مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه به منظور شناسایی روند تغییرات زمانی- مکانی وقوع گرد و غبارها در غرب کشور از 16 ایستگاه سینوپتیک که دارای طولانی ترین و کامل ترین دوره آماری بودند؛ استفاده شد. در ابتدا به منظور ارایه دیدگاه اولیه از اقلیم گرد و غبار در منطقه مورد مطالعه، تغییرات میانگین سال به سال و ماهانه روزهای همراه با گرد و غبار با استفاده از نمودار و نقشه مورد تحلیل قرار گرفته و مشخص گردید که غرب ایران از لحاظ تعداد روزهای همراه با گرد و غبار منطقه همگنی نبوده و تعداد روزهای گرد و غباری سالانه از شمال به سمت جنوب افزایش می یابد. سپس بر اساس روش های آماری به بررسی روند وقوع این پدیده مهم اقلیمی پرداخته شد. دو روش آماری ناپارامتری من – کندال و سنس استیمیتور برای تحلیل روند داده ها انتخاب شد. نتایج نشان داد که با توجه به طبیعت (گسسته بودن) داده های ورودی؛ روش های آماری من- کندال و سنس استیمیتور کارایی بسیار مناسبی را برای تحلیل روند پدیده گرد و غبار از خود نشان دادند. همچنین نتایج حاصل از آزمون های آماری مذکور نشان داد که همه ایستگاه های مورد مطالعه (با استثنای ایستگاه خوی) دارای روند هستند ولی از میان آن ها فقط 8 مورد روند معنی داری دارند (3 ایستگاه روند کاهشی و 5 ایستگاه روند افزایشی دارند). نهایتا نقشه توزیع جغرافیایی نوع روند روزهای گرد و غباری در محیط GIS تهیه و نسبت به تحلیل آن ها اقدام شد.
نقش برنامه ریزی شهری در کاهش خطر زلزله در بافت های فرسوده مطالعه موردی: منطقه 12 تهران
حوزه های تخصصی:
تهران به دلیل نزدیکی به گسل های فعال و داشتن حجم وسیعی از بافت های فرسوده به یکی از شهرهای پر خطر در ایران تبدیل شده است. منطقه 12 (مرکز تاریخی تهران) به دلیل قرارگیری بازار و مراکز تجاری - اداری، حکومتی و کارکردهای فرا منطقه ای از آسیب پذیری بیشتری نسبت به مناطق دیگر برخوردار است. بیش از یک سوم سطح منطقه فرسوده و به دلیل نزدیکی به گسل ری در صورت فعال شدن،80 درصد ساختمان ها تخریب و 15 تا 20 درصد ساکنان و شاغلان از بین خواهند رفت. در این پژوهش شاخص های ارزیابی آسیب پذیری در برابر زلزله در منطقه 12 از نظر سازه ای و برنامه ریزی مورد بررسی قرار گرفته است و سپس به رویکردهای برنامه ریزی شهری در جهت کاهش خطر در این منطقه از نظر بافت، کاربری اراضی، شبکه ارتباطی، تاسیسات و زیرساخت ها و توسعه فضاهای باز پرداخته شده است. آن چه مهم است به کارگیری ابزارها و روش های برنامه ریزی شهری، قابلیت ها و توانایی های این علم در جهت کاهش تلفات مادی و معنوی ناشی از زلزله در بافت فرسوده است.
عوامل ژئومرفولوژیکی باز دارنده در آمایش فضایی شهر لار
حوزه های تخصصی:
شهرستان لارستان یادگاری از ایران باستان است که تاریخ شهرنشینی آن بالغ بر سه هزار سال می باشد و روند رشد شهری آن در طی این مدت طولانی از سیری صعودی و نزولی برخوردار بوده است و موقعیت استرانژویی این شهرستان به علت همجواری با محل احداث پروژه های عظیم نفتی در بنادر عسلویه– پارسیان و دالان از یکسو و نزدیکی به مبادی ورود و خروج کالا ازسوی دیگر موجب رشد شهرنشینی لارستان به صورت چشمگیر شده است و بی شک همراه با رشد شهرنشینی نیاز به واگذاری زمین و تغییر کاربری آن ها کاملا احساس می شود. البته هر چند که این تغییرات توام با پیامدهای خاص است که متاسفانه اکثر آن ها جنبه و ماهیتی منفی دارند، اما با شناخت و آگاهی از نواحی و بررسی پارامترهای مسلط به ناحیه و منطقه و به کارگیری و استفاده بهینه از علوم و فن آوری های جدید می توان به سمت توسعه پایدار حرکت کرد و پرواضح است که جغرافیا و شاخه های بسیار مهم آن به ویژه ژئومورفولوژی به عنوان علم تخصصی و کاربردی می تواند در این فرآیند نقش بسیار مهمی را ایفا کند چرا که شهرها همواره متاثر از پدیده های ژئومورفولوژی می باشند و عمدتا موقعیت شکل گیری آن ها در محیطی رخ می دهد که عرصه عملکرد پدیده های ژئومرفولوژی است. همچنین شهرها در