پژوهش های ادبیات تطبیقی
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره هفتم زمستان 1398 شماره 4 (پیاپی 22) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
به طورمعمول، معماری مدرن با مفهوم انتزاع گره خورده است. این بدان معناست که برخلاف روح استعاری حاکم بر معماری در اعصار پیشین، کمتر می توان از معناگرایی و نشانه پردازی در فرم های مدرن سراغ گرفت. این در حالی است که فرم معماری به صورت تاریخی با بیان استعاری نظام های نمادینی همچون فرهنگ، طبیعت، تاریخ و ...واجد معنا می شده است. بااین حال، ازآنجایی که استعاره با زبان و تفکر در معنای عام آن آمیخته است، می توان این پرسش را طرح کرد که «آیا می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن، صورت هایی از استعاره را شناسایی کرد؟». در راستای پاسخ به این پرسش، ابتدا به تعریف مفهوم استعاره و بررسی کارکردهای آن در حوزه های ادبیات، فلسفه و هنر پرداخته شده است. سپس با گونه بندی انواع استعاره در معماری به دو شکل محسوس و نامحسوس، به مطالعه تطبیقی تعدادی از آثار برجسته معماری قرن نوزده و همچنین آثار معماری مدرن قرن بیست، بر مبنای محسوس یا نامحسوس بودن استعاره پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که اگرچه به فاصله یک قرن، معماری مدرن با جداسازی خود از تاریخ به انتزاع روی آورده است اما این انتزاع متمرکز بر حذف جلوه های استعاری محسوس بوده است و رد پای استعاره های نامحسوس را می توان در آثار پیشگامان معماری مدرن در قرن بیستم مشاهده کرد.
عناصر تراژیک در داستان های سیاوش و فرودِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تراژدی در شکل اصیل یونانی خود، به صورت نمایش روی صحنه اجرا می شد. ارسطو از نخستین کسانی بود که درباره ی تراژدی در کتاب "فن شعر" بحث کرد و آن را از انواع شعر دانست به شکلی که تقلید کردارهای مردم باشد و آن ها را از آنچه هستند برتر نشان بدهد؛ همچنین ارسطو درباره ی ویژگی های صحنه و بازیگران تراژدی، توضیحات کاملی را ارائه داد. در روم باستان تراژدی هایی خلق شد که صرفا برای اجرا روی صحنه نوشته نشده بود. در دوران قرون وسطی و رنسانس، عنصر نمایشی بودن، به عنوان اصلی ترین عنصر در بررسی آثار تراژیک به حساب نمی آمد. تا جایی که در دوران معاصر ویژگی های تراژدی در رمان ها و منظومه های شعر نیز قابل بررسی است. شاهنامه ی فردوسی به عنوان یک اثر منظوم حماسی دارای داستان هایی است که می توان تحت عنوان تراژدی از آن ها یاد کرد. داستان هایی که قهرمانانی دارد، به فاجعه ختم می شود، ذهن انسان را درگیر موضوع فلسفه ی زندگی می کند، رقت قلب می آورد و باعث پالایش روح می شود. مولفان برآنند تا به جستجوی عناصر کلیدی تراژدی یونانی در دو داستان تراژیک شاهنامه ی فردوسی، سیاوش و فرود، بپردازند. نتایج تحقیق نشان می دهد که این دو داستان نمی توانند مصداق کامل تراژدی یونانی باشند و در این راستا مهم ترین وجه افتراق، شکل روایی شاهنامه است که با شکل نمایشی تراژدی یونانی هماهنگ نیست، اما به لحاظ ویژگی های محتوایی، این دو داستان در بسیاری از موارد با عناصر کلیدی تراژدی، در نوع یونانی خود، همپوشانی دارند؛از این رو میتوان این دو داستان را تراژدی دانست. واژه های کلیدی:شاهنامه فردوسی،ادبیات تطبیقی
مفهوم رند و رندگونگی از منظر غزلیّات حافظ در سه نمایشنامه ی عروسکیِ بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رند در زبان پارسی از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و حامل معانیِ مثبت و منفیِ بی شماری در آثار کهن است. حافظ برخلاف اکثر پیشینیانِ خود، نگرشی سطحی و منفی به رندان ندارد و بالعکس آن ها را ریاستیز، عصیانی و حقیقت جو معرفی می کند که در راهی دشوار و عوام گریز، مولّد انقلاب های فردی و اجتماعیِ مختلفی بوده اند به طوری که حافظ پژوهانِ بسیاری این مفهوم را مهم ترین دستاورد فکریِ حافظ میدانند. از برآیند این خصایص نیز می توان به کُنش گریِ رندان به مثابه یک شخصیّت نمایشی اشاره کرد. بهرام بیضایی(نمایشنامه نویسی که توجّه بی شائبه او به آثار کهن غیر قابل انکار است) گزینه مناسبی برای پی گیریِ این مفهوم است چه بسا که روحیه قهرمانی و انقلابیِ موجود در آثار او در پیوند با اسطوره و کهن الگوها بر جنبه ها و خصلت های راز آمیز، عصیانی و شوریدگیِ شخصیّت هایش صحّه می گذارد. نگارندگان برای اثبات هویّت وجودیِ شخصیّت رند(که به واسطه ویژگی هایش نمایشی است) برآن هستند تا با نگاهی نو، دستاورد شعریِ حافظ را مورد پژوهش قرار داده و با توجّه به اهمیّت شخصیّت پردازی در ادبیّات نمایشی در راستای ادبیّات تطبیقی به بسط شخصیّت رند در شعر و نمایش بپردازند. بنابراین ضمن برشمردن ویژگی های رندی و رندگونگی در غزلیّات حافظ و پی بردن به اصل این مفهوم، انواع تقسیم بندیِ یک شخصیّت دراماتیک را بررسی کرده و پس از آن به تطبیق خصایص رند حافظ با ویژگی های یک شخصیّت نمایشی پرداخته می شود و از حاصل این رهیافت سه نمایشنامه عروسکیِ بیضایی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.
