فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۶۳۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
مکینتایر و مسئله ی شکاف واقع-ارزش بر اساس کتاب در پی فضیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک، مسأله شکاف واقع- ارزش را باید در زمره مسائل بسیار مهمّ فلسفه اخلاق به شمارآورد. طرح مسأله شکاف واقع- ارزش را به فیلسوف شکّاک و تجربی مسلک اسکاتلندی، دیوید هیوم، منسوب دانسته اند. هیوم مدّعی بود که استنتاج قضایای اخلاقی متضمّن باید/ نباید از قضایای متضمّن هست/ نیست، امکان پذیر نیست. فیلسوفان اخلاق از این آموزه هیومی با عنوان «مغالطههست-باید» یاد می کنند. پس از هیوم، جرج ادوارد مور، فیلسوف تحلیلی مشرب انگلیسی، آن آموزه هیومی را به نوعی احیا کرد. مور مدّعی بود که مفهوم «خوب» را بر حسب مفاهیم نااخلاقی/ خاصّه های طبیعی نمی توان تعریف کرد. وی فیلسوفانی را که مفهوم «خوب» را بر حسب مفاهیم نااخلاقی/ خاصّه های طبیعی تعریف کرده اند، به ارتکاب مغالطه ای با عنوان «مغالطه طبیعی انگاری» متّهم می کرد. عده ای از فیلسوفان اخلاق در صدد تأیید مغالطات مطرح شده از سوی هیوم و مور برآمده اند و گروهی نیز درصدد ردّ آموزه های آن دو بوده اند. السدر مکینتایر، فیلسوف نوارسطویی آمریکایی، از جمله فیلسوفانی است که با ردّ شکاف واقع-ارزش سعی کرده تا تبیین خاصّی از چگونگی بروز و ظهور نظریّات مروّج شکاف واقع- ارزش به دست دهد و استدلال هایی برای نشان دادن بطلان آن اقامه کند. در این مقاله، نخست به اختصار، آموزه های هیوم و مور درباره شکاف مذکور را از نظر خواهیم گذراند؛ سپس به ملاحظات مکینتایر درباره آن شکاف خواهیم پرداخت.
انحطاط فن دروغگویی
حوزه های تخصصی:
دین و فرهنگ در اخلاق
نقش قواعد فرااخلاقی در تعیین اولویت های اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین چالش ها در زندگی بشر امروز، شیوه بازشناسی رفتار منطقی و انتخاب مسئولانه در بحران های فکری و اخلاقی است. این مقاله به بیان نقش قواعد فرااخلاقی در رفع تزاحم میان اصول یا افعال اخلاقی می پردازد؛ مواقعی که انسان در برابر دو یا چند اصل یا فعل اخلاقی قرار می گیرد و در مقام امتثال، به دلیل محدودیت ظرفیت ها، قادر به جمع میان آنها نبوده و ناچار به گزینش مورد ارجح است و هدف آن، شناخت رهیافت های نظری در چگونگی تشخیص اولویت اخلاقی، برای رهایی از بن بست عملی و پیش گیری از خسارت هایی است که بر اثر انجام فعل مرجوح بروز می کند. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و مهم ترین یافته های آن بدین قرار است: برخی از قواعد فقهی و اصولی ظرفیت تعیین اولویت ها در مواقع تزاحم افعال اخلاقی را دارا هستند؛ همچنین خطوط کلی تعیین اولویت ها در آیات و روایات ارائه شده است و معیار ارزشمندی افعال، مصلحت موجود در آنهاست.
از قرآن چه می دانیم؟
لزوم توجه به موصوف عدالت در تعریف عدالت
حوزه های تخصصی:
«عدالت» صفت نیکویی است که موصوفهای متعددی به آن تعلق می گیرند. این موصوفها به سه دسته ی کلی شخص انسانی، وضع اجتماعی و جامعه قابل تقسیم هستند. هر یک از این موصوفها دارای شرایط و ویژگیهای خاصی هستند که بر اساس آنها نمی توان هر تعریفی از عدالت را برای آنها به کار برد. هدف از نگارش این مقاله تبیین این مدعاست که توجه به موصوف عدالت در تعریف عدالت امری ابتدایی و ضروری است و توجه نکردن به این موضوع عدالت را در مقام تبیین، نظریه پردازی و اجرا با ابهامات زیادی مواجه خواهد کرد . برای این منظور نویسنده ابتدا با یک تقسیم بندی کلی به تشریح موصوفهای عدالت می پردازد و سپس با بیان برخی از مهمترین تعریفهای عدالت سعی می کند که با ذکر مثالهایی امکان تعلق یا عدم امکان تعلق هر تعریف را به موصوفهای مختلف بررسی کند..
