ظاهر گرایی و باطن گرایی در عبادت از منظر مولانا و خواجه عبدالله انصاری
انسان مومن و معتقد به عالم غیب، همواره در پی آن است که عبودیت و بندگی خود را نسبت به ساحت خداوندی که غیب الغیوب و کنز مخفی است، ابراز نموده و به انحاء گوناگون عرض بندگی به ساحت جهان آفرین نماید. در نگاه عرفانی، عبادت دارای معنی و مفهومی عمیق است که از ظاهر شریعت به باطن بلکه به باطن های آن رسوخ کرده و لبِّ لباب را اراده می نماید. در این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی جایگاه ظاهر و باطن اعمال عبادی از منظر خواجه عبدالله انصاری و مولانا پرداختیم. این پژوهش نشان می دهد که خواجه عبدالله به رعایت ظاهر عبادت و شریعت توجه خاصی کرده، ولی در این مرتبه توقف ننموده است؛ بلکه رسیدن به کمالات الهی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی را بزرگترین هدف عبادت قرار داده است. مولانا نیز با توجه به مشرب عرفانی اش، بیان می کند سالک و طالب حق تعالی، باید از ظاهر عبادت عبور کرده و به باطن اعمال دست یابد. وی هدف از انجام اعمال عبادی را رسیدن به مقام کشف و شهود می داند. به عبارتی هدف غایی و نهایی از انجام اعمال عبادی را استغراق و بیهوشی در محبوب و معشوق ازلی که نهایت سیر و سلوک عرفانی نیز رسیدن به آن بوده؛ می داند.