نقد روان شناختی داستان لهراسب و گشتاسب در شاهنامه فردوسی و آخیلوس و آگاممنون در ایلیاد هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روانشناسی اجتماعی به بررسی رفتار اجتماعی فرد در برابر افراد و گروه ها می پردازد. در روانشناسی اجتماعی موضوعاتی مانند روابط اجتماعی، تعارض و مذاکره برای حل تعارض مطرح می شود. بررسی و تحلیل داستان لهراسب و گشتاسب در شاهنامه فردوسی و داستان آخیلوس و آگاممنون در ایلیاد هومر از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، فهم بهتری از این دو داستان ارائه می کند. در این پژوهش کوشش شده است با روش توصیفی- تحلیلی و با تمرکز بر مباحث روانشناسی اجتماعی، رفتار آخیلوس و گشتاسب را در برابر آگاممنون و لهراسب مورد تطبیق و تحلیل قرار گیرد و علت های دشمنی، رفتارهای مشابه و پیامدهای دشمنی آنها بررسی شوند. با تکیه بر بررسی های این پژوهش، علتهای دشمنی در هر دو داستان، خودخواهی طرفین دشمنی، شکستن غرور آخیلوس و گشتاسب و نادیده گرفتن نیازهای آنان بوده است. گشتاسب و آخیلوس در برابر بی احترامی طرف مقابل، دچار ناکامی شدند و تلاش کردند با پرخاشگری، رفتار انطباقی، اثبات خود و ترک مذاکره ناکامی خود را جبران کنند. همچنین پیامد دشمنی برای گشتاسب و آخیلوس بسیار سنگین بوده است؛ به طوری که گشتاسب فرماندهی سپاه روم دشمن ایران را برای جنگ با ایران بر عهده گرفت و آخیلوس به واسطه مادرش جنگ با تروائیان را شعله ور کرد و خود در آن شرکت نکرد؛ تا آخائیان شکست بخورند.
بررسی تطبیقی قصه تمثیلی «حسن و دل» و« سفر زائر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی تطبیقی دو قصه تمثیلی«حسن ودل»نوشته سیبک نیشابوری و«سفرزائر»اثر جان بن یان است.ازمهم ترین وجوه مشترک این دوقصه،شخصیت پردازی براساس صفات وویژگی های انسانی واعضای جسم آدمی است.این نوع شخصیت پردازی اگر چه نادر است اما درزبان فارسی و انگلیسی نمونه دارد.وجه دیگرشباهت،حضورشخصیت های هم نام وهمانند دردوداستان است.تعداد شخصیت های هردوداستان متنوع ومتعدداست که ازآن میان شخصیت هایی که قابلیت تطبیق دارند،انتخاب شده است.سپس آنها رابه شخصیت هاومکان های یاری گر وشخصیت ها و مکان های مانع تقسیم کرده ایم.شخصیت های یاری گر دررسیدن سالک یازائر به مقصد نقش دارندو شخصیت های مانع دررسیدن اومانع ایجاد می کنند.شخصیت اصلی سفر زائر،کریستین است که شخصیت هایی چون صبر،بصیرت،سخاوت،نجابت،تدبیر، صداقت ومعرفت اوراهمراهی می کنند.شخصیت های اصلی نمونه فارسی،حُسن ودل هستند که شخصیت هایی چون نظر،خیال،صبر،دل،عشق،وفاوتبسم آنها رایاری می کنند.ازجمله شخصیت های مانع درسفرزائر،خودرأی کاهل،ظاهرپرست،ریاکاروبدگمان ودرحسن و دل،زرق،رقیب،غمزه جادو،ناز وزلف هستند.ازوجوه تفاوت این دوداستان نیز،هدف،سبک بیان،تلمیحات واشارات ودرجه واقع نمایی و انتزاع قابل ذکراست.