نظریه انگیزش الهیِ زاگزبسکی درباره نسبت دین و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه انگیزش الهی نظریه ای است اخلاقی با بنیاد الهیاتی که در تلاش است، با خوانشی نو–ارسطویی و انگیزش–محور، نسبت بین دین و اخلاق را در چارچوب الهیات مسیحی تبیین کند. این نظریه که لیندا زاگزبسکی آن را مطرح کرده است، گونه ای نو از اخلاق فضیلت مدار را عرضه می کند که در آن انگیزه های الهی، به خصوص انگیزه عشق، بنیادِ حیات و زیستِ اخلاقی اند و این انگیزه ها هم به لحاظ وجودشناختی و هم به لحاظ تبیین شناختی پایه تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی در نظر گرفته می شوند. این نظریه برای پیش برد مقصد خود از پنج گام بهره می برد. در گام اول تشخص خدا را اثبات می کند. در گام دوم نشان می دهد که خداوند از عالی ترین فضایل و انگیزه ها بهره مند است. در گام سوم انگیزه خداوند در فعل خلقت را انگیزه عشق معرفی می کند و آن را پایه ای ترین انگیزه الهی به شمار می آورد. در گام چهارم آموزه تشبه به خدا را پی گیری می کند و بر نقایص جدی این آموزه تأکید می کند. در گام آخر تلاش می کند تا این آموزه را با آموزه تجسد مسیح عجین کند و از نقایص آن بکاهد.
فلسفه اخلاق
چگونه باید رفتار کنیم؟
حوزه های تخصصی:
آیا اخلاق لویناس یک اخلاق پست مدرن است؟
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده است با معرفی اخلاق لویناس رگه های پست مدرنیستی اخلاق وی نشان داده شود. ابتدا توصیفی از ماهیت اخلاق پست مدرن ارائه شده تا با شناخت عناصر این نوع اخلاق شباهت و تفاوت بین اخلاق پست مدرن و اخلاق لویناس عیان گردد. لویناس اخلاق خودمحور غرب را به باد انتقاد گرفت و آن را بر پایه ی مفاهیمی مثل «دیگری»، «مسئولیت»، «آزادی»، «چهره» و غیره پایه ریزی کرد. همچنین وی تفسیر غیر عقل گرایانه و انضمامی از اخلاق ارائه می دهد. لویناس اخلاق خود را به عنوان «فلسفه ی اولی» معرفی می کند «فلسفه ی اولی»یی که دیگر نه افلاطونی است نه کانتی، بلکه فلسفه ای است که از جنبه ی هستی شناختی و مفاهیم انتزاعی عاری است. لویناس در اخلاق خود از نوعی سوب ژکتیویته اخلاقی دفاع می کند. در این مقاله با استناد به برخی آثار خود لویناس نشان داده می شود که اخلاق وی به سمت اخلاق پست مدرن حرکت می کند.
نقد آرای ایمانوئل کانت و ملا احمد نراقی با تأکید بر تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
هدف این پژوهش، تحلیل و نقد آرای ایمانوئل کانت و ملا احمد نراقی با تأکید بر تربیت اخلاقی است تا بتواند سهمی در افزایش دانشهای بنیادین در این حوزه معرفتی داشته باشد. این پژوهش، بنیادی کاربردی و روش مطالعه آن تطبیقی اسنادی است. یافته های پژوهش نشان داد کانت و ملا احمد نراقی گرچه به دو منظومه فکری متفاوت (غرب و اسلام) تعلق دارند، هر دو بر قائل بودن انسان به عنوان نقطه مرکزی در تربیت اخلاقی، تأکید بر منشأ ارادی برای اخلاقیات و تأثیر اراده آدمی در انجام کردارهای اخلاقی، پرورش قوه درک و فهم آدمی در مرحله بالای تربیت اخلاقی تأکید دارند که از موارد تشابه مهم این دو دیدگاه است، هم چنین در بیان مغایرتهای تربیت اخلاقی در دیدگاه کانت به خرد عملی یا وجدان انسانی (خاستگاه اخلاق)، تکوین منش (هدف تربیت)، روشهای آموزشی دموکراتیک و تأکید بر آزادی شاگرد (روشهای تربیتی)، پرورش جسمانی، تأدیب و فرهنگ (مراحل تربیت اخلاقی)؛ و در دیدگاه نراقی، نفس ناطقه انسانی (خاستگاه اخلاق)، سعادت انسان (هدف تربیت)، تمرین و تکرار، الگوپذیری و محبت ورزی (روشهای تربیتی)، تأدیب و تعلیم و تفهیم (مراحل تربیت اخلاقی) را می توان اشاره کرد.
