مقالات
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی امام خمینی، استمرار فلسفه سیاسی اسلامی با رویکردی نو صدرائی است. مبانی این فلسفه سیاسی، بر هستی شناسی توحیدی، معرفت شناسی مبتنی بر عقل و وحی و انسان شناسی متکی بر دو ساحتی بودن انسان استوار است. قدرت تبیین حق قانونگذاری، تبیین حق استفاده از قدرت و مشروعیت سیاسی، ارائه معیار برای شناخت حقانیت سیاسی، تبیین مناسب پدیده های انسانی، از موارد ظرفیت های نظری است، که فلسفه سیاسی امام خمینی از آن برخوردار است. فلسفه سیاسی امام خمینی می تواند توضیح دهد که چرا و چگونه دانش انسان ها واقع نما است. ظرفیت هویت سازی برای جنبش های اسلامی جهان اسلام و انسجام بخشیدن به آنها، ارائه هویت مشترک برای تمامی مستضعان جهان و امید بخشیدن به آنها از موارد ظرفیت های عملی است، که در فلسفه سیاسی امام خمینی نهفته است. فلسفه سیاسی امام خمینی قدرت بسیج توده ها را در خود دارد و می تواند برای زنان در اجتماع نقش محوری تعریف نموده و می تواند از توان اجتماعی زنان، در جهت اعتلای جوامع اسلامی استفاده نماید. الگوی زن در فلسفه سیاسی امام خمینی زنان آزاده ای است، که توانسته اند سرنوشت سیاسی جوامع را عوض نمایند.
تبیین آراء جامعه گرایان؛ خوانش و هویدائی نقصان لیبرالیزم
حوزه های تخصصی:
جامعه گرایی مکتبی با چاشنی انتقادی است. انتقاد به ستون و پایه های اصول لیبرالیزم که مهم ترین آنها توجه به فرد و آزادیهای متعلق به وی، ادعاهای جهانشمولی در باب عدالت، برابری و بیطرفی است. جامعه گرایی دارای چند عضو اصلی من جمله؛ السدیر مک اینتایر، مایکل سندل، چارلز تیلور و مایکل والزر است. عموم این متفکران در انتقادات خود از آموزه های لیبرالیزم طبقه بندی می شوند؛ به گونه ای که مک اینتایر به اخلاق بحران زده غربی که لیبرالیزم در عصر مدرن و پست مدرن عامل آن بوده اشاره می کند؛ سندل به طرز تلقی لیبرالی از فرد که از آن به شخص از پیش فردیت یافته یاد می کند اذعان میدارد؛ تیلور بر ضرورت اجتماع انسانی و عاملیت زبان مشترک برای تبیین فهم یک جامعه از ارزش ها سخن می گوید و در نهایت والزر با رد ادعای جهانشمولی لیبرالی در پرتو نگرش کثرت گرایانه و روش زمینه محوری به فهم و برداشت جوامع از عدالت، تعریف مواهب و نحوه توزیع آنها توجه خود را معطوف و تاویل عدالت لیبرالی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. حال پژوهش حاضر حول این سوال اصلی شکل گرفته؛ متفکران جامعه گرا با بهره بردن از چه مولفه ها و مکانیزم هائی به نقد لیبرالیسم می پردازند؟ هدف مقاله واکاوی آراء جامعه گرایان در پرتو دست یابی به اصول انتقادی لیبرالیزم است. همچنین می کوشیم با استنا به روش توصیفی تحلیلی که به شیوه اسنادی انجام می گیرد، در تحلیل گزاره های بحث گام برداریم.
استراتژی قدرت هوشمند چین
حوزه های تخصصی:
چین یکی از قدرت های بزرگ جهانی و از ابرقدرت های احتمالی در آینده است که توجه به قدرت هوشمند و بهره گیری از آن را همانند سایر قدرت های بزرگ جهانی در نظر دارد. با توجه به جایگاه مهم این نوع از قدرت در عصر حاضر در تعیین نقش و جایگاه قدرت ها در نظام بین الملل، این مقاله با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی در پی پاسخ به این سؤال است که وجوه سخت افزاری و نرم افزاری قدرت هوشمند چین کدامند و وضعیت چین از منظر قدرت هوشمند چگونه است؟ فرضیه مقاله آن است که چین در سال های اخیر تلاش های زیادی در راستای ترکیب قدرت سخت و نرم و افزایش قدرت هوشمند خود انجام داده و همین موضوع به چین امکان داده است تا بیش از پیش خود را در جایگاه قدرتی بالنده در عرصه جهانی مطرح کند. روش گردآوری اطّلاعات در این پژوهش بر اساس منابع استنادی و کتابخانه ای است.
