ظاهر عبادت عبور کرده و به باطن اعمال دست یابد. وی هدف از انجام اعمال عبادی را رسیدن به مقام کشف و شهود می داند. به عبارتی هدف غایی و نهایی از انجام اعمال عبادی را استغراق و بیهوشی در محبوب و معشوق ازلی که نهایت سیر و سلوک عرفانی نیز رسیدن به آن بوده؛ می داند.
۴.
مقایسه اندیشه های علامه طباطبایی و مک ناتن در زمینه ی انگیزش اخلاقی در دو حوزه یعنی منشا انگیزش و درونی یا بیرونی بودن منابع انگیزش قابل ارزیابی است. در حوزه منشا انگیزش مک ناتن تنها به موقعیت انجام فعل و درک شخص در آن موقعیت اشاره می کند واین در حالی است که علامه به سه مؤلفه یعنی توجه به فواید دنیوی، توجه به فواید اخروی و جلب رضایت الهی اشاره نموده و درک شخص در موقعیت رانیز به یکی از این سه مؤلفه برمی گرداند. نکته قابل تامل در رویکرد مک ناتن، عدم توجه او به دین و رابطه ی اخلاق با دین است؛ امری که در دیدگاه علامه قابل انکار نیست. در حوزه درونی یا بیرونی بودن منابع انگیزش اخلاقی نیز بایستی به این نکته اشاره کرد که علامه منابع انگیزش را بیرونی می داند چراکه توجه به فواید دنیوی، توجه به فواید اخروی و جلب رضایت الهی اهدافی خارج از وجود انسان هستند؛ اما مک ناتن معتقد است که درک شخص در موقعیت بر اساس انگیزه درونی وی اتفاق می افتد.
۵.
تحقیق پیش رو درصدد است تا گزاره های اسلامی را در قالب مفاهیم جامعه شناسی عرضه کند و به یک جمع بندی نهایی در قالب دیدگاهی منتسب به آموزه های قرآن درباره کنترل کجروی برسد، سوال اصلی این است که " دیدگاه جامعه شناختی قابل انتساب به آموزه های قرآن درباره کنترل کجروی چیست "این پژوهش با روش اسنادی با مراجعه به آیات قرآن و تحلیل آیات مرتبط، انجام گرفته است. شش رویکرد اصلی جامعه شناختی در زمینه کنترل کجروی جمع آوری شده و هم چنین نظریات اندیشمندان مورد نقد و تحلیل قرار داده شده است. همچنین بر اساس دیدگاه قرآن کریم راهکارهای کنترل کجروی را از مرحله هنجارگذاری آغاز می کند و سپس نظارت صحیح و کامل بر اجرای آن را مد نظر قرار داده است. طبق یافته های تحقیق این نظارت به دو شکل نظارت مستقیم خداوند با ابزارهای مختلف به عنوان حاکم بر کنش های انسان و لزوم نظارت انسان ها بر کنش های یکدیگر انجام می گیرد.
۶.
با توجه به ماهیت انسان، ارتباط با «دیگری» برای وی اجتناب ناپذیر است و نمی توان از وجود «دیگری» و ارتباط با او چشم پوشی کرد. مسأله کرونا از دو جهت یعنی اثبات وجود «دیگری» و تأیید دیگرگروی می تواند مورد توجه قرار گیرد. از یک سو بیماری کرونا، وجود «دیگری» را اثبات می کند؛ چراکه «دیگری»، از آن جهت که می تواند سبب آسیب یا منفعت برای انسان باشد امری واقعی است و نمی توان وجود آن را انکار کرد. از سوی دیگر بدون وجود «دیگری»، اخلاق معنای واقعی خود را از دست می دهد؛ چرا که مفاهیم اخلاقی از جمله مفاهیمی هستند که در رابطه ی انسان با «دیگری» معنا و واقعیت پیدا می کنند. لازم به ذکر است که در بعد اخلاقی زمانی که از «دیگری» صحبت می شود ممکن است درک «دیگری» و توجه به او فراروی ما قرار گیرد و یا اینکه ممکن است نقطه مقابل آن یعنی خودخواهی، خودگروی و حتی گریز از «دیگری» مطرح شود. آنچه در مسأله کرونا آشکار می شود در اولویت اول اثبات وجود «دیگری» و در وهله ی بعد؛ درک «دیگری»، توجه به «دیگری» و در نهایت عشق به «دیگری» است.