راستای توسعه روز افزون خود، واحدهای مختلف ژئومرفولوژیکی و اراضی متفاوت توپوگرافی را به خود اختصاص می دهند. لذا امکان متاثر شدن از پدیده های ژئومرفولوژی و مسایل ناشی از آن، بیشتر از قبل برای شهرها مهیا می شود. در این برخورد، اگر برخی از اصول و نکات ضروری رعایت نشود، تعادل مورفودینامیک به هم خواهد خورد و خطرات بزرگی، شهرها را تهدید می کند و امکان دارد گاهی شدت این خطرات و بلایا و حوادث به حدی برسد که نتوان خسارت وارده را جبران کرد (رجایی، 1373). پدیده هایی هم چون سیلاب ها و طغیان های رودخانه ای، انواع حرکات دامنه ای، پیامدهای زمین لرزه ها و غیره که شهرها را همواره مورد تهدید قرار می دهند، از عواملی هستند که مستقیما و یا به طور غیر مستقیم به ژئومرفولوژی وابسته اند. در این مجال سعی شده تا عوامل ژئومرفولوژیکی باز دارنده توسعه و عمران شهر لار، به عنوان مرکز مهم تجاری، فرهنگی جنوب کشور که متاسفانه در حال حاضر مورد بی مهری سیاسی قرار گرفته است، تا حد امکان شناسایی، و مطرح شود تا شاید به عنوان مطالعات مقدماتی، جهت برنامه ریزی های عمرانی شهر، برای مسوولین محترم ذیربط مورد استفاده قرار گیرد
ارزیابی کارایی روش های روندیابی هیدرولوژیکی سیل در رودخانه دز
حوزه های تخصصی:
روند یابی سیل، کاربرد فراوانی در مسایل مربوط به پیش بینی سیل، طراحی مخازن، سامان دهی رودخانه، محاسبه ارتفاع سیل بندها، دیواره های موازی رودخانه و غیره دارد. با وجود تکنیک های روندیابی و داشتن هیدروگراف سیل یک نقطه، می توان ارتفاع سیل مورد نظر رادر هر نقطه از مسیر رودخانه تعیین کرد.
برای روندیابی سیلاب در رودخانه از روش های هیدرولیکی و هیدرولوژیکی استفاده می شود. حل روش های هیدرولیکی پیچیده و طولانی می باشد بنابراین استفاده از روش های هیدرولوژیکی که با محاسبات کمتر و ساده تر می تواند جواب های قابل قبولی ارایه کند اجتناب ناپذیر است.
در این تحقیق به منظور انتخاب مناسب ترین روش روندیابی هیدرولوژیکی روش های ماسکینگام، کانوکس و آت- کین اصلاح شده و مناسب ترین ضرایب هر مدل، تعداد 26 سیل در بازه حرمله- بامدژ در بخشی از رودخانه دز انتخاب شد. برای ارزیابی کارآیی روش ها از شاخص های نکویی برازش مجذور میانگین مربعات خطا و ضریب کارایی و ضریب همبستگی استفاده شد. شاخص مجذور میانگین مربعات خطا بیشترین هم خوانی را با دید چشمی داشت. نتایج نشان داد که در روش های ماسکینگام و کانوکس، روش گرافیکی مناسب ترین روش تعیین ضرایب است. روش های کانوکس (گرافیکی)، ماسکینگام (لوپ) و آت- کین به ترتیب، دارای بیشترین دقت بودند. مقایسه خطاها نشان داد که در روش های مختلف روندیابی، تفاوت چشمگیری در انتخاب دبی مبنا وجود ندارد ولی با این حال دبی متوسط و دبی 50 درصد دبی پیک (نصف دبی پیک) به عنوان دبی مبنا، اولویت استفاده دارند
مقایسه شاخص های SIAP،PN و RAI در بررسی خشکسالی های استان خوزستان با تاکید بر ایستگاه های آبادان و دزفول
حوزه های تخصصی:
طی دهه های اخیر در میان حوادث طبیعی که جمعیت های انسانی را تحت تاثیر قرار داده است، تعدد و فراوانی پدیده خشکسالی بیش از سایر حوادث بوده است. برای کمی کردن پدیده خشکسالی شاخص های متفاوتی وجود دارد. در تحقیق حاضر با استفاده از شاخص معیار بارش سالانه (SIAP)، درصد از نرمال (PN) و ناهنجاری بارش (RAI) وضعیت خشکسالی ها در دو ایستگاه سینوپتیک آبادان و دزفول در طول دوره آماری ?? ساله (1961-2005) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که فراوانی و توالی (دوره تداوم) خشکسالی ها با درجات مختلف در ایستگاه آبادان بیشتر از دزفول است. بر اساس دو شاخص SIAP و RAI فراوانی خشکسالی های بسیار شدید در ایستگاه دزفول بیشتر از آبادان است و تنها در شاخص PN فراوانی خشکسالی های بسیار شدید ایستگاه آبادان بیشتر از دزفول دیده شد. همچنین در سه شاخص مذکور شدیدترین خشکسالی در ایستگاه دزفول در سال 1964 و در ایستگاه آبادان در سال های 1964، 1973 و 2005 اتفاق افتاده است.