صورت بندی گفتمانی پسااسلام سیاسی در مصر و تونس
حوزه های تخصصی:
میل بشر و ادیان به جهانی شدن، عمری به درازای انسان دارد اما هم اینک، جهانی شدن، متفاوت از گذشته، از غرب به سوی شرق، جریان دارد و تأثیراتی نه چندان شفاف را دامن زده است. از این رو، گفتمان اسلام سیاسی در اثر مواجهه با جهانی شدن در حوزه مصر و تونس تأثیراتی پذیرفته است. بررسی این تأثیرات، سئوال اصلی مقاله حاضر را تشکیل می دهد. گمانه ماآن است که صورت بندی جدیدی در گفتمان اسلام سیاسی در این کشورها صورت گرفته که در آن، از نشانه ها و دال هایی استفاده می گردد که در گفتمان اسلام سیاسی، مفصل بندی می گردد. غرض،دستیابی به علل اصلی تغییر صورت بندی اسلام سیاسی در دو شخصیت(قرضاوی و غنوشی) و دو حزب (اخوان المسلمین و النهضه) است. تلاش بر این است که با شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزارهای کتابخانه (مجموعه وسیعی از داده های زبانی و غیر زبانی از جمله گزارش ها، حوادث تاریخی، مصاحبه ها، سیاست گذاری ها و اعلامیه ها، اندیشه های رهبران و نمایندگان اسلام سیاسی مصر و تونس) در چارچوب نظری روش تحلیل گفتمان، مورد مطالعه قرار گیرد. صورت بندی پسااسلام سیاسی در منازعه و مفاهمه جهانی شدن و اسلام سیاسی، در دو عرصه نظری و عملی دستاورد این مقاله است.
بررسی ساختار مطلقه حکومت پهلوی اول: آسیب شناسی تجددگرایی (1320-1304ش)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، تبیین عوامل شکل گیری ساختار مطلقه حکومت پهلوی اول، تجددگرایی تقلیدی و آسیب های آن در فاصله سال های 1304تا 1320 ش است. انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی اول در سال های پس از مشروطه با برقراری ثبات سیاسی - اجتماعی از سوی رضاخان و تفاهم بیشتر نخبگان سیاسی - مذهبی به آرامی انجام شد. حکومت پهلوی اول اگر چه آرمان تجدد را دنبال می کرد، اما کسب قدرت بدون منازع به اعتبار ضرورت تاریخی برای سامان سیاسی کشور به ساختار مطلق آن منجر شد. بنابراین مقاله حاضر، بر اساس روش پژوهش توصیفی تحلیلی، تحولات ساختاری عصر رضاشاه و میزان آسیب های آن را به جامعه مدنی، اصول مشروطه پارلمانی، فرهنگ بومی و سنن مذهبی بررسی می کند. رضاشاه در دوره 16 ساله حکومت خود، در تقابل سنت تجدد با تطبیق ندادن عقلانی فرهنگ بومی و الگوهای وارداتی و با وجود نظام مطلق حاکم، سبب شکاف های طبقاتی و تضعیف کانون های متعدد قدرت از جمله قوه مقنّنه و مجریه برآمده از پارلمان و احزاب و نهادهای مدنی شد. با کناره گیری او، ساخت نهاد مطلق از هم پاشید و همبستگی جامعه دچار تزلزل و بی ثباتی شد.
انقلاب اسلامی و تحول در هویت ملی ایرانی
حوزه های تخصصی:
در تصور سنتی حاکم بر گفتمان اسلامی و انقلابی، اندیشه ناسیونالیسم به عنوان یکی از دستاوردهای اصلی اجتماعی - سیاسی مدرنیته غربی همواره با آرمان و اندیشه انقلاب اسلامی در تقابل قرار می گیرد؛ در حالی که ملی گرایی در معنای میهن پرستی نه تنها در تقابل با تفکر انقلابی قرار نمی گیرد، بلکه در راستای تحکیم آن معنا می یابد. ملی گرایی مانند بسیاری از مفاهیم مطرح در علوم سیاسی در روند تحولات بنیادین از قبیل انقلاب ها چهره ای ژانوسی می یابد که نمی توان درباره جمع پذیری یا تباین آن با گفتمان انقلاب اسلامی، حکم قطعی صادر کرد. پرسش مقاله آن است که انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن، چه برداشت جدیدی از ملی گرایی ارائه داده است؟ رفتارشناسی ج.ا.ایران در برخی وقایع و تحولات سیاسی – اجتماعی مهم مانند جنگ تحمیلی، مسأله هسته ای، رویکرد نسبت زبان فارسی و هویت باستانی، نشان از ایجاد تلفیق سازنده میان دو منبع هویتی ایرانی بودن و اسلامی بودن دارد. براساس نظریه نظریه ام القرا، مفهوم ملی گرایی در جریان انقلاب تغییر ماهیت داده و خوانش جدیدی از آن ارائه شده است که با آرمان انقلاب اسلامی سازگاری دارد. در واقع انقلاب اسلامی، موجب تلفیق ملی گرایی در معنای وطن دوستی ضد استبدادی در سطح سیاست داخلی و میهن دوستی ضد بیگانه در سطح سیاست خارجی با رویه های اسلامی- انقلابی شده است.