اسفار

اسفار

اسفار سال دوم پاییز و زمستان 1395 شماره 4

مقالات

۱.

تحلیل « نور خدا بودن آسمان و زمین» در اندیشه های کلامی، فلسفی و عرفانی

نویسنده:

کلید واژه ها: وجود نور الله ظهور هادی آسمان و زمین منور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۸۶ تعداد دانلود : ۳۶۳
از جمله آیات الهام بخشِ قرآنی که عالی ترین حقایق را در لطیف ترین عبارات بیان فرموده، آیه شریفة «الله نورالسموات والارض، مثَل نوره کمشکوه فیها مصباح...»( نور/35) است. صدرِ این آیه شریفه به بیان این حقیقتِ راقی که خدا نور آسمان ها و زمین است، و ذیلِ آن به بیان مثالِ نور خدا پرداخته است. عالمان و مفسران در مقام تفسیر و تبیین صدرِ این آیة شریفه حدود دوازده رأی ارایه کرده اند. با بررسی این آراء و نیز ارجاع برخی از آنها به یکدیگر، می توان به چهار رأی عمده دست یافت: اول، خدا منوِّر آسمان ها و زمین است؛ دوم، خدا هادی اهلِ آسمان ها و زمین است؛ سوم، خدا وجودِ وجودها است؛ و چهارم، خدا ظهورِ آسمان ها و زمین است. هریک از این آراء با برخی مبانی کلامی، حِکمی و عرفانی سازگار است. ما در این مقاله به طرح هریک از این آراء با نظر در مبانیِ کلامی، حِکمی و عرفانی آنها پرداخته و آنگاه با نقد و بررسیِ تطبیقی آراء، رأی ارجح را که به تبیینِ اخیر ارجاع می شود، ارایه می نماییم.
۲.

رابطه بین انسان و خدا از نگاه مارتین بوبر

نویسنده:

کلید واژه ها: خدا انسان مولانا رابطه بوبر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۵۱ تعداد دانلود : ۸۳۳
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری، نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجهه ای میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه با دیگری می کند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه اساسی است که انسان می تواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه «من-تو» است که رابطه ای دوسویه و بی قید و شرط است و دیگری رابطه «من-آن» است که متضمن صورتی از بهره مندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه-هایی که انسان با آنها رابطه برقرار می سازد نمی شود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه میان اشخاص «من- تو» و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء «من-آن» قلمداد شود، بلکه اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه «من- تو» می تواند بین انسان با هر چیز دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها، رابطه میان انسان با خداوند برقرار می شود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من-تو را ارجح از رابطه من-آن می داند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من-آن نیست، اما ماندن در این رابطه (من-آن) به دور شدن از خود منتهی می گردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من-تو می توان به «تو»ی ابدی (خدا) نائل شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان نپرداخته اند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با «تو»ی ابدی، که همان خداوند است می داند؛ رابطه ای که هرگز به «من-آن» بدل نمی شود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفته اند، هرچند مدل من - توی مارتین بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی الگویی با چنین مضمونی یافت می شود، هرچند از حیث زمانی قرن ها پیش تر از مارتین بوبر مطرح گشته است، اما چه بسا کامل تر و کاربردی تر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و اندیشمندان اسلامی). برای مثال می توان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را می توان «من-من» نهاد، مراتب متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی «من-تو»ی بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر می رسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
۳.

تطبیق سه پرسش اخلاقی در فلسفه اخلاق ملاصدرا و سارتر

نویسنده:

کلید واژه ها: اِگزیستانسیالیسم سارتر حکمت متعالیه اخلاق آزادی ملاصدرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۱ تعداد دانلود : ۴۶۴
زیربنای زندگی انسان از یک سو اخلاق است و از سوی دیگر، عقل و خرد. بنابراین دخل و تصرف این دو مقوله مهم، پرسش هایی را در زندگی وی برمی انگیزد. نخست آن که تاثیر عقل انسان بر امر اخلاقی چیست؟ و این که منشا قوانین اخلاقی درون انسان قرار دارد یا بیرون از آن. به عبارت دیگر، انسان چه نقشی در آفرینش قواعد اخلاقی دارد. و هم چنین، اراده و آزادی، به عنوان یکی از بزرگ ترین امکانات وجودی انسان، چه نسبتی با امور اخلاقی دارد. به دلیل اهمیت موضوع، تلاش ما این است که پاسخ به این پرسش ها را از نگاه ملاصدرا و سارتر، به عنوان دو فیلسوف تاثیرگذار بر زمانه و تفکر خاص دوران خود، مورد بررسی قرار دهیم. تطبیق فلسفه ملاصدرا که بنیان گذار حکمت متعالیه است و یگانه پرستی را با نوآوری های فلسفی، رنگ و بویی نوین بخشیده در مقابل اگزیستانسیالیسم سارتر، که نیهیلیسم و الحاد را با نگاهی اومانیستی بررسی می نماید، جذاب و گیرا خواهد بود.
۴.