بررسى تطبیقى نظریات «عدالت» شهید صدر و جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عدالت» مفهومى است که بشر همواره به دنبال آن بوده و نظریه پردازان آرمان شهر، جامعه ایده آل خود را بر پایه آن بنا کرده اند. قرآن عدالت را هدف بعثت انبیا مى داند. یکى از مهم ترین ابعاد عدالت، «عدالت توزیعى» یا «عدالت اقتصادى» است. یکى از این اندیشمندان جان رالز، با طرح نظریه «عدالت به مثابه انصاف» کوشیده است مفهوم «عدالت» را در بستر لیبرالیسم تبیین کند که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اسلام نیز به «عدالت توزیعى» توجه ویژه نشان داده و اندیشمندان مسلمان از جمله، شهید صدر، عدالت توزیعى را یکى از سه رکن مکتب اقتصادى اسلام مى داند و با طرح نظریه «توازن»، عدالت توزیعى را از دیدگاه اسلام، تبیین کرده است. این پژوهش به روش تحلیلى و تطبیقى این دو نظریه را بررسى کرده و تبیین نموده است که با وجود شباهت ظاهرى دو نظریه، در موضوعاتى همچون توجه به عدالت توزیعى و جایگاه فقرا، تمایزهاى مهمى میان این دو وجود دارد؛ مثل تمایز در منشأ عدالت، تمایز در مبانى، و تمایز در قلمرو. این پژوهش بیان مى کند که نظریه رالز با توجه به مبانى آن، قابل طرح و اجرا در جوامع مذهبى و غیرلیبرال نیست.
رابطة « اخلاق» و «الهیات» در فلسفة ایمانوئل لویناس
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل رابطة اخلاق و الهیات در تفکر لویناس می پردازد. لویناس با مطرح کردن مساله «همان» و «دیگری» در فلسفه خود، اخلاق را پایه فلسفة اولی یا الهیات خویش قرار می دهد. او با تفسیری غیر هستی شناختی از خدا و تلقی خدا به عنوان «دیگری مطلق»، ذهنیت انسان و تصور نامتناهی را شالودة اخلاق می سازد و الهیات را وارد عرصه اخلاق می کند. به زعم این فیلسوف الهیات باید از بستر رابطة چهره به چهره انسان مسیر الهی را دنبال کند نه از طریق رابطه هستی شناختی بین خدا و انسان. لویناس معتقد است که سوژه از بنیاد، اخلاقی است. به نظر لویناس فلسفة غرب غالباً نوعی هستی شناسی بوده است و در نتیجه همواره «دیگری» یا «غیریت» را به «همان» فروکاسته و این فروکاهش معنای اخلاقی داشته است. بنابراین به عقیده وی خطای فلسفه غرب این بوده که به جای این که متافیزیک را بر اخلاق اجتماعی بنا کند آن را بر هستی شناسی بناکرده است. اخلاق لویناس بر خلاف اخلاق همان محور سنتی، اخلاقی دیگر محور است. اومانیسم جدید لویناس نیز ناشی از همین نگرش غیرسنتی به اخلاق است. همچنین خدایی که لویناس در اخلاق از آن صحبت می کند نه خدا هستی شناختی است نه خدا درون ذهنی(حلولی) بلکه خدای نامتناهی و «بیرونی» است.
خوانشی اسلامی از فلسفة اخلاق یونان؛ نگاهی هرمنوتیکی به تهذیب الاخلاق مسکویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
چگونگی شکل گیری و تحول مفاهیم و انتقال آن به فرهنگ و تمدن دیگر، جسارتی سترگ در فهم اندیشه است. نوشتار پیش رو، متن «تهذیب الاخلاق» را برای بررسی انتخاب کرده، تا با نگاهی هرمنوتیکی (تفسیری)، از چگونگی تحول مفاهیم اخلاقی یونان، نحوه انتقال و برگردان آن به فرهنگ و اندیشه اسلامی، گزارشی فراهم آورد. پرسش این است: با توجه به شیوه هرمنوتیکی، فهم مفاهیم اخلاقی نزد مسکویه چگونه است؟ «تهذیب الاخلاق» متنی است که مفاهیم اخلاقی و بنیان های این مفهوم را در درون نظام زبانی واژگانی خود جای داده است. تبار متن تهذیب الاخلاق را می توان در «اخلاق نیکوماخوسِ» ارسطو، به عنوان بینامتنیت[1] مسکویه، انگاشت. بنیاد های فلسفی اخلاقی متن تهذیب الاخلاق نزد ارسطو و مسکویه یکسان نیست. پولیس (شهر دولت)[2]، فرونسیس (عمل)[3]، ریطوریقا (سخنوری)[4]، پراکسیس (کنش)[5]و دیکه (عدالت)[6] مفاهیم کلیدی برای تبیین بنیان های فلسفه اخلاق نزد ارسطو است. در حالی که فضیلت، سعادت، خرد و مدنیت، مفاهیمی هستند که در نظام اخلاقی مسکویه برجسته اند. واژه ها به شکل یونانی آن نزد مسکویه حاضر نیست، اما مسکویه فهم و ترجمه ای از این مفاهیم بیان کرد که بنیان های اخلاق فلسفی را پی ریزی کرد. نوشتار پیش رو تلاشی است برای فهمِ تحولِ مفاهیمِ اخلاقی در حوزه فکر اسلامی؛ به منظور نشان دادن «امکان شکل گیری دانش فلسفی اخلاق» در اسلام دوره میانه.
[1]. intertextuality [2]. Polis [3]. phronesis [4]. rhetoric [5]. praxis [6]. Dike