اهمیت جاده قم ـ قصرشیرین به دوره های قبل از قاجار برمی گردد، اما در زمان قاجاریه و بهبود روابط ایران و عثمانی اهمیتی دوچندان به خود گرفت. این جاده زمینه مبادلات محصولات کشاورزی را به اروپا فراهم می کرد. نوشتار حاضر، به تأثیرات سیاسی، اقتصادی، راه قم ـ قصرشیرین می پردازد.
برای پاسخ به این پرسش، با استفاده از شیوه تحلیلی ـ توصیفی و بهره گیری از منابع این دوره، به بررسی این موضوع پرداخته ایم و به عبارتی تلاش می کنیم که نشان دهیم که راه قم ـ قصرشیرین در دوره قاجار، مهم ترین راه داخلی ایران تا سرحدات غرب کشور بوده است. این راه به دلیل کارکردهای متنوعی که داشت، تأثیرات همه جانبه ای را در حیات سیاسی و اقتصادی شهرها، سکونتگاه ها و منازل واقع شده در طول مسیر بر جای گذارده است.
درباره ناکامی مشروطیت ایران، اکثر پژوهشگران گواهی داده اند. سؤال اساسی و بنیادین آن است که سرّ این ناکامی چیست؟ مقاله حاضر بر آن است که اگر سرّ ناکامی مشروطیت، در نسبت میان اندیشه ایرانی، یعنی سنت و مشروطه اروپایی، یعنی مدرنیسم، جست وجو شود پاسخی درخور و راهگشا به دست خواهد آمد. در این مقاله، تلاش شده است تا ضمن پیشبرد بحث، بر روش پدیدارشناسانه هرمنوتیک به عنوان روش مناسب پژوهش های تازه در باب مشروطیت، به لحاظ ضرورت غور در تاریخ اندیشه و توجه به مبانی و مبادی آن، تأکید شود. تذکر این نکته لازم است که درباره اندیشه ایرانی، به اعتبار حوزه معناگرایانه آن، هرمنوتیک تأویلی (کشف المحجوب) را به کار گرفته ایم. در ادامه، سعی شده است تا برای مشخص ساختن فضای تازه ای که از این منظر گشوده می شود، به دو نمونه از مبانی معرفتی، یعنی نسبت دین و سیاست که در اندیشه ایرانی امتزاج آن به لحاظ هستی شناسانه مسلم قلمداد شده و در مدرنیزم، بر تفکیک و جدایی آن تأکید شده است، اشاره ای مختصر کنیم؛ همچنین، امر قدسی و امر واقع وجوه تمایز معرفتی آن دو اندیشه را نشان دهیم. البته بر آنیم اگر از این منظر به موضوع مشروطه بنگریم، علاوه بر رهایی از مجادلات موجود، راهی برای تأملات فکری به سوی آینده نیز گشوده خواهد شد.
در جریان انقلاب مشروطه، گروه های اجتماعی گوناگونی اعم از روشنفکران، علماء، اصناف و صوفیان نقش آفرینی کردند. برخی از اعضای این گروه ها، در پی انقلاب مشروطه به صف هواداران انقلاب پیوستند و برخی دیگر هم یا به جبهه مخالفان گرویدند و یا مشی کاملاً بی طرفانه ای برگزیدند. صوفیان و درویشان نیز از جمله طیف هایی بودند که در این حادثه نقش داشتند. شعب مختلف نعمت اللهیه از جمله صوفیانی بودند که در جریان انقلاب مشروطه منشأ اثر شدند. در پژوهش حاضر در ابتدا جهت گیری اجتماعی و سیاسی هر یک از چهار شعبه طریقت نعمت اللهیه یعنی طرایق صفی- علیشاهی، گنابادیه، کوثر علیشاهی و مونس علیشاهی نسبت به مشروطه بررسی شده. و در ادامه به مسئله اساسی پژوهش حاضر، یعنی دلایل متفاوت بودن رویکردهای هر یک از این شعب به مسئله انقلاب مشروطه پرداخته شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که سه عامل: طبقه اجتماعی هواداران سلسله، رهبری سلسله و فضای اجتماعی – سیاسی مراکز سلسله ها، در اخذ جهت گیری های سیاسی متفاوت این شعبه ها بیشترین سهم را داشته اند.