عقلانیّت دینی، معیارها و ویژگی ها

کلید واژه ها: عقلانیت دین اخلاق احکام باورها باورهای بنیادی باورهای میانی باورهای حاشیه ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۳ تعداد دانلود : ۴۴۶
پرسش از عقلانیّت دینی، پرسش از انسجام منطقی نظام باورهای دینی است. در این زمینه ابتدا بایستی بر عقلانیّت نیاز بشر به دین توجه داشت. زیرا محدودیت های وجودی و معرفتی و نیاز بشر به جاودانگی، و نقش دین در پاسخ دهی به نیازهای اساسی او، تبیین کننده چنین عقلانیّتی است. همچنین با توجه به تکثّر عقلانیّت های نظری، عملی و ابزاری که دارای روابط عرضی و طولی هستند، می توان از تنوع عقلانیّت دینی در اشکال نظری، عملی و ابزاری آن سخن گفت. از سوی دیگر، تنوع نظام اعتقادات دینی در سه حوزه باورها، احکام و اخلاق، این امکان را ایجاد می کند تا بتوان در هریک از این حوزه ها از سطوح مختلف عقلانیّت دینی سخن گفت. در زمینه باورها می توان از سطوح عقلانیّت باورهای بنیادی، میانی و حاشیه ای که دارای روابط تشکیکی معرفتی و وجودی هستند سخن گفت که در آنها، عقلانیّت باورهای بنیادی در بالاترین سطح بوده و باورهای حاشیه ای بهره کمتری از عقلانیّت دارند. در حوزه اخلاق با ملاحظه نقش دین در کلیّت اخلاق، می توان این نقش را در قالب عقلانیّت نظری در معنادهی بیشتر به مبانی و اصول اخلاقی، و در قالب عقلانیّت عملی، ارزش شناختی و وظیفه شناختی در تعیین چهارچوب های لازم و ضمانت های کافی برای افعال اخلاقی دانست. عقلانیّت دینی در حوزه احکام به این است که بخش عمده ای از دین، احکام عبادی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است؛ یعنی دین بر انجام اعمال اخلاقی شایسته و ترک اعمال ناشایست دستور می دهد که این امر، بر بعد و کارکرد اجتماعی دین دلالت می کند و عقلانیّت عملی و ابزاری آن را تامین می نماید. نتیجه اینکه عقلانیّت دینی حقیقتی متکثر و تشکیکی و دارای سطوح و لایه های مختلف بوده و کارکردهای گوناگونی دارد.
۵.

اندیشه هوسرل و هایدگر در بوته نقد لویناس

نویسنده:

کلید واژه ها: هایدگر اخلاق پدیدارشناسی هستی شناسی مرگ اگو قصدیت سولیپسیم هوسرل و لویناس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷۱ تعداد دانلود : ۷۶۶
در این مقاله تلاش شده تا برخی از مهم ترین انتقادات لویناس از تفکر هوسرل و هایدگر در بستر پدیدارشناسی اخلاق محور وی تشریح شود. لویناس فلسفه اخلاقی خود را از پدیدارشناسی استعلایی هوسرل آغاز می کند و مفاهیم کلیدی او را از منظری اخلاقی نقد می کند. برای نمونه مفهوم قصدیت هوسرل با اصالت بازنمایی گره خورده و «دیگری» را به منزلة یک اوبژه در کنار اشیاء بازنمایی می کند، درحالی که دیگری یک شیء نیست. علاوه بر این لویناس فلسفه هوسرل را متهم به نوعی سولیپسیم یا خودتنهاانگاری می کند که دیگری به درون اِگو فروکاسته شده است. علاوه بر هوسرل، هایدگر نیز مورد انتقاد لویناس قرار می گیرد. لویناس با اذهان به تأثیرپذیری اش از هایدگر فلسفه او را اسیر هستی شناسی می داند که در آن رابطة بین دازاین (Dasein) و وجود در مرکز بحث وجود زمان قرار گرفته و رابطه با «دیگری» (Other) به عنوان مانعی در راه شکوفایی دازاین محسوب می شود. علاوه بر هستی شناسی، لویناس برداشت هایدگر از مساله مرگ را نیز به چالش می کشد.
۶.