کاربرد مدل AHP و منطق فازی در منطقه بندی خطرات زمین لغزش نمونه موردی: حوضه آبریز فریزی، دامنه شمالی کوه های بینالود
حوزه های تخصصی:
ناپایداری دامنه ای به ویژه خطر زمین لغزش از جمله مخاطرات عمده ای است که به دلیل ماهیت مناطق کوهستانی، معمولا از فراوانی زیادی برخوردار است. البته اگر این مخاطره با خطرات دیگری چون زلزله و سیل نیز همراه شود، دامنه وسیع تری به خود می گیرد. زون کوهستانی بینالود به دلیل گسترش سازندهای حساس شیل و فیلیت و همچنین شدت زیاد کاربری اراضی و سایر فعالیت های آنتروپوژنیک، حساسیت ویژه ای در برابر مخاطرات زمین لغزش دارد. در این میان حوضه آبریز فریزی با وسعت زیاد خود و استقرار در بستر دو نوع لیتولوژی متفاوت فیلیتی و آهکی شرایط ویژه ای دارد. ما در این مقاله با استفاده از مدل AHP و منطق فازی به ارزیابی خطر زمین لغزش در حوضه فریزی پرداختیم. مجموعا 15 معیار اصلی مرتبط با وقوع پدیده زمین لغزش مورد تحلیل گرفت. این معیارها به عنوان نقشه های عامل، هر کدام جداگانه کلاسه بندی شده و از روش های آماری ارزش گذاری شدند. نقشه نهایی تولید شده برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه اولا نشان داد که مجموعا حدود 68 درصد از حوضه در معرض خطر بحرانی و متوسط زمین لغزش قرار دارد. ثانیا مشخص کرد که متغیر سازند فیلیتی با برخورداری از معناداری بالا (Sig<0.05)، نسبت به سازندهای دیگر موجود در حوضه همبستگی قوی تری را با متغیر وابسته خطر زمین لغزش دارد(R2=0.835) . اطلاعات برداشت شده با GPS هم انطباق پذیری بالایی با تکنیک مورد استفاده بر اساس منطق فازی نشان داد. همچنین مناسبت کاربرد این مدل برای پهنه بندی ناپایداری های دامنه ای در حوضه های کوهستانی تایید شد.
بررسی ساختار سکونتگاه های روستایی در رابطه با عوامل مهم جغرافیایی در روستاهای آستارا
حوزه های تخصصی:
عوامل گوناگونی در انتخاب موقعیت، استقرار مکانی و تحولات سکونتگاه های روستایی دخالت دارند، که در بین عوامل طبیعی، زمین به عنوان زیستگاه انسان و بستر فعالیت های عمرانی در هر سرزمینی نقش بسزای را ایفا می نمایند. استان گیلان با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط آب و هوایی (بارش، رطوبت)، پوشش گیاهی (جنگل و مرتع)، کوه و دریا در فرایند تحولات مساکن روستایی تحت تاثیر زیادی قرار گرفته است و روند این تغییر و تحولات در مساکن روستایی شهرستان مرزی آستارا به عنوان شمال غربی ترین شهرستان استان گیلان انگیزه انجام این مطالعه شد.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی به استناد شکل های توپوگرافی 1:50000 زمین شناسی 1:250000 و 1:100000 انجام شده است.
نتایج مطالعات نشان داد: به سبب ساز و کار عوامل و توان های محیط طبیعی شهرستان و چشم اندازه های زیبایی نظیر: سواحل دریا (روستاهای سیبلی، دربند، ویرمونی ...) جلگه های سرسبز (روستاهای شیخ محله، هردشت، بی بی یانلو ...) کوه پایه های نیمه جنگلی (روستاهای صیادلر، باسکم چال ...) و نهایتا آخرین سطوح ارتفاعی منطقه که جزء سحر انگیزترین مناطق کوهستانی جنگلی مرتعی شمال کشور می باشد (گردنه حیران، فندق پشته، آق مسجد ...) و البته در کنار همه توان های طبیعی، هم جواری با کشور آذربایجان، تغییر و تحول زیادی در نوع مصالح و فرم معماری در مساکن روستایی آستارا صورت گرفته است. گوناگونی محیط جغرافیایی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری و تحولات اقتصادی و اجتماعی دو دهه اخیر سبب شده تا الگوی مسکن روستایی در آستارا متفاوت با دیگر نقاط کشور باشد