بررسی تطبیقی ادبیات کارگری جهان از خلال رمان ژرمینال اثر زولا و سال های ابری اثر درویشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارگران زیربنای مهم یک جامعه محسوب می شوند چرا که به لطف نیروی کار آن ها، حیات به جامعه برمی گردد و جامعه را به پیش می-برد. این ﻄﺒﻘه اجتماعی که بخش عظیمی از جمعیت کشورها را به خود اختصاص می دهند همواره با مشکلات عدیده معیشتی، حقوقی و اجتماعی مواجه است. در هر عصری شاهد اعتراض به شرایط سخت زندگی از سوی کارگران هستیم. مهم ترین جنبش های کارگری جهان،در زمان انقلاب ژوئن 1848 پاریس است که در نهایت به تشکیل اولین حکومت کمون کارگری سال 1871 پاریس منجر شد و سپس انقلاب اکتبر 1917 روسیه را شاهد یم. این جنبش ها در ادبیات کشورها نیز نمود یافته است و نویسندگان واقع گرا، که به مسائل ﻄﺒﻘه کارگر علاقمند بودند، به انعکاس این وقایع پرداخته اند. امیل زولا از اولین و بزرگ ترین نویسندگانی بود که از خلال ژرمینال به زندگی کارگران معدن پرداخت. در ایران نیز علی اشرف درویشیان از نویسندگانی بود که با سال های ابری زندگی کارگری را به رشته تحریر درآورد. این تحقیق می کوشد تا با بررسی ژانر ادبیات کارگری به عنوان یک جزء مرتبط با کل ادبیات، انعکاس جنبش ها و حق طلبی های این قشر را در رمان فرانسه و فارسی از خلال ژرمینال و سال های ابری روشن سازد و دریابد بر کدام یک از ﻤؤﻟﻔﻪ های ادبیات کارگری در این آثار ﺘﺄکید بیشتری شده است.
بررسی تطبیقی رئالیسم انتقادی در داستانهای مصطفی لطفی منفلوطی و محمدعلی جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم، بیان واقعی زندگی است و نویسنده ی رئالیسم به تصویر مشاهدات بسنده نمی کند؛ بلکه همواره عوامل و شرایط اجتماعی را در نظر می گیرد. در رئالیسم انتقادی نویسنده به انتقاد از روابط انسان و محیط از یک سو و انسان و جامعه از سوی دیگر در یک نظام همت می گمارد. منفلوطی و جمالزاده؛ دو نویسنده ی شهیر معاصر هستند که بازتاب واقعیت های خارجی زندگی در بسیاری از نوشته ها و آثار آنان مشهود است. جمالزاده آثار مهمی تحت تاثیر اندیشه رئالیسم انتقادی، آفریده و به بیان واقعیات و عینیات در این آثار پرداخته است . وی در داستان هایش با زبانی سهل و ساده و گاه محاوره ای به بازنمایی جزئیات مشکلات انسانی در میان طبقات متوسط و بالاتر از آن و تشریح مشکلات زندگی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. منفلوطی نیز در داستان های تألیفی خود، با زبان ساده و روان به بیان واقعیت های پیرامون خود به سبک رئالیستی و با نگاهی انتقادی می پردازد و تضادهای اجتماعی جامعه ی آن روز مصر را ترسیم می کند.
بررسی تطبیقی مفهوم آزادی در اندیشه مولانا و مکتب اومانیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: هدف مقاله حاضر، بررسی تطبیقی مفهوم آزادی از دیدگاه مولانا و مکتب اومانیسم است. هم مولوی و هم نظریه پردازان مکتب اومانیسم، به آزادی نگاه ویژه ای دارند؛ ولی با توجه به خاستگاه متفاوت فکری و اجتماعی، تعریف آن ها از آزادی و راه رسیدن به آن، متفاوت است؛ البته گاه نقاط مشترکی هم دارند. نتایج این تحقیق که به شیوه توصیفی تحقیقی و تحلیل محتوا انجام شده است، بیانگر آن است که مولوی از منظر دینی و نگاه عرفانی به آزادی می نگرد و بهترین نوع آزادی را بندگی خداوند و حریّت و رهاشدن از تعلقات زندان های درونی می داند، البته به ابعاد اجتماعی آن توجه دارد. از نگاه عرفا و ازجمله مولانا، تا انسان به آزادی درونی نرسد، نمی تواند به آزادی بیرونی دست یابد؛ درحالی که اومانیست ها که نگاه انسان مدارانه دارند، اعتقاد دارند، آزادی انسان در طبیعت و توسط خود او به دست می آید نه از طریق قدرتی مافوق یا ماورایی. اومانیست ها به آزادی بی قیدوشرط انسان در حوزه های فکری، سیاسی، شخصی و بیان، اعتقاد دارند و هیچ چیز را به عنوان مانع این امر قبول نمی کنند.