اوصاف اخلاقی خداوند: تبیین معناشناختی

کلید واژه ها: صدرالمتالهین معناشناسی حکمت اسلامی اوصاف اخلاقی خداوند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲۱ تعداد دانلود : ۷۱۱
اوصاف اخلاقی، اوصافی است که با استفاده از یک مفهوم هنجاری، کسی یا کاری را توصیف می کنند. منظور از اوصاف اخلاقی خداوند، اوصافی است که دارای دلالت اخلاقیاند و بار اخلاقی دارند. نمونه هایی از این اوصاف اخلاقی، که اوصاف ستبر، چاق، پرمایه و دارای دلالت اخلاقی زیاد می باشند و در متون دینی آمده اند، عبارتند از: مهربانی، عدالت، بخشندگی، وفای به عهد، حلیم، غفور، منتقم و رزّاق. هم چنین اوصافی مانند خوبی و بدی، که در گزاره های اخلاقی، محمول می باشند، اوصاف اخلاقی سبک و لاغر نام دارند. اتفاقاً متون دینی، پر از اوصاف اخلاقی خداوند است. حال سؤال این است که آیا می توان تبیین درستی از معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند ارائه داد؟ در تبیین بحث معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند، متوجه می شویم که هنگام اسناد اوصاف اخلاقی به او، این اوصاف، اوصافی معنادارند و ما نیز قادر به فهم این معنا هستیم و این معنا دارای ربط و نسبتی با معانی عادی و روزمره در عالم انسانی خودمان است و البته این معنا از برخی جهات، شبیه به معانی انسانی و از جهات دیگری با آنها متفاوت است. پذیرش این دیدگاه، لوازم خاص خود را به دنبال دارد. لذا با پذیرش این دیدگاه، باید با درک اوصاف اخلاقی خداوند، آن معانی را از نقص های پیرامونی آن نیز پیراسته کنیم؛ به نحوی که تنزّه و تعالی خداوند برقرار بماند و به چالش کشیده نشود. لذا با این تعابیر، خداوند به عنوان «امری به کلی دیگر» نخواهد بود؛ به نحوی که میان او و انسان «تفاوت کیفی نامتناهی» برقرار باشد. در گام بعدی به نحوه توجیه معناداری اوصاف اخلاقی خداوند می رسیم. در این مرحله، پس از بررسی نظریات مختلف به این نتیجه می رسیم که، دیدگاه صدر المتألهین شیرازی که بر دو مبنای «اشتراک معنوی» و «تشکیک وجودی» استوار است به خوبی مشکل معناشناسی توصیف اخلاقی خداوند را برطرف نموده است.
۷.

شر و چگونگی راهیابی آن در نظام احسن در مکتب ابن عربی

کلید واژه ها: شر تجلی نظام احسن فصوص الحکم محی الدین ابن عربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۶ تعداد دانلود : ۴۰۸
از دیدگاه ابن عربی، شر به معنای فقدان و کاستی و عدم حصول به غرض می باشد. ملاک شر براساس ملایم و ناملایم بودن آن با طبع و مزاج می باشد. وی وضع شرع را نیز به عنوان ملاک شناخت خیر و شر بیان کرده است. ابن عربی شر را عدمی می داند و شرور را به دو دسته بالذات و بالعرض تقسیم می کند و همه مصادیق شرور، اعم از شرور طبیعی، ارادی (سلوکی) و اخلاقی را نسبی و بالعرض می شمارد. هم چنین کانون و مبادی شرور را به طبیعت و قابلیت موطن پدیده ها و اعیان ثابته ارجاع می دهد. وی معتقد است که خیر و شر هر دو باید در جهان موجود باشند تا پاره ای از اسماء الهی بی اثر نماند. ترک خیر کثیر به خاطر شر قلیل، شر کثیر محسوب می شود. ابن عربی نظام جهان را بر مبنای نماد ظل الله و اسماء حسنای الهی، بالاخص اسم رحمان، اصل وحدت شخصی وجود و اصل تجلی، نظام احسن می شمارد و وقوع شرور در نظام هستی را بالعرض می داند. هم چنین تناکح، تخاصم و تقابل اسماء جمالیه و جلالیه الهی را تقابل مثبت برای برقراری نظام احسن و عامل بروز شرور نسبی در آن می شمارد.